UA-28790306-1

صفحه را انتخاب کنید

سه شعر از «هستی عابدینی» – ۹ ساله

سه شعر از «هستی عابدینی» – ۹ ساله

۱

خورشید آسمونِ خونه ی ما 

روشنی بخش  همیشه مهربون

مامانم هر چی که دارم از شماست

تا ابد تودل خونمون بمون

 

توی تاریکی شب های دراز

ماه زیبای منی پناه من  

با تو روشن جهان کوچیکم

پدرم همراه  خوب و ماه من 

 

خواهر و برادرم که پیشمن

از ستاره آسمونم روشنه 

ما کنار همیم و زندگیمون

کهکشهان نوریه بهشتمه

 

ما کنار هم میمونیم تا ابد

در پناه مهربونی خدا

قدر هم رو بدونید آی بچه ها

تا که هیچوقتی نشید از هم جدا

 

۲

وقتی که مشغول درس و کتابم

خواهر کوچیک من زودی میاد

من سرم گرمه به مشقام و اونم

هرکاری که میکنم زودی میخواد

 

تا میرم توی اتاق به دو میاد

طاقت دوری من رو نداره

مامانم می خنده و میره براش

دفتر  و مداداشو زود میاره

 

ولی اون وسایل منو میخواد

هرچی  که بهش میگم گوش نمیده 

اخه اون یک نی نی کوچولو هس

نازترین نی نی که هرکسی دیده

 

بعد میشینیم و با هم خط میکشیم

خطای رنگی و خوشکل می کشیم

دستای تپلشو میگیرم و 

هی درخت و سبزه و گل میکشیم

 

من خیلی مراقب خواهرمم

کوچولوها خیلی خیلی ناز دارن

این  وروجکای  مهربون و ناز نازی

برای کارها به ما نیاز دارن

 

۳

خورشید زیبا

رفته خونشون

وقتشه بیاد

ماه تو آسمون

با ستاره هاش 

ریسه ببندن

به سیاهی 

شبا بخندن

نقاشای خوب

با رنگای شاد

روشن میکنن 

دنیا رو زیاد

خدایا شکرت

که مهربونی

غرق کردی مارو

تو فراوونی

————-

شیراز

آرشیو نوشته‌ها و شناسایی نویسنده:

>> واپسین نوشته‌ها

تازه‌ترین نسخه دیجیتال شهرگان

ویدیویی

شهرگان در شبکه‌های اجتماعی

آرشیو شهرگان

دسته‌بندی مطالب

پیوندها: