تاملی دوستانه بر پیشانههای دفتر ازازیل شاهین نجفی
کتاب ازازیل مجموعهای از شعرهای شاهین نجفی به دو زبان فارسی و فرانسه همراه با کتاب گویا با صدای شاهین نجفی – لینک خرید:
https://www.naakojaaketab.com/product-page/%D8%A7%D8%B2%D8%A7%D8%B2%DB%8C%D9%84
کتاب ازازیل مجموعهای از شعرهای شاهین نجفی به دو زبان فارسی و فرانسه
پیش متن
اگر کسی را یابی دست به گردن او درآور
و اگر کسی دیگر را نیابی دست در گردن خویش درآور
شمس تبریزی
و اما پیش گفتار دوم دفتر ازازیل شعریست با تنی درشت متناسب تنهای سخت مقاوم و درون مایهای چنان لبریز آه و دم که میتواند لابلای مخملی ترین گل سرخ باغ پناه گیرد.
که با حضور خود بر پیشانیی این دفتر پیشنهاد فرمی تازه در بسته بندی نیز هست.
من این شعر را حیاتیترین جگرگوشهی این دفتر خجسته حس میکنم و آن را کپسول اکسیژن یا مخزن نفس این مجموعهی شعر نام می دهم.
شعری که در معرفیی شاعر میکوشد
در چگونگیی اتفاق شعر
که با نگرش مولکولیی من بیشک از چندین بیلیون سلول مکتوب با خواص موجی شکل مغناطیسی ساخته از نانوذرهها و نانولایههایی با حجم بالاست.
برای ذخیرهی انرژیی خودجوش مکتوب
که نام دیگرش شعر است
اما این که چرا سعی دارم برای بیان درکم از این شعر از افکار لیبرتنی سود ببرم این است که در گذشتههای دور خط و ربطی از آن به شعر نفس داده بودم
که سرچشمهای از تن و حرکت شاعر دارد
پس با زیر چشمی به فلسفهی دوالیتیی دکارت میگویم
محیط و سرزمین شاعر تن اوست و نفس محرک این سرزمین است
با این فرق که لیبرتنها بدن را ماشین فرض میکنند و فکر را ویژگیی ماشین معرفی میکنند
با این استدلال که امکان ماشین فنا ناپذیرغیرممکن است
شعری که محرک آن نفس و تغذیه اش سلول های عاطفی حسی ی شاعر است معنای توانمندی ست هر چند شاعر همیشه هنگام سرودن در لایه های ندانمی لامکانی لازمانی بسر می برد و از این توانایی غافل است
> شعر تجلیی ناتوانیی من بود تبانیی ناتوانی و احساس
سالها شاعری شکست خورده در خویش و در انتظار طلوع بودم<
و پس شعر در ناگهانیی خویش در اوج آمدگی شکستن و ریختن نفسی ست برآمده از عاطفههای غلیظ که در سلولهای صدا رسوب می کند و به نامیراییی کلمههای تهمتن تن می دهد
این جاست که به آنی با چرخش چند موج شاعر به قدرت خویش پی میبرد
>>>
در بیست سالگی خدا را در شعرهایم گردن زدم
تا از آن من شود
تا از رگ گردن با من شود
…
و کلمه خدا شد
کلمه می زاید و با آن نفس می کشم و در او می میرم
خدا دم بود و دمادم لحظه و تداوم آن
از او گریزی نبود اما گذر چرا
خدا آینده ی در بازگشت است
…
حیوانی اصیل در تنم که می تنم از خویش در خود
<<<
از این روست که من شعر شاهین نجفی را به راحتی میتوانم شعر نفس خطاب کنم
شعری حقیقی قائم به ذات خویش
و به آزمونهایی که سالها پیش برای بیان آن داشتهام ارجاع کنم
نفس نامرئیترین و نزدیکترین ارتباط تن با هواست حواست نیست ازهوا پیرامون میگیرد
چیزی به آن اضافه میکند و پس میدهد
مثل شعر
یعنی خود شعر
شعرآن جاست رابطهای مدام مستدام
بینابین
سلول های زنده ای از تو با نفس در هوا جریان دارد کسی چه می داند اگر باد تا کجا ببرد این آه و دم را
تو را در این بی ربطی ربط می دهد وصل می کند در جریان می اندازد
آن تارهای نامرئی که با آن به نمی دانم وصل می شوی یا از آسمان می گذری
روی نفس راه برو
در نفس بریز هر آن چه از وجود داری
تو را زنده نگه می دارد
>>>
باد از کرانه ها مرا می دزدد و دوباره به ساحل دریا می دوزد
,,,
تا آینده کور نباشد
تا بخوانی مرا
تا بخوانم ترا
تا به خوابت بخوانم و بیدار بمیرم
<<<
میان متن
از دلتایی به دلتایی دیگر
از میان جنگلی که خود ساختهای با یادهای خویش
پیا تاف دراپ
و اما آنچه براستی شعر شاهین نجفی را به شعر نفس روزبه میدهد و وصل می کند
کارکرد ایماها و اشارههاست
این که شعر از نشانهها نشات می گیرد و بارور می شود
شعر با ظاهری روایی باطن و درون دارد
با همه ی سادگی از پیچیدگی ها وعمق شعری برخوردار است
با همه ی زمختی روان است
و در نهایت بی رحمی عاشقانه ست
یعنی سرچشمه ای از درون مایه که عشق و خون پایمال است و با پای شعر راه به آسمان ها می گشاید
>>>
خدا که بوی زن می داد و
زن که تصور مادر در تناسخ واژه ها بود
خدا آینده ای در بازگشت است
مردی سال خورده و خمیده با (عبایی از پوست گرگ )و تفنگی بر دوش
حالا گاهی در شعرم زنی ست با چشم های مادرم
دختری که دوستش می دارم
…
آینده از آن اوست و من در بازسازی ی گذشته نشانه های او را می جویم
<<<
در این سطرها حس می شود شاعر در حال کشیدن و گره زدن تارهای نازک هواست
ساختن پل های هوایی از تارهای اکثیری ی شعر برای گذشتن
بنای نائی ی راه نفسی برای آینده ای پایدار تنومند
اکثیر شعر که مثل اکسیژن برای نفس کشیدن عمل می کند مثل شیر و عسل بر جداره های پوست
حیات کلمه را ممکن می کند
امکانی به پیوستن کهکشانی آن می بخشد
اکثیر شعر که با هوش و حواس شاعرانه رابطه ای مطلق و خاص عشق دارد
نشانه گذاریی او در سه واژهی (عبا )، (پوست گرگ) و (تفنگ) بیمانند است
و حس خواندن شعر شاعری فطری را در من زنده می کند
که با نشانه هایی بس تنک می تواند دنیای درک فهم وعاطفی ی آدم ها را زیرورو کند
تنتنه متن
خیلی سال گذشت از
که باخت
چه کسی خیانت کرد
چه چیزی وادارشان کرد تا به چه پیوندند
حالا این آفتاب این سکوت
به آرامش می رسند و می شکنند
تا من خوش آمدی گفته باشم
«جین دوران»
سال ها پیش در پیشگفتاری که برای دفتر سعید مغانلی شاعر ملی آذربایجان نوشتم سعی بر آن داشتم تا یکی از مهمترین وجهههای شعر نفس را توضیح دهم که در اروتیسم زبانی یعنا می یافت متاسفانه رابطه ی صمیمانه ی ما به زندان و شکنجه ی شاعر ختم شد او بعد ها در شعرهای زندان خویش شعری به یادماندنی از جنس نفس برای من سرود که دو خط سالار شعر را در این جا به ترجمه می آورم تا نقبی به جانمایهی سخنم بزنم
این جا مرا شکنجه میکنند
می گویند نباید دوستش داشته باشی
می گویم درست
باشد
غلط کردم
نزن
آخ
اما اما اما
آخه
دوستش دارم
و اما در آن پیشگفتار من شعر را به شکل شهر دهکده یا خانه ای توضیح داده ام که تمام موجودات زنده و غیر زنده در آن مدام در حال آمیزش ند و باز فراموش نکنیم که منشا درصد بزرگی از هر آمیزشی نهایتا از عشق سرچشمه می گیرد این گونه ست که واژه ها در واژن هم دخالتی عمیق دارند و در لذت این رفت و آمدهای با مانوس است که زایندگی مدام است
و زندگیی شعری در بستر جدیی خود به اتفاق می پیوندد
و اما در این اتفاق حتی ساده ترین حرف و معنا نشانی از شورش دارد چرا که این زبان است که از درون به حرارت نبض و حرکت امکان داده است
از این روست در شعر نفس ممنوعیتی در کار نیست
آزادی در مطلق است
کلمه ها هر یک حال و جهان دارند
حق زندگی می دهند
مثل آدم شخصیت و هویت می یابند
و به تنیت خویش می بالند
و قرارشان با شعر در حدی جدی ست که حتی جابه جایی شان می تواند کل شعر را دچار بحران کند
شعر شاهین نجفی از این منظر نیز یکی از معرفه های با صلابت شعر نفس است
>>>
مسئله آینده بود و
آینده من بودم
پذیرش معادل تکامل از دندان مار
پوست اندازی ی درد آور و لقاح در لقا
کسی که پشت سر آینده ات آب می ریزد
,,,
کسی به استقبالم نشد
به استدبارم اما چند چشم بی گناه
<<<
زیبا کرباسی
_____________________________________
جین دوران شاعر اسپانیایی که در لندن برای دفاع از حق شاهین نجفی برعلیه فتوای قتل
به دفاع برخواست و شعر خوانی کرد
- درباره نویسنده:
- تازهترینها:
زیبا کرباسی؛ متولد تبریز، شاعر که تاکنون بیش از ده جلد کتاب شعر و ترجمه از او منتشر شده است.
در سال ۲۰۱۳ تیم تحقیقاتی آموزش و پرورش بریتانیا از دانشگاه بربک نام او را کنار پانزده شاعر و نویسندهی انقلابی جهان در سه قرن اخیر قرار داد.
او دبیر کانون نویسندگان ایران در تبعید از سال ۲۰۰۲ تا ۲۰۰۴ و همچنین به عنوان رئیس انجمن قلم در تبعید – بریتانیا از سال ۲۰۱۲ تا ۲۰۱۴ انتخاب شد.
زیبا کرباسی از سال ۲۰۱۹ تا ۲۰۲۱ مدیر رابطهی بینالملل انجمن قلم جهانی ایران در تبعید بوده است.
او برندهی جایزهی سیب طلایی آذربایجان در سال ۲۰۰۹ شد. شعرهای زیبا کرباسی تاکنون به بیش از پانزده زبان ترجمه شده است و در مهمترین آنتولوژیهای جهان به چاپ رسیدهاست.
در سال ۲۰۲۱ شعری از زیبا کرباسی از بین شعر صدها شاعر جهان شعر برگزیدهی ماه آزادی برای کتابچهی راهنماییی کتابخانههای لندن سنترال و بروشورهای آن انتخاب شد. بسیاری از شاعران و منتقدان ایران و جهان او را جزو تاثیرگذارترین شاعران دوران خود خواندهاند.
از زیبا کرباسی تا سال ۲۰۲۸ بیش از بیست مجموعه شعر از تاریخ ۲۰۰۹ تا ۲۰۲۳ همچنین مجموعههایی در بارهی شعر منتشر خواهد شد.
زیبا کرباسی علاوه بر زبان فارسی به زبان ترکی آذربایجانی نیز در سیاق مکتب تبریز شعر میسراید.