Advertisement

Select Page

یک غزل از رضا حدادیان

یک غزل از رضا حدادیان

عبور می کند از کوچه،دخترِ خورشید
نهاده روی سرِخود،گُلِ سرِ خورشید

شده ست غرقِ تماشا،نمی رَوَد یکدم-
-هوای دیدنِ آیینه،از سرِ خورشید

شکسته-کشتیِ بی بادبانِ دل،امّا-
-رسانده است خودش را به بندرِخورشید

سپیده می رسد و پرت می شود انگار-
-حواسِ پنجره ها ، در برابرِ خورشید

بهار آمده از راه و شاخه شاخه شده ست-
-پُرازشکوفه، درختِ تناورِ خورشید

وَباز جشنِ شراب است و سوروساتِ غزل
شده ست لبریز از شعر، ساغرِ خورشید

اگرچه می رَوَد از آسمان،ولی جلد است
دوباره بر می گردد کبوتر خورشید.

#رضاحدادیان

لطفاً به اشتراک بگذارید
Advertisement

Leave a reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

آگهی‌های تجاری:

ویدیوی تبلیفاتی صرافی عطار:

شهرگان در شبکه‌های اجتماعی

آرشیو شهرگان

دسته‌بندی مطالب

پیوندها:

Verified by MonsterInsights