شعری از حسین درخشندهفر
بیدار شدم
چند لحظه پیش
بینام و نشان
در گاهوارهی لرزان شب
که لالاییاش را
مادری گنگ
در دلواپسیهای سکوت
اندیشه میکرد
درمیان این مزرعهی اندوه
وجودم از تلخ پونههای تنهایی
در هوای بیکسی گُر گرفته است
کاش کسی بود
و این بریده ناف را
گره میزد
به یک لبخند بیدلیل
که آرامشم را برای همیشه
در فصل دلتنگی جاودانه کند …