چند شعر از هادی ابراهیمی رودبارکی
۱
لبی به داغی سرخ
سرخی به گرمی خون
خونی به شیرینی بوسه
بوسهای به روانی رگ
مرا هی دوره میکند
و رگ خوابم را میزند.
۲
تا مرگ سراغ گیرد
با زندگی
این کلاه،
آن کلاه
میکنم.
۳
«بهمادرم که پس از ۲۴ سال، در سال ۲۰۱۰ چشم از انتظار دیدن من شست»
در چشمهای کودکیام
سیاهی شب
در انبوهِ مواجِ گیسوان مادر
بهخواب میرفت
پلک میگشودم
شب بود و اشتها
خواب بود و آغوش
* * *
تارهای گیسوان مادرم
شب است و سپید
روز است و سیاه
اینک دلتنگیهایم
خلنگی است
شب و روز
دلتنگاش میشوم.
می ماه ۲۰۱۱
۴
کفِ کفشهایم
تاول زدهاست
و رویای پروازش هست.
پرنده خبرم کرد:
کفشهایم
آبستنِ راههای
نپیموده است.
۵
«دوئت تنآغوشی نفس»
منتظرِ زنگِ ساعت نمان
در این سالها
برای رقصیدن و بوسیدن
ساعت هیچگاه زنگ نمیزند.
تنات را بپوش
که خود لباسی است برای لذت و شادمانی
خودت را به زیبایی بیارا
نگران خستگی اتاق نباش
خمیازههای بیخوابی پنجره را
به سوی نسیم
بازکن.
دوئت تنآغوشی نفس
زیباترین قطعهی
این سنفونی نانوشته است.
به ساعت
هیچ اعتباری نیست.
خودت را کوک کن
بیداریات را
به ساعت هدیه کن.
به انتظار زنگ ساعت بخوابی
از بوسیدن هم
جا میمانی
و تنها رویای بوسه
تبخالهای کویری و بیبارانی لبهایت را
تشنه
به خواب خواهد کرد.
#هادی ابراهیمی
#هادی ابراهیمی رودبارکی
آرشیو نوشتهها و شناسایی نویسنده:
هادی ابراهیمی رودبارکی؛ شاعر، نویسنده و سردبیر هفتهنامه شهرگان آنلاین؛ متولد ۱۳۳۳- رشت و ساکن کانادا - استان بریتیش کلمبیاست.
فعالیت ادبی و هنری او با انتشار گاهنامه فروغ در لاهیجان در سال ۱۳۵۰ شروع شد و شعرهای او به تناوب در نشریات نگین، فردوسی، گیلهمرد، گردون، شهروند کانادا و شهرگان ونکوور چاپ و منتشر شد.
ابراهیمی همراه با تاسیس کتابفروشی هدایت در سال ۲۰۰۳ در نورت ونکوور، اولین انجمن فرهنگی-ادبی را با نام پاتوق فرهنگی هدایت در همین سال بههمراه تعدادی از شاعران و نویسندگان ایرانی ساکن ونکوور راهاندازی کرد که پس از تعطیلی کتابفروشی هدایت در سال ۲۰۰۷ این انجمن با تغییر نام «آدینه شب» برای سالها فعالیت خود را بطور ناپیوسته ادامه داد.
هادی ابراهیمی رودبارکی از سال ۲۰۱۰ رادیو خبری فرهنگی شهرگان را تاسیس و تا سال ۲۰۱۵ در این رادیو به فعالیت پرداخت.
از ابراهیمی تاکنون دو کتاب شعر منتشر شدهاست:
«یک پنجره نسیم» - ۱۹۹۷ - نشر آینده - ونکوور
«همصدایی با دوئت شبانصبحگاهی» نشر بوتیمار - ایران
هادی جان،
دست مریزاد با ترکیبهای بدیع، دلپذیر و با طراوت در شعرهای بالا. تو اینچنین زیبا از زندگی میگویی دیگر این کلاه، آن کلاه کردن زندگی تا مرگ را بی خیال باش عزیز.
تی قوربان – سعید ا