UA-28790306-1

صفحه را انتخاب کنید

“گلوله به چشم مار”

رضا عابد نویسنده، شاعر و منتقد ادبی ایرانی، متولد سال ۱۳۳۵ در شهرستان لاهیجان استان گیلان است. او از اعضای کانون نویسندگان ایران است.
رضا عابد

خیس عرق بر می‌گردم مغازه. همان دم در می‌مانم. پدر پشت پیشخوان است و دارد برای  زنی  با چادر گل گلی در لپه‌ی ترازو پنیر خاکه وزن می‌کند. زن سر زبانی حرف می‌زند و می‌شنوم: مششتی اون خاته‌ای پنیر از خیک قبلی حرف نداشش. گذشته از تکرار ش و شش کردنش تا به حال خاته‌ای را هم به جای خاکه‌ای نشینده‌ام. می‌زنم زیر خنده. از صدای خنده‌ام زن بر می‌گردد و با من چشم به چشم می‌شود. نگاه‌ام را از او می‌گیرم و با خنده می‌برم سمت عکس غلام ارباب در قاب سیاه که با کراوت آویزان بر گردن همچنان سیخ ایستاده میان ردیف چیده‌های سیگار اشنو و هما، بعد می‌گیرم سمت پدرم. که چشم غره می‌رود و خنده را از لبم می‌پراند. می‌دانم این خشم نگاه پشت بند هم دارد و بعد از رفتن چادر گل گلی خودش را پهن می‌کند در مغازه. این بطر آوردن  دوم من است آن هم در یک روز. بدبیاری پشت بدبیاری. اولی سر شاخ شدن با اسی فردین و این هم دومی. به قول مادر که همش می‌گوید: خدا به خیر کند که روز نحس من را امروز مُهر کردند. به ذهنم می‌رسد فلنگ را ببندم و بزنم به چاک جاده. اما کجا؟ می‌دانم که شب از راه می‌رسد و پایم به در خانه باز می‌شود. آن وقت است که تمام جمع و تفریق کارهای روز می‌افتد به دست کمر قیش پدر. خبر کتک کاری با اسی فردین چیزی نیست که در بازارچه نپیچد و … چاره ندارم و می‌مانم تا چادر بال بال زنان زن فیش فیشی را ببرد بیرون مغازه. وقت رفتن از نگاه کردن یه وری او غافل نمی‌شوم.  یک جوری دارد خبرم می‌کند از غیظ و غضب پدرم  برای پراندن او در قامت مشتری آن وقت روز. خودم را جمع و جور کرده و گاردم را میزان می‌کنم تا به موقع جا خالی بدهم  برای چولاک کوچکه که می‌دانم به ناگهانی از گونی برنج پرش می کند و می‌آید سمت کله. اما خیالم باطل است و این بار از سرتاس که پدر هنوز هم چولاک‌اش می‎خواند خبری نیست و درعوض شماره می‌کنم قدم‌های سنگین او را از پشت پیشخوان تا یک قدمی خودم تا به ناگهانی و ناغافل زدن او ایندفعه بشود همان دست انگشتر موکل‌دارش که با ضرب فرود بیاید روی شانه‌ام، من را درجا یه‌کتی کند و بشنوم:  دار وینجه! مگه صدبار نگفتم اینحا که می‌مونی ششدانگ حواست جمع باشه! بایس به چشم مار گلوله بزنی… دیگر تا آخرش را می‌خوانم و حساب کار دستم می‌آید. معطلی بی معطلی. دو پا دارم، دو تای دیگر هم قرض می‌گیرم و از کمندش رها و شصت تیر می‌شوم سمت باغ ایرج گبر. می‌دانم چقدر حال می‌دهد قاطی شدن با بر و بچه‌ها و دنبال کردن سگ‌ها در بعدازظهری که ملس است. هرچند گه بگیرد به شانس که همه فکر و ذکرم وقت دویدن این است: خبر اسکناس تقلبی مشتری را که در جیبم جاخوش کرده کی به گوش او رسانده و اینکه چرا هیچوقت یاد نمی‌گیرم درست نشانه گرفته و بزنم به هدف که چشم مار است و همش تیر کمانه می‌کند به چشم من.     

آرشیو نوشته‌ها و شناسایی نویسنده:

>> واپسین نوشته‌ها

رضا عابد (اصلان عابری زاهد) (زادهٔ ۲۲ تیر ۱۳۳۵) در لاهیجان نویسنده، شاعر و منتقد ادبی ایرانی است. او از اعضای کانون نویسندگان ایران است.

زندگی‌نامه
رضا عابد دورۀ دبستان و دبیرستان را در لاهیجان گذراند. در دوران تحصیل در دبیرستان به شعر و ادبیات علاقه‌مند شد و در سال ۱۳۵۱ پس از مقام آوردن در مسابقات استانی شعرها و داستان‌های او در نشریات محلی و استانی منتشر شد.
وی پس از اتمام دورۀ دبیرستان در رشته ریاضی و ادامه دوران تحصیلات دانشگاهی، شعر و نقد ادبی او در نشریات مختلف (باران، بازار و رستاخیز جوان) به چاپ رسید. او در سال ۱۳۵۸ به عنوان دبیر ریاضی در آموزش و پرورش لاهیجان مشغول به کار شد و در سال ۱۳۶۳ از آموزش و پرورش لاهیجان به اجبار بازخرید گردید. او پس از محکومیت به انفصال دائم از خدمات دولتی مجبور به کار در بخش خصوصی و کارخانه‌ها گردید و با تکمیل تحصیلات در زمینۀ مدیریت صنعتی، مدیریت یک واحد تولیدی را تا سال ۱۳۷۶ به عهده داشت و پس از آن به شغل آزاد مشغول شد.
از رضا عابد آثار گوناگونی در مجلاتی چون: نقش قلم، پیام شمال، گیله وا، تکاپو، دنیای سخن، فرهنگ و توسعه، نقد نو، فصل سبز، ادبستان، کتاب ماه کودک و نوجوان، عطر شالیزار، تجربه، نوشتا، ماهنامۀ ادبی و فرهنگی سخن، کتابستان، مجلۀ زنان، اندیشۀ آزاد و پیام داستان منتشر شد.
وی در سال ۷۸ در روزنامۀ محلی کرج، رایزن جوان، به نوشتن طنز می‌پرداخت. در همان زمان در چندین برنامه رادیو کرج و رادیو ایران به عنوان کارشناس نقد ادبی در زمینه ادبیات کودکان و نوجوانان نیز فعالیت داشت و در چندین برنامۀ آقای رشید کاکاوند نیز به عنوان داستان‌نویس و منتقد ادبی شرکت داشت.
او در سال ۱۳۹۷ از اعضای هیئت ایرانی شرکت‌کننده در جشنوارۀ گلاویژ اقلیم کردستان بود و مقاله‌ای با عنوان «در شکوه شهادت روشنفکری» را در یکی از پانل‌های جشنواره قرائت کرد. متن این مقاله در چند سایت معتبر ایرانی و خارجی من‌جمله سایت شهرگان ونکوور کانادا و سایت حضور و همچنین در مجله‌های شهروند بی‌سی و عطر شالیزار منتشر شد.
رضا عابد پایه‌گذار چندین محفل ادبی و هنری در سطح کرج بوده‌است که از آن بین می‌توان به انجمن ادبی قلم و قطره اشاره کرد. او سخنرانی‌های زیادی در زمینۀ نقد ادبی در تهران و کرج و رشت و لاهیجان و سایر شهرستان‌های ایران انجام داده‌است. این فعالیت به صورت مستمر در «انجمن صنفی مترجمان استان البرز» انجام پذیرفته‌است. گزارش این سخنرانی‌ها در سایت‌هایی مانند سایت «انجمن صنفی مترجمان استان البرز»، «حضور» و «شهرگان» آمده‌است.

آثار:
کتاب‌
• مجموعه داستانی تابلویی برای محله – تهران: قصیده: ۱۳۷۸.
• رمان گیلان شاه – تهران: ۱۳۷۸.
• کتاب ده نقد – تهران: هزار آفتاب: ۱۳۹۶.

رضا عابد چندین آثار چاپ شده‌ی داستان، شعر، نقد، مقاله و ترجمه دارد.

تازه‌ترین نسخه دیجیتال شهرگان

ویدیویی

شهرگان در شبکه‌های اجتماعی

آرشیو شهرگان

دسته‌بندی مطالب

پیوندها: