
یک شعر از عارف معلمی

کیک تولد یا دلجوییِ زودهنگامِ مرگ
در کیک تولد
عمرت را تقسیم می کنی وُ
چهره ی سهم خراش بر می دارد
وقتی قسمت تو از کیک چاقویی در دیس است
که بر شیار هایش
لطافت خامه ها از لطافت پوستت
قابل افتراق نیست
تقسیم
فاصله ها زایید وُ
غیبتت را متراکم ساخت
از جمعیتی
که سوار بر موج ِ شیار های چاقو اَند
کسی نمی پرسد
چگونه خراشیدگی های تنت را در صدایت جمع کرده بودی
که سکوتت هم خراش برداشت
و چرا فشرده شدنِ خراش ها در هم
به خروشی رها نشد
#عارف_معلمی