UA-28790306-1

صفحه را انتخاب کنید

شعری از امیرحسین تیکنی با خوانش ناهید شمس

 

آتش

در ساقه‌یِ رازیان پنهان کردم

گلوله در قلبم

تا از این دالان تاریک و طولانی

              زودتر بگذریم، گفتم:

“دری بگشا

پنجره‌ای به مرغزاری

روزنه‌ای به آفتابی”

گلی سرخ بر سینه‌ی سپیدت روئید و باد

از سرخی زخم‌هایت

به گونه‌هایم گفت

گلوله را به تو هدیه می‌دهم

که تنهاتر از منی

و دست می‌برم به آتش

تا در تاسیانِ خیال

شعله‌ور شویم

در این دالان تاریک و طولانی

هزار سایه از ما

به هزار سو می‌گریزد

تا تو با دهان دوخته

دست بر گردن من بیاندازی و آرام

                                  بگویی:

                     “دری گشوده نخواهد شد

                       و من

                      همچنان دوستت دارم”

رویاهای ما

جاودانگی بیهوده‌یِ ما بود

که به تصرف رنج‌هایمان درآمده بود

مرداد هزار و چهارصد و یک

آرشیو نوشته‌ها و شناسایی نویسنده:

>> واپسین نوشته‌ها
>> واپسین نوشته‌ها

تازه‌ترین نسخه دیجیتال شهرگان

ویدیویی

شهرگان در شبکه‌های اجتماعی

آرشیو شهرگان

دسته‌بندی مطالب

پیوندها: