شعری از بهار زبردست
گلهای من
شکستهاند
در خواب مترجمان زندگی
ما زندگی نکردیم
زنده نبودیم
ما گلهای پرپری بودیم
که به رنگ سیاه میگریختیم
تا مرگ نباشد
اما توهمهای ثانیه شمار
ما را همراهی میکردند
سر تا سر وجودمان همزادِ کوچههایی بودیم
که پاهای بسیاری به رویمان قدم برمی داشت
سرمان را از تن جدا می کرد
شاید قصهی ما
همین عبورهای پی در پی باشد
#بهار زبردست
متولد، ۱۳۸۳