
دو شعر از حسین فرخی

۱
شب ها
گاهی نزدیک تر می شوی
و بغل گوشم می گویی عجیب است
یک جایی خون آلود پرونده ها
ترانه هایی خوانده ام
شعر هایی گفته ام
و چه و چه جنگ هایی را جاگذاشته ام
گاهی از نرگس ها حرف زده ام
گاهی از آهو خانم روی چند صحنه
گاهی از گنجشک هایی تازه بالغ وشیرین زبان
می گویی بیدارباش
با کمال میل
شب ها مایلم تا تجریش و سر پل
کنارت باشم
دست های مرا پر از عطرورنگ کنی
راحتم رنگم کنی و سیامست
بعد ازشکار و شکارچی مطبوعی
حرف زده ام
تا نوشتن سرانجام کاری بکند
باید کاری بکند
از این گوشه ی جنگ بگذریم
گاهی نزدیک می شوی وازقلم نمی اندازی
که چه قدر گرسنه ام
بوی بناگوش و نان ونمک بلند شده!
عشق بازان جمع شده اند
(خب، این هم عاقبت جنگاوران و ضاربان
و نمایشی که آخر خط است)
من هم چیزی دیگر برای از دست دادن ندارم
باران را نم نم علامت بزن امانت است
و پرونده های باز را برملا کن
باکمال میل
من هم مایلم تا اواسط تجریش
به هر دلیل
آتش بازی کنم دست های مرا بگیر
اشتباه نیست
بگو حالا حالم خوب است
مشغولم و این نرگس ها هم جلوتر
بغل گوشم شاهد اند
تماشاکن شعرهایی گفته ام.
۲
باید
به انگشت هایت برسم تا پشت این میز
و آفتاب باشی کمی صبرمی کنم ای والله
بله لمس و تماس کامل است
نظرگیر می شوی
تو را حفظ می کنم در همین گوشه ی خفن
جنگ دیگری نمی خواهم
جاذبه ات کامل است با این اعضای آماده و نو
آزادم و دخیل می بندم آفتاب باشی
برسم
انگشت ها در لاله زار و اول صبح زیر نظر اند
هوایم را تازه می کنی از سطراول
با این روزگار درگیر می شوم
و به خودم می آیم
وغزل نابی برایت می سازم
نام و نشان دیگری نمی خواهم
نگاه و صدا را ردوبدل می کنیم واجب است
حال و هوای دیگری دارم
گفته باشم در هر صورت
ودر این سطرها آفتابت را برمی دارم
و برای خودم حفظ می کنم
از ته دل
و باز جاذبه ات معتبر است می نویسم
و آشوب کلمات را منتشر می کنم
(- مسئول این ماجراواجرا منم)
خوش خط و خال مخصوصا قسم می خورم
تعجب ندارد
در اطراف لاله زار ازسرصبح
که صحنه را برای نمایش
دستکاری می کنم و به هم می ریزم
بیا مرا ببوس
زیباتر از قبل باش در این زبان
حالا که دیگر توهم نیست می رسم
بی ترس ولرز می خوانم
وبه رد انگشت ها می رسم تا پشت میز
وخودمان را باهر چه رنگ و عطر وصدا
هماهنگ می کنیم کامل است
و نظر گیرند
خودنمایی هم البته می کنند
حالا مانده ام در لاله زار و اول صبح
فرصت خوبی ست
لذت اش را می برم
حالا که آزادم و دخیل می بندم.