از داستان «پنهان در روشنا»
… نمی دانم تا حالا تجربه اش را داشتی یا نه که بدترین بلاها درست موقعی خودشان را به تو می...
بیشتر بخوانیدصفحه را انتخاب کنید
محمدرضا حجامی | ۶ آذر ۱۳۹۹
… نمی دانم تا حالا تجربه اش را داشتی یا نه که بدترین بلاها درست موقعی خودشان را به تو می...
بیشتر بخوانیدمحمدرضا حجامی | ۱۱ مهر ۱۳۹۹
… چه کسی فکرش را می کرد یک روزی ماسک هم بشود جزء اقلام احتکاری که برای پیدا کردن چند تاش...
بیشتر بخوانیدمحمدرضا حجامی | ۲۹ اسفند ۱۳۹۴
… بعد از ظهر یک جمعۀ مه آلود است. در زورقی نشسته ام و با آسودگی خاطری غریب، پارو زنان به سوی...
بیشتر بخوانیدمحمدرضا حجامی | ۱۵ آبان ۱۳۹۴
بچههای اعماق روایتِ زندگیِ مردم محلهای در جنوب شهر تهران، پایتخت ایران است با نگاهی مذکر. جنوب...
بیشتر بخوانیدمحمدرضا حجامی | ۲۴ آبان ۱۳۹۳
یک سالِ دیگر گذشت. یک سال دیگر بی تو. نمیدانی چقدر جایت خالی است. بعد از مدتها، دیشب با من...
بیشتر بخوانید