
یک شعر از فانوس بهادروند

در راه که میرفت
اردیبهشت هنوز گل داشت
پاره هایی را که گم شد
در شعرهایش
از ناسور
و از آهههههههه
و از زنان خسته تر از خود
در تک تک نگاههههههه
بی اشک و رشک
وُ از نهاد نوشت
— حضور آفتاب روی تابوت —
با قلمهای همراه
که شیوا نوشت
برگی از چه نمیبایست
وُ چرا نشاید
یگانه با جسم وُ یگانه باجان
در روایت آخر
–زیبایی در راه میرفت–
با پیکرش
آرام …
#فانوسبهادروند