Advertisement

Select Page

منیر طه شاعر، نویسنده و نخستین ترانه‌سرای زن ایرانی درگذشت

منیر طه شاعر، نویسنده و نخستین ترانه‌سرای زن ایرانی درگذشت

 

«شیرین‌ بر و شیرین ‌لب و شیرین‌ دهن» چهره در نقاب خاک کشید

منیر طه مؤسس بنیاد رودکی ونکوور روز چهارشنبه ۳۰ ماه آوریل (۱۰ اردبیهشت) در سن ۹۴ سالگی در بیمارستان جنرال ونکوور درگذشت. از منیر طه به عنوان نخستین زن ترانه سرای ایرانی یاد می‌شود. نخستین ترانه‌اش «شب مهتاب» را در چهارده سالگی برای آهنگی به همین نام از علی‌تجویدی نوشت و این ترانه را با نام شهرزاد با گروه موسیقی تجویدی، با همراهی آواز حسین قوامی در رادیو خواند. وی در برنامه گلهای رنگارنگ رادیو با علی تجویدی، غلامحسین بنان و مرضیه همکاری می‌کرد. علی تجویدی آهنگی بر روی ترانه «شیرین شیرین» از منیر طه ساخت که ارکستر شماره ۳ رادیو ایران آن را اجرا کرد. خواننده این ترانه‌ی «شیرین‌ بر و شیرین ‌لب و شیرین‌ دهنم… » مرضیه بود.

منیر طه پس از اخذ لیسانس ادبیات فارسی برای دکتری زبان و ادبیات ایتالیایی به ایتالیا رفت وی پیش از انقلاب از رم به ایران بازگشت. او تا پیش از انقلاب، ۵۷ ترانه ‌سرود. پس از انقلاب از ایران ابتدا به ایتالیا مهاجرت کرد و سپس به کانادا آمد و تا پایان حیات خود در ونکوور اقامت ‌گزید.

منیر طه پس از ورود به کانادا در سال ۱۹۸۲ کلاس‌های زبان‌فارسی برای کودکان راه‌اندازی کرد و بنیاد فرهنگی رودکی را تاسیس کرد. او و بنیاد فرهنگی‌اش میزبان شماری از شخصیت‌های فرهنگی و هنرمندان برجسته موسیقی در ونکوور از جمله احسان یارشاطر، جلال خالقی مطلق، بهرام مشیری و … بود.

منیر طه در همه‌ی سال‌های زندگی‌اش در ونکوور تنها زندگی می‌کرد و قلبش پیوسته برای ایران و ادبیات ایران می‌تپید و دلسوخته‌ی فرهنگ ایران زمین بود. او عاشق دکتر مصدق بود و شعرهای زیادی در رسای مصدق سروده‌بود.

یاد و نام منیر طه را با بازانتشار دو شعرش که در ژانویه ۲۰۲۴ سروده‌بود و برای نشر در اختیار شهرگان گذاشته بود، گرامی‌می‌داریم.

خانم طه عزیز! با شعرها و ترانه‌هایت، راه‌اندازی کلاس‌های زبان فارسی و تاسیس «بنیاد فرهنگی رودکی»‌ات‌ از یادمان نمی‌روی و پیوسته در خاطر و یاد ما می مانی!
برای دسترسی به آثار منتشر شده‌ی منیر طه در شهرگان به لینک زیر مراجعه کنید:
https://shahrgon.com/author/monir/


مرغِ سحر


تا به کِی مرغِ سحر ناله سر کند
داغِ تو داغِ مرا تازه تر کند

تا به کِی سوزِ آه سینه سوزِ ما
سینه را سوزد و زیر و زبر کند

هر زمانی که سری بر دار است
مرغِ پرکنده بورسِ بازار است

می‌فروشَندَش با تنبک و دف
می‌خرندَش به شور و شوق و شعف

ما به جان آمده از ناله و آه
تا پسِ گردنمان رفته کلاه

وقتِ آن است که مَن مَن نکنیم
پای در کفشِ تهمتن نکنیم

همصدا با صدایِ آزادی
همقدم رو به سوی آبادی

قفلِ هر بند و هر قفس شکنیم
مشت بر دامِ ظالمانه زنیم

تا که پر گیرد و رها گردد
رهنمای من و تو ما گردد

ور نه خونخواره باز برخیزد
خون ز منقارِ مرغکان ریزد

 ونکوور، بریتیش کلمبیا – ژانویه ۲۰۲۴

 

 برای برادرم

ای یادگارِ کودکی و نو جوانیم
همراهِ حُزن و همنفسِ شادمانیم
همرازِ رازهای نهفته به سینه‌ام
همدوشِ بارِ سنگین از قهر و کینه‌ام
آیا به یاد داری؟
آن روزهای گرم و پر از نور آفتاب
شبهای پر ستاره با رقصِ ماهتاب
آن تُندرِ بهاران، غوغای برگریزان
عطرِ اقاقیا
پیچیده هرکجا
تا بوی عشق را سرِ هر بام و در برد
تا عشق را به خلوتِ هر رهگذر برد
آن روزها که غافل از امروز مانده بود،
ترکِ دیار و یار به گوشم نخوانده بود،
در های و هویِ دربدری، وایِ بی کسی،
این غربتِ نخواسته را سایبان شدی
آرام بخشِ روح و تسلای جان شدی
اینک که مانده هفت قدم تا ستیغِ کوه،
گویی هم امشب است
زنجیرِ گیسویم که پر از آفتاب بود،
بازیچه مطیعِ سرانگشتِ خواب بود

ونکوور، بریتیش کلمبیا ـ ژانویه ۲۰۲۴

  

لطفاً به اشتراک بگذارید
Advertisement

Leave a reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

آگهی‌های تجاری:

ویدیوی تبلیفاتی صرافی عطار:

شهرگان در شبکه‌های اجتماعی

آرشیو شهرگان

دسته‌بندی مطالب

پیوندها:

Verified by MonsterInsights