Advertisement

Select Page

سه شعر از سیاوش خسروی شهماروندی

سه شعر از سیاوش خسروی شهماروندی

۱

زائران زمان

به بیدهای معلق رسیدیم
دمی که خیل پریان
صدای بال‌هاشان را در شاخه‌ها جا گذاشتند
و در انحنای لطیف خواب، ساکن شدند.
آهوان آبستن خیال را همان حوالی رها کردیم
تا ماه سوده را بر گُرده‌های نرم خود ببرند
به هر کجا که میخواهند.
صدایی از لای شاخه‌ها گفت: عبور من از خواب، همان بیداریست؟!
و صدایی دیگر: همیشه عبور در هیئت خواب ساکن است.
در جوار بیدها بودیم و بودیم
و با فصاحت زمان
تمام فصل‌ها را از یاد بردیم
و تنها درخت به خاطرمان مانده بود.
صدا گفت: بیداری، در خواب من
برگهای قهوه‌ای کلمات را با خود آورده بود
تا بر زمین فروکوبد
و صدایی دیگر: ای بیداری، ای دهان لکنت، ای فاسق فهمیدن!
آنگاه به نجوا گفتند:
تا زمان مناسب فرا رسد
از دهان باز و مفرغین بودا
زائران بیدار را به امید بشارت ده!
و دمی بعد
به رسم زائران زمان
دهلیز گوش‌هامان را
از بنفشه‌های جوان انباشتند.

۲

نگاه کن

نگاه کن!
شکوفه‌های سپید گیلاس
با دستان سرد زمان
بر زمین زرد می‌افتند
نگاه کن!
از پشت چینه‌ی باغ
به این سپیدار
چه دهان‌ها که نگفته‌اند:
وه که چه زیباست!
نگاه کن!
ماه، همچون فرشته‌ای دو نیم شده
سخاوتمندانه خون نقره‌ایش را
بر همه چیز می‌افشاند
دریغ از دست سرد زمان!
نگاه کن!
چگونه لب به شاخه‌های تاک گذاشته‌ام
تا گرمیِ نسیان را
از قعر فراموش خانه‌ی زمین بمکم
آری، علاج سردِ زمان
گرمیِ فراموشیست.

۳
آرزو

نگاه کن!
عروس مشرق
با دامنی سپید
بر دریای سرخ نشست
و دمی بعد، ملاحان سرگردان به آواز میخوانند:
ای نور خیال! ای فرزند تاریکی!
تا مرگ ما فرارسد
با پاروهای امید و زورق آرزو ادامه خواهیم داد.

لطفاً به اشتراک بگذارید
Advertisement

Leave a reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

آگهی‌های تجاری:

ویدیوی تبلیفاتی صرافی عطار:

شهرگان در شبکه‌های اجتماعی

آرشیو شهرگان

دسته‌بندی مطالب

پیوندها:

Verified by MonsterInsights