Advertisement

Select Page

در اضلاع روایت؛ مروری بر مجموعه شعرهای پروین نگهداری

در اضلاع روایت؛ مروری بر مجموعه شعرهای پروین نگهداری

مکث و مروری بر مجموعه شعرهای: 

«تماشاخانه‌‌ای کنار راه» و «ذائقه‌ی آب» سروده‌ی پروین نگهداری

 

و خاک

شکل ناگزیر پیراهنی است

بر تن عریان

آن گاه که

دهان مرگ

از فهم روییدن گیاه

باز

مانده است.

(ص. ۳۰)

الف) «تماشاخانه‌‌ای کنار راه» با شاخصه‌‌های بیانی‌ای که ریشه در تجارب ذهنی-زبانی شاعرانه دارند، جهان، هستی و زندگی را با رویکردی منتقدانه، با لایه‌هایی از تجربه‌های زیستی در هم می‌آمیزد، تا یک‌صد و هیجده شعر کوتاه این مجموعه، به چشم‌انداز متوسعی از رخدادهای اجتماعی بدل شوند که در آن‌ها دغدغه‌های انسانی-زنانه‌ موج می‌زنند و در چرخه‌ها‌ی معنامحور سطرها، انعکاس درونمایه‌های اجتماعی را مد نظر دارند. تا در این میان، مخاطب بتواند پس از خوانش و پردازش مفاهیم گزاره‌ها در ذهن خود، با رویکردهای معترضانه‌ی شاعر همراه شده، زنجیره‌ی به هم پیوسته‌ی معناهای متنی را استنباط نماید. بدین ترتیب، هر شعر کوتاه در این مجموعه، با بهره‌گیری از بیانیتی روایی، مخاطب را با جلوه‌هایی از معناآفرینی، القای اندیشه و عواطف انسانی رو به رو نموده، روایتی از جهان‌نگری‌های شاعرانه را در پیوند با زندگی و طبیعت، بازآفرینی می‌نماید که بیانگر اندوهی انسانی-زنانه‌اند و در وجهی عینی و ملموس، رنج، اندوه، غم تنهایی، مرگ، ناامیدی و دغدغه‌های اجتماعی را به نمایش می‌گیرند. بدین ترتیب، فضای روایی-نمایشی منتشر شده در این مجموعه، توالی عینی و ملموس برش‌ها را از رهگذرِ بیانیت مملو از: کنایه، نماد و نشانه‌های تصویری-کلامی، هر چه صریح‌تر در گستره‌ای از جلوه‌ها و شاخصه‌های بیانی به نمود گرفته، دریافت‌های ذهنی و احساسات و عواطف درونی شاعر را با مخاطب در میان می‌گذارد، تا شعرهایی اندیشه محور، که پیش‌فرض‌های ذهنی شاعرانه را از زاویه‌ی دید فردی-جمعی به تماشا گرفته‌اند، از سویی، پس از قراردادن مخاطب، در میانه‌ی واقعیت‌های پرتنش جهان پیرامون، از طریق ترویج سازوکارهای منطقیِ زبانیت گفتاری شعرها، مفاهیمِ اجتماعیِ روشن و شفاف را به خطوط روایی برش‌ها گره زده، و از سویی دیگر، در ارتباطی صمیمانه با مخاطب، پس از انعکاس رخدادهای واقعی جهان پیرامون، پررنگ نمایی نقش ارجاعی واژه‌ها را در رفتار متعارف با زبان به عهده گیرند. در این میان، فرم، ساختار و معنا به یاری بیانیت روایی، پس از تلفیق جنبه‌های عینی با وجوه ذهنی منتشر شده در تصاویر، هماهنگ با یکدیگر، وضعیت انسان در جهان معاصر را به نمایش گرفته، برای شاعر این امکان را فراهم آورده‌اند، تا بحران‌های محیط پیرامون را در سطر سطر گزاره‌های‌اش به شیوه‌ای واقع‌گرایانه بازآفرینی نماید. تصاویری که تضادها و تناقضات را متناسب با رویکردهای انسان‌گرایانه، در نوشتار می‌گسترانند، تا آشفتگی‌های جهان پیرامون، واضح و ملموس در سطرهایی رخ‌نمون شوند که از حضور عناصر طبیعت، برجسته‌نمایی رخدادهای اجتماعی و بسط نابسامانی‌ها در سطرهای روایی، چشم‌اندازهای متعددی فراهم آورده‌اند، برای بازنمایی شرایط نامطلوب اجتماعی و سرگشتگی انسان معاصر. و هم از این روست که شاعر از بیانیتی مؤجز و منسجم بهره می‌برد، تا شعرهای‌اش در چهارچوب لحنی عاطفی، تناقضات و تنش‌های محیط اطراف را متعهدانه منعکس کنند.

تاریک است

کلید پیدا نیست

و پشت در

آفتابی

ایستاده است

که در خود

پیر می‌شود.

(ص. ۹۳)

با وجود این، نگهداری، نشان داده است که اگر چه در فضاهای اندیشه‌محور شعرهای کوتاه: «تماشاخانه‌ای کنار راه»، نه دغدغه‌ی هنجارگریزی‌های زبانی دارد و نه با گسسته‌نمایی و تخطی از زبان متعارف، زنجیره‌های معنایی را در برش‌های متنی به تأخیر می‌اندازد، با این همه اما گاه کوشیده است، با نفوذ در ذهنیت مخاطب از طریق تصویرپردازی‌های بصری، تداعی‌های او را با سیالیتی متکثر رو به رو نماید. بدین ترتیب، شاید مخاطب با خوانش شعرها، ارتباط مفهومی صریح و شفافِ گزاره‌ها را، تابعی از فضاهای شناور و هنجارگریز نداند، اما در ادامه‌ی خوانش شعرهای این مجموعه، گاه با سطرهایی عینی-ذهنی رو به رو می‌شود، که جلوه‌های بصریِ حسی-عاطفی‌‌اشان، پس از مجاورت مکرر با موتیف‌های مرگ، زندگی، درد، تنهایی و…، در موجزترین وجه طراحی شده‌اند. بنابراین، گاه بارقه‌هایی از رفتارهای سیال زبانی و ترویج تعلیق‌های ناگهانی در بستر عینی برش‌ها، سبب شده تا در نهایت برخی از برش‌های متنی، با گستردن دلالت‌های ضمنی سیال، مخاطب را در سایه روشنی از فضاهای متکثر و شناور قرار دهند، تا در نهایت در شکل‌گیری تداعی‌های‌ چندوجهی‌ ذهن‌اش سهمی به عهده بگیرند.

جهان را

چه غوغایی در می‌گرفت

اگر تو

بازیگری بودی

در جست و جوی صحنه

و من

تماشاخانه‌ای

کنار راه.

(ص. ۷۳)

از طرف دیگر، تصاویر در شعر نگهداری، تصاویری واقع‌گرایانه‌ از نگرشی انسانی‌- زنانه‌اند که با تلنگر زدن به تخیلات مخاطب، او را وا می‌دارند تا تداعی‌های جامعه‌گرای خود را پس از خوانش شعرها جهت دهد. بنابراین، بیانیت روایی شاعرانه، با گریز از پرگویی و توجه به ایجاز، ساده و شفاف زنجیره‌ای از دلالت‌های عینی و محسوس را به ذهن مخاطب متبادر می‌نماید و با تلنگر زدن به احساسات، عواطف و اندیشه‌های آنان کوشیده است، تا هر چه ملموس‌تر رخدادهای پرتنش جهان پیرامون را در ذهن او-مخاطب- استمرار و جهت دهد.

چه لهجه‌ی غلیظی دارد

این شب غریب

هر بار که می‌خواند

چراغی

تاریک می‌شود.

(ص. ۱۱۳)

با این همه اما، یکی از ویژگی‌های شعر کوتاه، برجسته‌نمایی بارقه‌هایی است که همزمان هم در چرخه‌های رنگارنگ نوشتار و هم در ذهن راوی منعکس می‌شوند، تا جلوه‌های متکثری از جهان هستی را در قابی به رقص آورند که شاعر خواستار جلوه‌گری آن‌ها در مساحتی متوسع بوده است. از این روی، بسط جلوه‌هایی از عناصر طبیعت: «ابر، گندم، باران، خاک، درخت، آسمان، سحر و…» که با صفات و رفتارهای انسانی در نوشتار حاضر می‌شوند، به تجلی فضاهای روایی پرسیلانی در شعرها انجامیده است که در تولید و بازآفرینی معناهای متنی مؤثرند، تا پس از یک‌سو شدن با ذهنیت تغزل‌گرا و  لحن عاطفی شاعر، فضایی متناقض‌نما اما واقع‌گرایانه را در سطرهای شعر منعکس کنند که هم‌سو با احساسات درونی، عواطف و باورهای ذهنی شاعر در سطرها منتشر شده‌اند.

از دیوارها بلندتر

گیسوان زنی است

که موج را

به دریاها

ریخته است.

(ص. ۱۰۴)

در این میان، برجستگی حضور نشانه‌ها و نمادها در شعرهای نگهداری، به ترویج فضایی هستی‌انگارانه می‌انجامد که هماهنگ با دلالت‌های اجتماعی و با همراهی و احضار عناصر طبیعت، محورهای معنایی برش‌ها را هم‌سو با تصویرپردازی‌های بصری و درونمایه‌‌های عاطفی شعرها به نمود گرفته است، تا تأویل‌های هم‌سو با معناهای اجتماعی، ذهن مخاطب را نشانه بگیرند. برای نمونه شاعر، در شعر: « ۴۶»، با ذهنیتی طبیعت‌گرا، میل به آزادی و آزادیخواهی را، با درنگ در واقعه‌ی «مرگ» و اندیشیدن به تولد دوباره و از سرگرفتن زندگی در قالب پرنده، منعکس نموده است. تا اندیشه‌ای فلسفی که با سویه‌های اجتماعی تلفیق شده است، مضامین منتشر شده در قاب عاطفی شعر را به چشم‌اندازی هستی‌انگارانه بدل ‌نمایند و ذهن مخاطب را به تأمل و درنگ وا دارند. اگر چه شاعر، با لحنی مملو از شک و تردید و با کاربرد قید تردیدِ: «شاید» احتمالِ بازگشت خود را پس از مرگ، به جهان هستی، در آرزوی بدل شدن به پرنده‌ای آزاد و رها، به تصویر می‌کشد. شاید آزادی‌ای که در زمان حیات، جهان هستی از او دریغ کرده بود را، پس از مرگ و نوزاییِ دوباره، بیابد و تجربه کند. خواسته‌ای که اما همچنان، فاصله‌ای به وسعت تردید و آرزو را در نوسانات فضای متنی می‌پیماید.

برمزارم

درخت بنشانید

شاید

بازگشتم در هیئت پرنده‌ای.

(ص. ۵۰)

همچنین نگهداری در شعر: «۵۹» در مکالمه‌ای سیال با «درخت» به مثابه نمادی انسانی- اجتماعی، وضعیت پرتنش جهان پیرامون را به نمایش گرفته است، تا مخاطب با درک نشانه‌های متنی و همراه شدن با اندیشه، عاطفه، زبان و بیانیت روایی شاعر، تفسیرهای اجتماعی‌ را از دلالت‌های ضمنی‌ای استنباط نماید که در شکل ذهنی منسجم شعر جاری‌اند. و هم از این روست، که شعر در فضایی دراماتیک، با بهره‌گیری از مؤلفه‌های هنر نمایش، از میانه‌ی گفت و گویی ازلی-ابدی آغاز می‌شود و با پرسشی هستی‌انگارانه از درختی خشکیده، ادامه می‌یابد. پرسشی که به محور روایت بدل می‌شود تا رویکردهای معترضانه‌ی شاعر را نسبت به رخدادهای جهان پیرامون منعکس ‌نماید. در این شعر، «درخت» که نماد پایداری، نوزایی و زندگی به شمار می‌آید، نماد انسانی مسخ شده است و شاعر در دیالوگی هستی‌انگارانه با طرح پرسشِ محوری ِ«خشکیده‌ای چرا؟» می‌کوشد تا از علت‌العلل ‌این وضعیت تراژیک سر در بیاورد. پرسشی که در نهایت پاسخی گزنده و تلخ را با لحنی حسرت‌گونه از سوی «درخت» در سطر سطر شعر می‌پراکند، تا مخاطب با درک دلالت‌های ضمنی متعدد، به تأمل پیرامون رخدادهای تراژیکی بپردازد که شاعر سعی در بازتاب‌اشان در بستر شعر دارد. چرا که «درخت» علت مسخ‌شدگی و یا خشکیده شدن‌اش را مردن «چکاوکی» در گلوی‌اش دانسته است. «-چکاوکی/ مرده در گلویم.». «چکاوک» پرنده‌ی خوش آواز با تاج کوچکی که بر سر دارد، نماد هوشیاری و تدبیر است و از آن روی که فراز و فرود سریعی بر هوا و زمین دارد، نماد تحول و دگرگونی هم به شمار می‌آید. اما در این شعر گویی «چکاوک» همان فریاد معترضانه‌ای است که دیرگاهیست در گلوی آدمیانِ مسخ شده، مرده است و شاعر برای تجسم دادن و عینیت بخشیدن این رخداد تراژیک، از ظرفیت‌های نمایشی بهره گرفته است. بدین ترتیب، حضور «درخت» در این شعر، با نمودی اجتماعی و رفتاری انسانی که میل به آزادی و سرزندگی در وجودش خشکیده و مرده است و همچنین «چکاوک مرده در گلو» که نمودار مرگ و نیستی است و خاموشی صدای متعرضانه‌ را در فضای نومیدانه‌ی نوشتار به تصویر گرفته است، به جلوه‌های بصریِ اندیشه محوری بدل شده‌اند، تا مخاطب پس از خوانش و پردازش فضای نمایشی شعر، تأویل‌های متکثری را در ذهن بپرورد و مصائب و تناقضاتی را به عینه حس و درک نماید که خود در جهان پیرامون مدام با آن‌ها رو به روست. از طرف دیگر، همحروفی واج «چ» در دو واژه‌ی «چرا و چکاوک» و همچنین مصوت بلند «آ» در هر دو این واژه‌‌ها، مکالمه‌ای پرسیلان را در فضای اندوه‌ زده و یأس‌آلود شعر استمرار بخشیده‌ است، تا کژی‌ها و بحران‌های اجتماعی در گستره‌ی نوشتار هر چه صریح‌تر به نمایش گرفته شوند و مخاطب-تماشاگر- با تجسم حوادث و تحلیل آن‌ها در ذهن خود، با تجارب زیستی پرتنش شاعر همراه شود.

 -ای درخت

خشکیده‌ای چرا؟

-چکاوکی

مرده در گلویم.

(ص. ۶۳)

ب) «ذائقه‌ی آب» سومین مجموعه شعر پروین نگهداری، برخلاف مجموعه شعر: «تماشاخانه‌ای کنار راه» که با سطرهای موجز و منسجم و هم با گرایش به زبانی شفاف، لحنی صمیمانه، تجارب زیستی را در برش‌های کوتاه حسی- عاطفی و تصاویر جهان‌گرا- هستی‌انگارانه، به نمود گرفته و بیان اندیشه‌ها و باورهای انسانی خود را منوط به بازآفرینی رخدادهای جهان پیرامون در بارقه‌های اجتماعی نموده است، در شعرهای نسبتاً بلند روایی کوشیده است، با تمرکز بر هسته‌ی مرکزی سطرهای شعرش، بیانیت تصویری -توصیف‌گرای سطرها را در فرمی روایی و یا غیر روایتی برجسته نماید و تصاویر و برش‌های متنی را پس از تلفیق با عناصر جهان طبیعت، رنگ و بویی جهان‌گرا-هستی‌انگارانه ببخشد. با وجود این، به نظر می‌رسد نگهداری، در این مجموعه نیز، بازآفرینی رخدادهای متناقض جهان پیرامون را به ساختار منسجم برش‌های روایی به گونه‌ای گره زده است، تا مخاطب به یاری سایه روشنی از رفتارهای زبانی در فضایی اجتماعی، در معرض نابسامانی‌هایی قرار بگیرد که مدام در تجارب زیستی تجربه می‌کند. تمهیداتی که تلاش شاعر را برای رسیدن به تعلیق معناها و برانگیختن تداعی‌های ذهنی مخاطب، در سپیدخوانی معناها و دلالت‌های ضمنی نشان داده، آفرینش مفاهیم را گاه با تأخیر رو به رو می‌نماید.

از هوای حبس

کنج سلول انفرادی شش‌ها

تا حرف‌های لولیده

خفه

نوک زبان لکنت…

کسی می‌دود

در پاهایم

و پوست می‌کشد

بر تطاول تاول

می‌دود

هر چه می‌دود

گرگم به هواهای هار

بیشتر

پنجه می‌کشند

بر رخ بازی

می‌دود

تشنه

و خستگی

قرص ماه کامل است

افتاده در ته لیوان.

(ص. ۲۰)

روایت در شعر نگهداری اما، با ترویج همزمان عناصر عینی و قابل رؤیت از سویی و تصاویر پارادوکسیکال از سوی دیگر در بافت زبان، بازتاباننده‌ی جهان‌نگری‌های شاعرانه است و سطر به سطر جنبه‌های اجتماعی پرتنشی را با لحنی عاطفی به نمود گرفته است که در آن‌ها اندوهی انسانی-زنانه موج می‌زند. بدین ترتیب نه تنها عناصر طبیعت که اشیاء و وقایع زیستی، به نشانه‌ها و نمادهایی تمام قد بدل شوند، برای بازنمایی ناهنجاری‌ها و بحران‌های اجتماعی. از دیگر سو، شبکه‌ی اندیشه‌محور نوشتار، گاه با بهره‌گیری از  بیانیتی کنایی، معناهای متنی را در فضایی متناقض‌نما به پیش می‌برد، تا مخاطب هم‌سو با زاویه‌ی دید شاعر و از دریچه‌ی چشم او، مصائب پرتنش جهان پیرامون را رصد نماید. گویی، شاعر با گستردن اندوهی تاریخی در بافت زبان و به دنبال آن در پهنه‌ی برش‌های روایی، خواستار آن است تا رویکردهای اجتماعی -تاریخی‌اش را در تصاویر متناقض‌نمایی بگنجاند که اگر در ذهن مخاطب تداعی می‌شوند، تا تنش‌ها و بحران‌‌های مضاعفی را به نقد بگیرند، که در جهان معاصر مدام با آن‌ها رو به رویند. درد و رنج‌هایی که در ترکیب‌هایی چون: «فیروزه‌های مرده، کدورت رنگ، غبار صدا، عبارت پژواک، چشمه‌ی غمگین، دق آینه، لحظه‌های لزج، بن بست‌های مزور و…..»، فشرده می‌شوند تا تصاویری پارادوکسیکال را به سیالیت دلالت‌های ضمنی‌ای گره بزنند، که محصول چینش واژه‌های ناهم‌سازند و با برجسته‌سازی‌های کلامی، مخاطب را در فضاهایی سیال شناور ‌می‎کنند که در آن فضاها، موجی از تناقضاتی برجسته می‌شوند که شاعر با درک هویتی زنانه به بازآفرینی‌شان در سطرهای شعرش توجه نشان داده است. هویتی زنانه که در آواها، واژگان و نحو زبان نفوذ می‌کند، تا گفتمانی اجتماعی را در متن گسترش دهد که در آن تناقضات و تنش‌های جهان پیرامون با بیانیتی منتقدانه و از منظری انسانی-زنانه متجلی می‌شوند.

زیر ضرباهنگ تیشه‌ها

کوه مانده‌ایم

اما…

پر از فیروزه‌های مرده

در کدورت رنگ.

پر از

غبار صدا

در عبارت پژواک

کوه مانده‌ایم

با دو چشمه‌ی غمگین

در قعر درّه‌ها

آن جا که

رود

رود

گریه می‌کند.

(ص. ۸۸)

بدین ترتیب، شرح و توصیف تجارب زیستی فردی-اجتماعیِ مملو از درد و رنج، که زن-انسان در جوامع پیرامون مدام با آن‌ها رو به روست، روایتی از ترویجِ اضطراب، یأس و ناامیدی‌های ناشی از غم واندوه‌ عمیق عاطفی انسان‌هایی را با لحنی غمگین و حزن‌آلود، در برش‌های متنی به پیش می‌برد، تا درونمایه‌های عینی با زمینه‌ای عاطفی، زوال و تکرار روزمرگی‌های دردآوری را به شیوه‌ای ملموس و محسوس در سطرهایی بگنجاند که ریشه در جهان‌نگری‌ها و تجارب زیستی شاعری دارند که در بطن جامعه حضور دارد و با بیانیتی معترضانه کوشیده است تا روایتی از تنش‌ها و تناقضاتی را در قالب واژگانی نظیر: «درد، جراحت، زخم، بریده، خون، دیوار، انزوا، بغض» به تصویر بکشد. واژه‌هایی که حتی در معانی ضمنی‌اشان، اندیشه‌ای اجتماعی مملو از عواطفی انسانی موج می‌زند. برای نمونه، شاعر در شعر «۴۷» با توصیف وضعیت زنان و شرح درد و رنج‌هایی که آنان را در جوامع پیرامون می‌آزارد، کوشیده است، با فعال کردن تفسیرهای اجتماعی در ذهن مخاطب، پویایی جوامعی را رخنمون کند که در آن‌ها زن- انسان با اعتراضات روشنگرانه، تناقضات اجتماعی را به نقد گرفته‌‌اند. در این شعر نیز، بازتاب تنش‌های اجتماعی در سایه‌ی درک هویت اجتماعی و برجسته‌نمایی آرمان‌ها و ارزش‌های والای انسانی، به زمینه‌های عاطفی فراگیری در افق متن بدل شده، که در آن شاعر کوشیده است، با انعکاس تجارب زیستی، فرهنگی و تاریخی‌ زن-انسان، وضعیت پرتنش زنان را به هدفی اجتماعی بدل نماید. زنانی که یکنواختی زندگی ملال‌آور به حاشیه رانده‌ شدن را تاب نیاورده‌اند و با درک نابسامانی‌های اجتماعی بر هرچه پوچی، نابهنجاری و زوال‌ است، معترضانه به مقابله برخاسته‌اند.

شرح‌ام به درد

به شمول جراحت

به کاسه‌ای لبریز

که در انحنای زخم ترک‌هایش

آهویی می‌دود

که خواهر باد است.

شرح‌ام را از روی زخم‌ها بردارید

تازه‌ها را ورق بزنید

و ببیند

زیر پوست‌ تن‌ام

خال-کوب نام زنانی است

که با دست بریده

جراحت خاک را

شفا می‌بخشند

و عریانی نام‌هایشان

بر عورت درختان

برگ‌های تازه می‌پوشاند

شرح‌ام را

بر سطرهای خیابان

در اتصال بریده

بریده

از نفس و

فرمان ایست!

بنویسید!

بر فلس ماهیان کوچک

که در روایت برکه

به ساحت دریا

گریخته‌اند

شرح‌ام را

شرحه شرحه کنید

بیاویزید به دروازه‌ها

آن جا که خون

فواره می‌زند

به رسم فروتن تعلیق

آن جا که دیوارها

آغشته‌اند

به جوهر ارغوانی آبان.

(ص. ۷۲)

 پ) به هر روی، پروین نگهداری، چه در دومین مجموعه شعر خود: «تماشاخانه‌ای کنار راه» و چه در سومین مجموعه شعرش: «ذائقه‌ی آب» کوشیده است، ارتباط صمیمانه با مخاطبان را به مثابه هدفی محوری به شمار آورده، زبانیت شفاف و ملموسی را در بستر شعرهای‌اش به شیوه‌ای به کار گیرد، تا نابسامانی‌های اجتماعی هر چه صریح‌تر در برش‌هایی پررنگ شوند که در آن‌ها مخاطب آگاه و هوشورز، به افشای پدیده‌های متناقض زیستی خود علاقه نشان می‌دهد. پس بی‌سبب نیست که، تصاویر بصری، پیچیده در بیانیت رواییِ عینیت‌گرای نوشتار، به غنای تصویری شعرهای هر دو مجموعه افزوده‌اند. -لازم به ذکر است که اولین مجموعه شعر «نگهداری» با عنوان: «می‌توانی حدس بزنی»، توسط نشر آیینه‌ی جنوب و در سال ۱۳۸۵» منتشر شده است- با وجود این، شاعر با تلنگر زدن به ذهن مخاطب، کوشیده است، بر میزان اندیشه‌ورزیِ وجوه پرسش‌گرای سطرهای شعرش بیفزاید تا در این میان، رخدادهای متناقض جهان پیرامون، چه در معناهای صریح و چه در دلالت‌های ضمنی متکثر و سیال، به شیوه‌ای منعکس شوند، تا همچنان که سویه‌های بصریِ کلام بر دامنه‌ی تأویل‌های جامعه‌گرا و تفسیر‌های قابل تأمل در متن می‌افزایند، سویه‌های اجتماعی نیز، در شکل‌گیری و بازآفرینی تنش‌های جوامع پیرامون در وجهی عینی، درونمایه‌‌های نوشتار را جهت دهند. اگر چه بیانیت محسوس و ملموس شاعرانه، از رهگذر غنای زیبایی‌شناسانه‌ی منتشر شده در گزاره‌هاست که سرانجام، با پراکنش مفاهیم عاطفی، واضح و شفاف مشارکت فعال مخاطب را در خلق معناهای اجتماعی جلب می‌کند، تا در زمینه‌های جامعه‌گرای هر دو مجموعه شعر، مخاطب خود خالق روایت‌های اجتماعی‌ای باشد که از  نگرش‌ها، تجارب زیستی‌ و عواطف او مایه‌گرفته‌اند. رخدادی متنی که در نهایت چشم‌انداز متوسعی از دغدغه‌های انسانی-زنانه را با پراکنش اندوهی تاریخی در افق اجتماعی شعرهای نگهداری برجسته نموده است.

بروم چشم دریا را

بگذارم

روی نوک نیزه‌ی غروب

و روی شن‌ها بنویسم

(عصیانی

که از جهنم سر می‌زند

به شدت یک سوء ظن

از وعده‌ی بهشت می‌ترسد…)

(ص. ۱۸)

اردیبهشت ماه ۱۴۰۴

————–

منابع:

نگهداری، پروین- ۱۴۰۲ – تماشاخانه‌ای کنار راه – نشر کتاب هرمز

نگهداری، پروین – ۱۴۰۳ – ذائقه‌ی آب – نشر کتاب هرمز

 

 

 

 

لطفاً به اشتراک بگذارید
Advertisement

Leave a reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

آگهی‌های تجاری:

ویدیوی تبلیفاتی صرافی عطار:

شهرگان در شبکه‌های اجتماعی

آرشیو شهرگان

دسته‌بندی مطالب

پیوندها:

Verified by MonsterInsights