Advertisement

Select Page

فروغ فرخزاد: نیمهْ‌الهه‌ای زخمی در اسطوره‌های معاصر

فروغ فرخزاد: نیمهْ‌الهه‌ای زخمی در اسطوره‌های معاصر

به بهانه‌ی سخنان اخیر لیلی گلستان

وقتی دختر یک نویسنده‌ی بزرگ، با صدایی سرد و صریح، فروغ را «دختر بدبختی» می‌خواند که فقط «چسبیده بود» به پدرش، چیزی در ذهن ما ترک می‌خورد. این فقط یک نظر شخصی نیست؛ این صدای تاریخی‌ست که همواره فروغ را هم‌زمان تحسین و تحقیر کرده. اما شاید همین تضاد، همین عشق و خشم، فروغ را به آن نیمهْ‌الهه‌ی زخمی بدل کرده که هنوز در حافظه‌ی ما زنده است.

این نوشته پاسخی‌ست، نه برای دفاع از فروغ، بلکه برای بازبینی او. زنی که از دل خاکستر خودش برخاست، بی‌آن‌که نیاز به شفاعت داشته باشد.

فروغ: نیمهْ‌خدایی در جهان مردانه

در جهانی که نیمهْ‌خدایان معاصر اغلب مردان پرهیاهویند، ترامپ با دهانِ افسانه‌ای‌اش، ماسک با رؤیای استعمار مریخ، خمینی با عبایی پیچیده در غبار تبعید اسطوره‌ی فروغ، در دل سکوت و خلوت شکل گرفت. زنی که به‌جای شمشیر، شعر داشت؛ و به‌جای سلطه، شهامتِ برهنگی.

فروغ، مثل پرومته‌ای زنانه، آتش را از نهادهای سرکوب‌گر فرهنگی دزدید، آن را در دل واژه‌ها ریخت و سوخت. و مثل هر نیمهْ‌خدای طغیان‌گر، بهایش را پرداخت: رسوایی، طرد، تنهایی، و مرگی پیش‌از‌موعد.

آغاز تنانگی در شعر فارسی با فروغ

پیش از فروغ، تن در شعر فارسی حضور داشت، اما نه با صدایی زنانه و تجربه‌ای زیسته. تنانگی، اگر هم بود، در اختیار خیال مردانه بود: لب، گیسو، ساقی. اما فروغ، نخستین زنی بود که از درونِ تن خودش نوشت. نه برای اغوا، بلکه برای نجات. از خواهش گفت، از لمس، از شرم، از تمنا. و این همان لحظه‌ای‌ست که شعر فارسی واقعاً زنانه شد.

«معشوق من

با آن تن برهنه‌ی بی‌شرم

بر ساق‌های نیرومندش

چون مرگ ایستاد»

با آوردن تن به مرکز شعر، مرز خصوصی و عمومی، جسم و روح، ممنوع و شاعرانه را درهم شکست. و این پذیرش، برای زمانه‌ای که زن خوب باید خاموش و بی‌بدن باشد، شورشی آشکار بود.

«زندگی شاید

افروختن سیگاری باشد

در فاصله‌ی رخوتناک دو هم‌آغوشی…

یا نگاه گیج رهگذری

که کلاه از سر برمی‌دارد»

اما این شورش، بی‌زخم نبود. زخم طرد شدن از خانواده. زخم تحقیرهای عمومی. زخم نگاه‌هایی که زنِ بی‌پروا را نه شاعر، بلکه «زن بد» می‌دیدند. و فروغ، با جسارتی خونسرد، این زخم‌ها را به واژه بدل کرد.

فروغ و گلستان: عشق یا تصادف قدرت و خلأ؟

رابطه‌ی فروغ و ابراهیم گلستان، در حاشیه‌ای مبهم از قدرت، میل، وابستگی و واگرایی شکل گرفت. برای برخی، گلستان نجات‌دهنده و آموزگار بود. برای برخی دیگر، مردی که در سایه‌اش فروغ سوخت. اما شاید هیچ‌کدام به‌تنهایی کامل نباشند. فروغ از این رابطه تغذیه کرد، اما در آن حل نشد. گلستان به او ابزار داد، اما خود او آتش شد.

«من خواب دیده‌ام که کسی می‌آید…»

این رابطه هم پناه بود و هم قفس. زنی که برای دوست داشته شدن، ناچار بود با سایه‌ی بزرگی هم‌زیستی کند که مدام می‌گفت: «تو را من ساخته‌ام.» و او، با شعر، فریاد زد: «نه، من خودم را سوزاندم تا زاده شوم.»

مرگ در قله: تثبیت نیمه‌خدایی

مرگ زودهنگام، فروغ را از روزمرگی نجات داد و در مرز انسان و افسانه تثبیت کرد. او دیگر تنها شاعر نبود؛ نشانی شد بر پیشانی نسلی که زن بودن را می‌خواست، اما راه گفتنش را نمی‌دانست. مثل مریلین مونرو، مثل جیم موریسون، فروغ هم خاموش شد، پیش از آن‌که زمانْ شکوهش را فرسوده کند.

شعر فروغ؛ مانیفست اسطوره‌ای زن معاصر

شعر فروغ – به‌ویژه در دو دفتر پایانی‌اش – فقط شعر نیست؛ بیانیه‌ای هستی‌شناسانه است. او از فروپاشی می‌نویسد، اما از درون آن، تولدی دیگر را ترسیم می‌کند.

«تمام روز را در آیینه گریه می‌کردم…

بهار پنجره‌ام را

به وهم سبز درختان سپرده بود…»

این گریه، اندوهی شخصی نیست. سوگواری‌ست برای نقش‌هایی که دیگر پذیرفته نمی‌شوند:

همسر بودن، معشوق بودن، مادر بودن. زنی که خود را دفن می‌کند تا خودی دیگر، زنده، زخمی، اما صادق زاده شود.

«این منم

زنی تنها

در آستانه‌ی فصلی سرد…»

این پذیرش، ایمان است، نه به نجات، بلکه به شدن. و آن‌جاست که شعر فروغ از سطح واژه‌ها می‌گذرد و به اسطوره بدل می‌شود؛ نه بر دیوار موزه‌ها، بلکه در دهان زنانی که هنوز در سکوت‌اند.

«سکوت چیست، ای یگانه‌ترین یار؟

سکوت چیست جز حرف‌های ناگفته…»

در پایان: اسطوره‌ای که هنوز خاموش نشده

فروغ، با تمام خطاها و جسارت‌هایش، بیش از آن‌که شاعر باشد، آیین رهایی بود. او نه قدیس بود، نه آموزگار. اما آن‌قدر صادق بود که از میان رنج، صدایی برای ما بگذارد. فروغ، در نهایت، نه برای آن‌چه بود، بلکه برای آن‌چه جرأت کرد باشد، ماندگار شد.

#لیلا_راعی

لطفاً به اشتراک بگذارید
Advertisement

Leave a reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

آگهی‌های تجاری:

ویدیوی تبلیفاتی صرافی عطار:

شهرگان در شبکه‌های اجتماعی

آرشیو شهرگان

دسته‌بندی مطالب

پیوندها:

Verified by MonsterInsights