Advertisement

Select Page

دارم خسارتِ جانبی می‌شوم

دارم خسارتِ جانبی می‌شوم

شعری از مهدی گنجوی

دارم خسارتِ جانبی می‌شوم
مرده‌ام،
اما هنوز در لیستِ پخشم،
خاصه وقتِ تحلیل‌هایی
که خونِ خشک‌شده را وزن می‌کنند.
نه آن‌قدر بزرگ که تیترِ اول شوم،
نه آن‌قدر بی‌فایده
که دولتی، بی‌‌گریه‌ی چند موشک،
خاکم کند.
دارم جزئی از تزئیناتِ صحنه می‌شوم،
نقشه‌ی منطقه،
با فلشی روی جسدم:
«موقعیت: متزلزل»
جوانی‌ام که در دستانم جا ماند
پس‌زمینه نشان داده می‌شود،
و تحلیل‌گر با لبخندی مشکوک می‌پرسد:
«سؤال این است:
او چرا آن‌جا بود؟»
کجای این جنگ،
تاریخِ من بود؟
کجای این روایت،
زبانِ من گم شد؟
دارم خسارتِ جانبی می‌شوم،
در «پاسخ به تهدیدها»،
در «تأسف‌بار، اما اجتناب‌ناپذیر»،
در «وقتی اهداف مشروع‌اند…»
و کسی از پشتِ اتاقِ فرمان می‌پرسد:
«فعلاً چه کنیم با تصویرش؟»
و بعد،
موقعِ آگهیِ بازرگانی،
با بوی خاک و شتابِ خشم،
جسدم را بلند می‌کنم،
پابرهنه.
روی آوار
تلوتلو می‌خورم—
خانه‌به‌خانه،
کوچه‌به‌کوچه،
درِ همسایه‌ها را می‌کوبم،
و با عجله می‌پرسم:
«آیا من خسارتِ جانبیِ شما بودم؟»
عاقبتم شبیه لحنِ سردِ زیرنویسِ اخبار است:
با پوزش از فعالینِ شریفِ رسانه،
اگر مرگِ بی‌موقعم،
شادیِ کشته‌شدنِ آن یا این را،
کمی به‌هم زده باشد.
چه دشوار است،
زیرِ هلهله‌ی دو طرف،
مدتی کوتاه
برای مرگِ خودم
عزاداری کنم.

لطفاً به اشتراک بگذارید
Advertisement

Leave a reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

آگهی‌های تجاری:

ویدیوی تبلیفاتی صرافی عطار:

شهرگان در شبکه‌های اجتماعی

آرشیو شهرگان

دسته‌بندی مطالب

پیوندها:

Verified by MonsterInsights