من و پنجره
از پنجره
کوه پر برف مینماید
دست دراز میکنم
و گولهای به سمت تو پرت میکنم
تو میخندی
و در سراشیبی کوچه میدوی
من و پنجره میخندیم
با پنجره دست درازتر میکنم
و گولهای بزرگتر
به سوی کوه پرت میکنم
کوه دنبال ما میدود
من و پنجره سفید میشویم
قلب من، قلب پنجره
ما یخ زدهایم
تو از سربالایی میرسی
من و پنجره را
در آغوش میگیری
یکی از ما
قطره قطره میخندد
و یکی مرده است
و تو نمیدانی
که کوه سرجایش
میخندد
یا گریه میکند