
شیوا ارسطویی را زنها بر دوش کشیدند

شیوا ارسطویی را زنها بر دوش کشیدند؛ و این نه تشییعِ مرگ، که طغیانِ زندگی بود—
مرگی که بهجای سکوت، صدایی داشت از جنس حضور—
آنجا که دستهای زن، تابو را شکستند،
و تاریخ، لحظهای ایستاد تا بنگرد چگونه سکوتِ کهن به گامهای زنانه فرو ریخت.
زن، دیگر فقط واژهای در حاشیهی متن مردانه نیست
او اکنون خودِ متن است، خودِ صدا، خودِ امکان.
در جهانی که معنا را مردان قرنها تعریف کردند،
زن، با گامهای زخمی اما استوار، هستی را از نو معنا میکند.
نه در امتداد اطاعت، که در طغیانِ بودن.
بودنِ خالص، بیمیانجی، بینقاب،
چرا که بودن زن، کنش است؛ نه انتظار.
و این حضور، نه واکنشی به تاریخ،
که خلق تاریخی تازهست، در دل اکنون.
زیستن در جهانی مردسالار یعنی ایستادن بر مرزِ نیستی،
و هر گام زن، انکار آن نیستیست
چنان که بودن، هرگز امری بیخطر نیست.
اما زن، خطر را زیبا کرده است.
او در سایههای سنگین، نور را پرورده،
و حالا، جهان باید خودش را بازخوانی کند
در آینهی زنی که دیگر فقط نقش ندارد؛
او خود، صحنه است.
#فرناز_جعفرزادگان