
یک شعر از شهین راکی

.
.
این تن
این تن هزار لایه
ماه را
قورت داده بود
باید
به معراج خود میرسید
و بر محراب شب
پوست بر تن میدرید
تا اهدای عریانیاش
بر ستیغ خاموش
تا حلول چشمانش
به ستاره ای دور
که ،
به ابراز خود
روی از شب
بر تافته بود
باز شب
باز دریدن لایه ای دیگر
روز رفتنش
هنوز
لایه هایی بر تنش
جا مانده بود
او ماه را
درسته
قورت داده بود
میرفت
میرفت و میدانست
روزی
باز خواهد گشت
روزی
باز
خواهد
گشت
#شهین_راکی
۳ اردیبهشت ۱۴۰۴