سه شعر از سریا داودی حموله
[clear] ۱ [clear] کوه ها اعضای یکدیگرند بنفش هر کجا باشد اتفاق می افتد! [clear] ۲ کفشی که ما را...
بیشتر بخوانیدUA-28790306-1
صفحه را انتخاب کنید
سریا داودی حموله | ۲۶ اردیبهشت ۱۳۹۶
[clear] ۱ [clear] کوه ها اعضای یکدیگرند بنفش هر کجا باشد اتفاق می افتد! [clear] ۲ کفشی که ما را...
بیشتر بخوانیدسریا داودی حموله | ۱۵ اردیبهشت ۱۳۹۶
خوانش«همصدایی با دوئت شبانصبحگاهی»هادی ابراهیمی رودبارکیـ همیشه فصلی از سال/ دستهای/ به سمت جنوب...
بیشتر بخوانیدسریا داودی حموله | ۸ اردیبهشت ۱۳۹۶
ـ دهان در بسته است/ دهان قفل بسته است/ دهان پل بسته است/ و بسته است تنها موجود عریان این جزیره...
بیشتر بخوانیدسریا داودی حموله | ۱ اردیبهشت ۱۳۹۶
ـ ﭼﺸﻢﻫﺎﯾﻢ ﺭﺍ ﻧﻔﺲﻧﻔﺲ ﺑﻪﺧﺎﻧﻪ ﻣﯽﺑﻨﺪﻡ ﮔﯿﺴﻮﯼﺯﻥ ﺩﺭ ﺗﺮﺍﮐﻤﯽ ﻣﺨﻔﯽ ﺑﻪﺭﻗﺺ ﺳﮑﻮﺕ ﺭﻧﮓ ﻣﯽﺩﻫﺪ ﻣﺮﺩﺍﻥ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ﺍﺯ...
بیشتر بخوانیدسریا داودی حموله | ۲۴ فروردین ۱۳۹۶
ـ آسمان را مسطح کردم/ و دریا را مسطح کردم/ انسان را مسطح کردم/ بر هر جنبده ای کله ای مسطح نهادم/...
بیشتر بخوانیدسریا داودی حموله | ۲۴ فروردین ۱۳۹۶
[clear] ـ شناسنامه ماجرای مرا جدی گرفته بود/ قانون/ برگ برگم را برابر یک اصل کرد/ در جلد آخری/...
بیشتر بخوانیدسریا داودی حموله | ۱۲ فروردین ۱۳۹۶
۱ کفش ام به پای بادها بخورد به پیامبری مبعوث می شوم شاید نیمه ی کسی باشم که با یک کاما جلو نیل را...
بیشتر بخوانیدسریا داودی حموله | ۸ بهمن ۱۳۹۵
[clear] جنگ جان می دهد اسبی در دور دست شیهه می کشد [clear] کدام رود دکمه های پیراهنش را نبسته؟...
بیشتر بخوانیدسریا داودی حموله | ۱۴ دی ۱۳۹۵
[clear] [clear] اگر به شکل شب درآمدم ترجیح می دهم معاصر کسی باشم که در من عبور تاریکی داشت [clear]...
بیشتر بخوانیدسریا داودی حموله | ۷ آبان ۱۳۹۵
۱ [clear] سپیدی هر شیء را پنهان می کنم شاید زنانی که از من عبور کرده اند نشانی بادهای بی بیرق...
بیشتر بخوانیدسریا داودی حموله | ۲ آذر ۱۳۹۴
۱ رفورم کفش ام به پای بادها بخورد به پیامبری مبعوث می شوم شاید نیمه ی کسی باشم که با یک کاما جلو...
بیشتر بخوانیدسریا داودی حموله | ۱۹ شهریور ۱۳۹۴
خوانش سریا داودی حموله ـ دوستت دارم زیبای من/اندازهی/چاقویی که/گردن اسماعیل را نبرید/اندازه...
بیشتر بخوانید