Advertisement

Select Page

یک شعر از نازنین رحیمی

یک شعر از نازنین رحیمی

این شایسته غرور من نبود

نخستین بار است
که پیراهنی سفید بر تن می کنم
انگار رنگی که تو بر تنم بخشیدی
نخستین بار است که به جای ماه نشسته ام
و ز دستهایم گندم می روید

نخستین بار است که در حیاط خانه ی پدری
پابرهنه راه می روم
بدون هیچ هراسی از ناهنجارهای زمین
از بس داشتن رویین تن شدنم از تو …
نخستین بار است
که خودم را خلع سلاح کرده ام
مقابل خودم بر بالشی از پر
که کنار تو جادو شده ام

نمی خواهم به تو بگویم
که هر بار
شماره به شماره ی محاسنت
تو را دوست داشته ام….
و شماره ی به شماره ی تپش های قلب ات
از سینه ام کبوتر سفیدآزاد کرده ام

نمیخواهم به تو بگویم
که این شایسته ی غرور من نبود
در روزگاری جادو شوم که جادویی نیست

#نازنین_رحیمی

لطفاً به اشتراک بگذارید
Advertisement

Leave a reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

آگهی‌های تجاری:

ویدیوی تبلیفاتی صرافی عطار:

شهرگان در شبکه‌های اجتماعی

آرشیو شهرگان

دسته‌بندی مطالب

پیوندها:

Verified by MonsterInsights