
یک شعر از علیرضا زرین

————
ایران ققنوسام
ققنوس من ققنوس دیگر شو
خود را بزا ققنوس بهترشو
از زخم جانت زایشی زاید
ققنوس جان ققنوس برترشو
هرچند پرهای تو قیچی شد
همزاد نو سرشار از پر شو
پیروز بر طوفان نادانی
با بال و پر ققنوس سرور شو
آرمان خود را دست می یابد
پرواز کن با مهر همسرشو
با آن که همسان تو می بالد
همسوی با همبال پیکر شو
دریاب سیمایت در آیینه
آمیز جان با او برابر شو
ققنوس زخمی زادنی نو کن
ققنوس رستاخیز گوهر شو
آن گوهر همزاد ذات تو
آغاز گوهرهای اختر شو
آغازی از آزادی و شادی
زاینده ای ازداد دیگر شو
ققنوس من در بسترت زایم
ای همدلم همراه و دربرشو
در شعله ی زرین تو می سوزی
خاکستری والا تر از زر شو
ققنوس اسطوره به هردوران
انکار مرگی تو مکرر شو