UA-28790306-1

صفحه را انتخاب کنید

چند شعر از عباس فتحی‌زاده

چند شعر از عباس فتحی‌زاده

 

 

۱

 

می آیی

هر بار بیقرار برسرِ قرار می آیی

از دیرباز بی وقفه باوقار می آیی

 

اما من

برای آمدنت آماده نیستم

برای بوییدن شکوفه های گیلاست

برای شنیدن آواز چکاوک هایت

برای چشیدن شهد گوارایت

 

هنوز

قلب های شکسته

لب های دم فروبسته

غبارهای بر آینه نشسته

مهمان خانه هاست

 

بیا

آرام و باطمانینه بیا

تا همه ی پرندگان را

بر شاخسار تمام درختان

به رقصیدن فرا خوانیم

بیهوده رنجی ست می برند

این محیلان اغواگر

تا سطح انتظارمان را فرو کاهند

 

ای ترانه ی شورانگیز

رنگ آمیز رخوت ستیز

ای سپیده ی خوش خرام

بهار خجسته فام

 

 

۲

 

هرگز بهار را

چنین بی قرار ندیده ام

چگونه این کویر تشنه را

سیراب خواهد کرد

هرگز بهار

چنین شرمسار نبود

چگونه این باغ منکوب را

سبز خواهد کرد

 

چه بر سر این دشت آمده

در سیاه سال طولانی

چه شد فراز گلستان

در این فرود زمستانی

 

 

 

۳

 

در وراء آفتاب

پرسه زنان

سایه ام را

لگد کوب می کنم

چه غوغایی نهفته است

در ضرباهنگ نگاه های رازآلود

رد پای فریب را

تا زیر آوارهایی از دروغ

دنبال می کنم

چه اخگری خفته است

در زیر خاکستر سکوت خشم آلود

نه

هرگز به سایه ها دل نخواهم بست

با خورشید عهدی دوباره باید بست

 

آرشیو نوشته‌ها و شناسایی نویسنده:

>> واپسین نوشته‌ها

تازه‌ترین نسخه دیجیتال شهرگان

ویدیویی

شهرگان در شبکه‌های اجتماعی

آرشیو شهرگان

دسته‌بندی مطالب

پیوندها: