UA-28790306-1

صفحه را انتخاب کنید

من و پنجره

من و پنجره

 

از پنجره

کوه پر برف می‌نماید

دست دراز می‌کنم

و گوله‌ای به سمت تو پرت می‌کنم

تو می‌خندی

و در سراشیبی کوچه می‌دوی

من و پنجره می‌خندیم 

با پنجره دست درازتر می‌کنم

و گوله‌ای بزرگتر

به سوی کوه پرت می‌کنم

کوه دنبال ما می‌دود

من و پنجره سفید می‌شویم

قلب من، قلب پنجره 

ما یخ زده‌ایم

تو از سربالایی می‌رسی

من و پنجره را

در آغوش می‌گیری

یکی از ما

قطره قطره می‌خندد

و یکی مرده است

و تو نمی‌دانی

که کوه سرجایش

می‌خندد

یا گریه می‌کند

آرشیو نوشته‌ها و شناسایی نویسنده:

>> واپسین نوشته‌ها

تازه‌ترین نسخه دیجیتال شهرگان

ویدیویی

شهرگان در شبکه‌های اجتماعی

آرشیو شهرگان

دسته‌بندی مطالب

پیوندها: