UA-28790306-1

صفحه را انتخاب کنید

غزلی از سیاوش خسروی

گلشن ما

 

این چه گلشن که گلش موسم گل خوابیده
وین چه سرو است چنین سر به زمین سائیده

بلبل از شوق چمن نعره برآرد ز سرور 
بلبل این چمن اما همه دم نالیده

در قفس سوخت ز هجر و تب و امید وصال
 بهر آزادی از این بند چه ها نادیده

تابش مهر فزون کرد گل و گلبن به بهار
بر گلوی گل این باغ رسن تابیده

دامن سرخ سحر بین که چه سان گلگون شد
سرخ از آن است که خون بر چمنم باریده

 

آرشیو نوشته‌ها و شناسایی نویسنده:

>> واپسین نوشته‌ها

تازه‌ترین نسخه دیجیتال شهرگان

ویدیویی

شهرگان در شبکه‌های اجتماعی

آرشیو شهرگان

دسته‌بندی مطالب

پیوندها: