UA-28790306-1

صفحه را انتخاب کنید

خسرو گلسرخی؛ روزنامه نگاری با رسالت ادبی و سیاسی

خسرو گلسرخی؛ روزنامه نگاری با رسالت ادبی و سیاسی

پروین رحیمی (آنا)

خسرو گلسرخی شاعر ونویسنده‌ی مردمی در دوم بهمن ۱۳۲۲ شمسی در شهر رشت دیده به جهان گشود. پدرش از مبارزان میرزا کوچک‌خان جنگلی بود که در نهضت جنگل در رکاب او جنگیده بود. گلسرخی در چنین خانواده‌ایی رشد و پرورش یافت و فردی مبارز چون پدرش بود.

در طی سال‌های مبارزات خود، از ادبیات نیز غافل نبود. در طی این سال‌ها اشعار، مقالات و نقدهای بسیاری در آثار ادبی او با نام‌های غیرواقعی و مستعار چون دامون، خسرو کاتوزیان و بابک رستگار به چاپ رسیده. با آموختن زبان فرانسه و انگلیسی در دوره‌ی دانشگاهی دست به ترجمه‌ی ادبی نیز زد.

(گروه کرامت دانشیان به اتهام ربودن ولیعهد دستگیر شدند و طی پرونده سازی در رژیم شاه، گلسرخی نیز به پرونده ربط داده شد. او محاکمه شد و در دادگاه از ایده‌های مارکسیتی‌اش دفاع کرد و در دفاعیاتش از امام حسین و ظلم ستیزی او یاد کرد و تسلیم زور نشد .

انتظار نمی رفت که یک مارکسیت که اعتقادی به خدا و مذهب ندارد، اینگونه از یک اسطوره‌ی مذهبی نام ببرد وتجلیل کند.

این دفاعیات او، باعث محبوبیت گلسرخی در بین اقشار مذهبی و روحانیون شد. در واقع گلسرخی به نمادی از شجاعت تبدیل شد که از مرگ نهراسید. با اینکه وکلایش از او خواستند فرجام خواهی بکند، نپذیرفت و با آغوش باز به پای اعدام رفت).

کار جدی او در عرصه‌ی  شعر از سال ۱۳۴۵ شروع شد و سه سال بعد، با عاطفه گرگین شاعر و نویسنده‌ی هم‌فکرش ازدواج کرد. زندگی در کنار عاطفه گرگین و تاثیر پذیری از افکار او، آثار گلسرخی را فاخر و غنی کرد به طوری که دوران شکوفایی فکری و خلاقیت او در مطبوعات، سال‌های ۴۸ تا ۵۲ محسوب می‌شود.

آثارش بعداز اعدام توسط کاوه گوهرین در دو مجموعه به نام‌های «دستی میان دشنه و دل» و «من در کجای جهان ایستاده‌ام» چاپ شد.

عمران صلاحی و بیژن اسدی‌پور از دوستان نزدیک گلسرخی بودند و تاکید داشتند که نام انتخابی بر دفتر اشعارش همان باشد که خود خسرو تایید می‌کرد و نام (پرنده‌ی خیس) برای مجموعه‌ی دوم به توصیه‌ی عمران صلاحی نام‌گذاری شد.

شمهای از وصیت نامهی گلسرخی در دادگاه…

به نام نامی مردم…

من در دادگاهی که نه قانونی بودن و نه صلاحیت آن را قبول دارم از خود دفاع نمی‌کنم. به عنوان یک مارکسیست خطابم با خلق و تاریخ است. هر چه شما بیشتر بر من بتازید من بیشتر بر خودم می‌بالم چرا که هرچه از شما دورتر باشم، به مردم نزدیکترم…

(به نقل از سایت دانشجو)

نگاه شاملو و براهنی به خسرو گلسرخی

احمد شاملو:

ما بی چرا زندگانیم / آنان به چرا مرگ خود آگاهان/

براهنی نیز پس از اعدام گلسرخی چنین سرود :

 جهان ما به دو چیز زنده است، اول شاعر، دوم شاعر / شما هر دو را کشتید / اول خسرو گلسرخی، دوم خسرو گلسرخی…

«از مجموعه ی اشعار خسرو گلسرخی؛ انتشارات نگاه».

دونمونه‌ی شعری گلسرخی که عجیب با این روزها در تناسب است:

«گیرم که در باورتان به خاک نشسته‌ام

و ساقه‌های جوانیم از ضربه‌های تبرهایتان زخم دار است

با ریشه چه می‌کنید‌؟

گیرم که بر سر این باغ بنشسته در کمین پرنده‌اید

پرواز را علامت ممنوع می‌زنید

با جوجه‌های نشسته در آشیان چه می‌کنید‌؟

گیرم که می‌کشید

گیرم که می‌برید

گیرم که می‌زنید

با رویش ناگزیر جوانه‌ها چه می‌کنید‌؟»

و شعر دوم

«تو رفتی

شهر در تو سوخت

باغ درتو سوخت

اما دو دست جوانت

بشارت فردا

هر سال سبز می‌شود

و با شاخه‌های زمزمه‌گر در تمام خاک

گل می‌دهد

گلی به سرخی خون …»

نام و یادش جاودانه

۲۴ می ۲۰۱۸

 

آرشیو نوشته‌ها و شناسایی نویسنده:

خانه | >> واپسین نوشته‌ها

تازه‌ترین نسخه دیجیتال شهرگان

ویدیویی

شهرگان در شبکه‌های اجتماعی

آرشیو شهرگان

دسته‌بندی مطالب

پیوندها: