Advertisement

Select Page

انتشارات آسمانا منتشر کرد: بغلم کن لعنتی، بغلم کن

انتشارات آسمانا منتشر کرد: بغلم کن لعنتی، بغلم کن

انتشارات آسمانا، همزمان با اولین اجرای این متن نمایشی در ویرجینیای آمریکا، منتشر کرد:
بغلم کن لعنتی، بغلم کن
درنای سیبری، برداشتِ دوم
نمایش‌نامه:
علی فومنی

«بغلم کن لعنتی، بغلم کن»، نوشته‌ی علی فومنی، بر بالِ «درنای سیبری» – اثر دیگری از همین نویسنده – اوج می‌گیرد این نمایش‌نامه یک دگردیسیِ گریزناپذیر از مونولوگ به دیالوگ است؛ آن‌جا که صداهای منفرد به‌سوی هم می‌روند و گفت‌وگو می‌شوند.
شخصیت‌ها با احضار صداهای غایب به سکوت تحمیلی و حذف سیستماتیک واکنش نشان می‌دهند؛ با غایبان می‌آمیزند، با فراموشی می‌ستیزند و یادهای محذوف را زنده می‌دارند.
«بغلم کن لعنتی، بغلم کن» گفت‌وگویی‌ست با خودِ گفت‌وگو، یادآوریِ به یاد آوردن است

علی فومنی، شاعر، نویسنده و کارگردان تئاتر است. شعرها و داستان‌های کوتاه او در نشریات ادبی دهه‌ی هفتاد و هشتاد ایران به چاپ رسیدند و نخستین کتاب شعرش در سال ۱۳۹۲ توسط نشر نوگام در لندن منتشر شد. برخی از نمایش‌نامه‌‌‌های او توسط کارگردانان ایرانی اجرا شده‌اند اما هیچ‌یک از آثارش در ایران امکان انتشار نیافته‌اند. او تاکنون نمایش‌نامه‌هایی از خودش و نیز آثاری از آنتون چخوف، هارولد پینتر، تنسی ویلیامز و ساموئل بکت را در ایران، امارات، کانادا و امریکا به صحنه برده است. علی فومنی، در کنار نوشتن و کارگردانی، بیش از دو دهه در زمینه‌ی آموزش فعالیت داشته و علاوه‌بر طراحی آموزشی و آموزشگریِ ادبیات، علوم اجتماعی و هنرهای نمایشی، دَه‌ها دوره و کارگاه آموزشی را برای هنرجویان، دانشجویان و آموزشگران در ایران و کشورهای دیگر برگزار کرده است.
انتشارات آسمانا پیش از این، نمایش‌نامه‌های «درنای سیبری» و «یوسف، یوزف، جوزپه» را از همین نویسنده منتشر کرده است.

در آغاز این نمایشنامه، مولف در توضیح درنای سیبری چنین می‌نویسد:

درنای سیبری یکی از گونه‌های در معرض انقراض درناهاست که سه جمعیت اصلی دارد:
جمعیت مرکزی که مقصد سفرشان هند بود و منقرض شدند، جمعیت شرقی که هرسال به چین می‌روند و جمعیت غربی که به ایران می‌آمدند.
«امید»، آخرین بازمانده‌ی جمعیت غربیِ درناهای سیبری، پس از کشته شدنِ جفتش «آرزو»، پانزده سالِ پیاپی‌ تنها به ایران سفر کرد.
پانزدهمین سفر امید به ایران در پاییز ۱۴۰۱ بود.
در این سال، برای اینکه امید را از تنهایی دربیاورند، درنایی پرورشی را از بلژیک به ایران آوردند تا در تالاب فریدونکنار با امید دوست شود و نامش را «رویا» گذاشتند. امید و رویا که رابطه‌ی خوبی با هم برقرار کرده بودند، ۳۴ روز را کنار هم گذراندند و در زمستان همان سال سفر دونفره‌شان را به سیبری آغاز کردند. اما رویا که تمام عمرش را در یک مرکز نگهداری در بلژیک به اسارت گذرانده بود و عادت به پروازهای طولانی نداشت، نتوانست بیشتر از ۱۵۰ کیلومتر با امید همراهی کند. امید رفت و رویا در مازندران، حوالیِ شهسوار، فرود آمد….

در پاییز ۱۴۰۲ امید به ایران نیامد.
در پاییز ۱۴۰۳ امید به ایران نیامد.
در پاییز ۱۴۰۴ امید…

برای تهیه کتاب بر روی این لینک کلیک کنید

https://www.lulu.com/shop/ali-foumani/hold-me-damn-it-just-hold-me/paperback/product-rm6dnpe.html?page=1&pageSize=4

برای مطالعه بیشتر بر روی این لینک کلیک کنید:

Hold Me, Damn It, Just Hold Me!

لطفاً به اشتراک بگذارید
Advertisement

Leave a reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

آگهی‌های تجاری:

ویدیوی تبلیفاتی صرافی عطار:

شهرگان در شبکه‌های اجتماعی

آرشیو شهرگان

دسته‌بندی مطالب

پیوندها:

Verified by MonsterInsights