معرفی کتاب «ادبیات نیست» از امید جمشیدی
“ادبیات نیست” مجموعهی سه مقالهی مجزا در سه منظر به مفهوم ادبیات و مصادیق آن در نوشتار فارسیست.
میتوان گفت مقالهی اول بررسی برخی متون و اسناد تاریخی دربارهی ادبیات فارسیست که نقاط کور یا خلأ گفتمان نقد ادبی فارسی را مرکز توجه دارد.
مقالهی دوم خوانش همزمان برخی متون کسروی، هدایت، جمال زاده و ایرجمیرزا در پیوند با سیاستهای پهلوی اول – ظهور دولت-ملت و پرینت-کاپیتالیسم به عنوان یکی از مراحل رشد سرمایه داریاست.
مقالهی سوم هم خوانشی از سالهای ابری درویشیان است. پیوند این تکهها همانطور که در مقدمهی کتاب آمده لغو مفهوم ادبیات و مواجهه با مصادیق یا به تعبیری اضداد آن در نوشتار فارسی و تلاش برای صورتبندی مسائلی پنهان زیر ادبیات است. از جمله تضاد طبقاتی زبانی به عنوانیکی از مسائل سرکوب شده در نقد ادبی فارسی.
ازمقدمه کتاب:
ژان پل سارتر «ادبیات چیست؟» را با شمردن واکنشها به «نوشتار متعهد» شروع کرده: «چه مزخرف. آنها سریع و بد خوانده و قبل از فهمیدن قضاوت میکنند. پس باید از اول شروع کرد. سرگرمی نیست، نه برای شما نه من. باید دقیق زد به هدف. از آنجا که منتقدان مرا به نام ادبیات محکوم کرده، بدون این که هرگز بگویند چه معنی دارد، بهترین جوابی که میتوان برایشان داشت بررسی هنر نوشتن بدون پیشداوریست. نوشتن چیست؟ چرا هر کس مینویسد؟ برای که؟ حقیقت که انگار هیچکس از خود این سوالها را نپرسیده.»
از آنجا که متن حاضر قرار به تعلیق مفهوم ادبیات دارد؛ ضروریست تا با پرسش این سه سوال همزمان که در پیامدهای این تعلیق میافتد، از زمین مقدس ادبیات (زمین نقد ادبی) فرار کند. برای رسیدن به مسائلی که زیر ادبیات پنهان است. فرار نه از ترس، از بازار به مقر تولید و مساله (کیفیت) تکین کار هر نویسنده در زبان. هدایت و درویشیان دو نویسنده در دو وضعیت متفاوت تاریخی، اولی وقتی مینوشت که بازار امروز نبود، دیگری وقتی بازار شیوهی تولید را تعیین میکرد. با توجه به مسالهی ژیل دلوز و فلیکس گتاری در خوانش کافکا (ادبیات خرد)، موقعیت درویشیان (به ظاهر) پیچیدهتر است: «چه تعداد مردم امروز در زبانی که مال خودشان نیست زندگی میکنند؟ یا دیگر یا هنوز نه حتا زبان خود را میدانند نه قدری از زبان بزرگی که به خدمتاش مجبورند؟ مسالهی مهاجران است، بهخصوص بچههایشان، مسالهی اقلیتها، مسالهی ادبیات خرد، و همینطور مسالهای برای همهی ما: چطور ادبیاتی خرد را از زباناش کنده تا زبان را به مبارزه گرفته و در مسیری آگاهانه انقلابی هدایت شود.» فرضیهی ما (خلاف نقد ادبی) معاصر بودن درویشیان و هدایت، و بیگانگی (موقعیت) هدایت در فارسیست. بیگانگی هدایت نسبت به ادبیات مستقر در تقابل او با جمالزاده پیداست؛ به این معنی درویشیان جای جمالزاده معاصر اوست. وقتی دنبال آغاز مدرنیته در زبانیا ادبیات فارسی هستیم نمیبینیم (سرکوب میکنیم) که مدرنیتهیا مدرنیزاسیون فارسی اگر آغازی دارد؛یعنی اگر آغازی برای این روند (در تاریخ) مقرر کنیم، همزمان با جلوگیری از ورود اقلیتهای زبانی به نوشتار است. به این معنی باید خود این مفاهیمیا لولاهای تاریخی را به عنوان قصهیا مقولههای ایدئولوژیک کناریا موضوع مواخذه قرار داد.
به استنادیرواند آبراهمیان «در آستانهی انقلاب مشروطه فقط %۵ از مردم سواد داشتهاند» (History of modern Iran). با این وجود (با وجود توجه به این فاکت) ادبیات فارسی-مشخصن شاهنامهی فردوسی برای آبراهامیان (تاریخنگار) «تاریخ اساطیری ملت ایران» است؛ برخورد آبراهامیان در واقع حکم فوستل د کلانژ به تاریخنگارانیست که خواستار احیاییک دورهی تاریخیاند: هر چه که راجع به باقی جریان تاریخ میدانند دور بریزند؛ به قول بنیامین از این بهتر نمیتوان متدی که ماتریالیسم تاریخی از آن گسسته را توصیف کرد..
«تاریخگرایی به برقراری رابطهای علی بین لحظات مختلف تاریخ رضا دارد. ولی هیچ فاکتی کهیک علت است نه صرف این دلیل تاریخیست. بعد مرگ تاریخی شده، انگار از خلال وقایعی که شاید به هزارها سال از آن کنده شده» (FO-Benjamin).
در این دوره (دورهی مورد نظر آبراهامیان) فارسی هنوز به زبان دولت-ملت ایرانیا حکومت پهلوی (زبان بوروکراسی و نظام آموزش عمومی) ارتقا نیافته است، به تعبیری هنوز از مدرنیزاسیون فارسی به عنوان زبان رسمی دولت-ملت خبری نیست. بین زبانهای زنده در این دوره (در جغرافیای تاریخی مورد نظر) هنوز رابطهای سیاسی برقرار نیست. درصدی که در آمار آبراهامیان فارسزبان شمرده شده را هم باید در مقابل زبان و ادبیات مستقر به شمار «اقلیت» گرفت. مسالهی اقلیت به تعبیر دلوز و گتاری کمی نیست. نشانی از این مساله را میتوان در واکنش احمد کسروی به صنعت فرهنگ دولت دید که گفته «ادبیات فارسی دسیسهی شرقشناسان انگلیسی و آلمانیست»؛ مسالهای که امروز و با گذشت زمانی کمتر از صد سال چنان گم شده که ژانت آفاری-در برخوردی مشابه آبراهامیان، حرف کسروی را مهمل (preposterous) خوانده (Sexual Politics in Modern Iran). تمام این متن تلاشی در تفسیر این مهمل است.