صفحه را انتخاب کنید

یادداشتی بر وانهاده‌ی سیمون دوبووار ترجمه‌ی ناهید فروغان

یادداشتی بر وانهاده‌ی سیمون دوبووار ترجمه‌ی ناهید فروغان

 

 مهمترین سخن دوبووار این است که در فرهنگِ مسلط، مرد به عنوان عنصر درجه یک و به عنوانِ یک اصل در نظر گرفته میشود در حالی که زن یک زائده و یک ناهنجاری است به این ترتیب او نظریه اگزیستانسیالیستی خود/دیگری را به صورتِ دوگانه ی مرد/زن توسعه داد.

آزادی مهمترین اصلِ اگزیستانسیالیسم Existentialism است که جوهره ی دو عنصر ِ خودآگاهی Consciousness و فعالیت Action  است، یعنی انسان ها از موقعیت هایی که به آنها تحمیل شده فرار می کنند و مایلند موجودیت شان را خود تعریف کنند و در نهایتِ آزادی آن هویتی باشند که با حرکتی خود خواسته ساخته اند. انسان هایی که نمی خواهند برده و تابعِ آن وضعیتی باشند که طبیعت و اجتماع به آنها تحمیل کرده است که البته تعدادِ اندکی از انسان ها خواهانِ این آزادی هستند و عموم آنها میخواهند همان باشند که هستند، یعنی در پی چیزی هستند که طبیعت از طریق خصلت ها و اجتماع از طریق عادت ها به آنها داده است.  و این همان چیزی است که دوبووار به درستی در وانهاده به تصویر کشیده است.

وانهاده حکایت درونی شدنِ حس دیگری بودن زنی است که حادثه ای گزنده، تلنگر بیداری و بازسازی دیدگاهش از واقعیت را برای او به ارمغان می آورد. کشمکش درونی زنی است که بخوبی و با گذشت زمان درمی یابد که با تن دادن به آسودگیِ اسارت راه بجایی نمیبرد.

و البته این اثر دوبووار تلنگری است برای بیداری تمام زنانی که هویت شان در سیطره ی دیدگاه ِ گروهِ مسلط تعریف میشود و این باعث ابژه گی و سقوط شان به موقعیتِ عاملی در خدمتِ طبقه ی مسلط میشود. زنانی که برای خود نیستند و این همانِ فریاد اعتراضی ِ دوبووار است که در این اثر به رسایی به گوش میرسد همان شکایتی که دوبووار از زنان دارد آنهم به دلیل مشارکت شان در شکل گیری تلقی مردانه از خود.

 آنچه دوبووار در اینجا به آن تاکید میکند اسارتی  ملازم با ایفای نقش های متفاوت است.

در وانهاده، دوبووار زنی را به تصویر میکشد که درگیر ایفای نقش هایی در جایگاهِ مادر و همسر است و البته از دیدگاه دوبووار فاعلِ این نقش ها موجودیتش توسطِ دیگری غصب شده است و به بیانی بهتر فرعی، ابزاری و “دیگری”  در مقابل سوژه است.

 وانهاده یادداشت های روزانه ی زنی در نهایتِ ملال و درد است که خودِ نویسنده هم اذعان میکند سراسر قسمت پایانی اش جز فریادی اضطراب آلود نیست. زنی در هم شکسته که بی توسل به گریز یا خود فریبی با زندگی در می آمیزد، کشفِ درد و پی بردنِ به واقعیت، او را از توهماتِ گرانبهایش آزاد میکند گرچه این آزادی بهایی گزاف دارد.

وانهاده جدال بین دو موقعیت و در نهایت غلبه ی یکی بر دیگری ست. رها شده ای ملول که خواهانِ تصاحبی والا توسط سوژه ای است که هیچ زنِ دیگری در پیشگاهِ او وجود ندارد.

 زنی که  از دیدگاهِ دوبووار ایفای ِ نقش های زنانه اش راه را بر آزادی او بسته است و مانع از رشدِ هویت او شده است.

در نهایت پی میبرد که تغییر از خودش باید آغاز شود و در آخرین یادداشتش می نویسد: “دری بسته، چیزی پشت در کمین کرده است. اگر تکان نخورم باز نخواهد شد. بی حرکت ماندن برای همیشه متوقف کردن زمان و زندگی است. ولی می دانم که تکان خواهم خورد. در به آرامی باز خواهد شد و آنچه پشت در است را خواهم دید.

 آینده.

در آینده باز خواهد شد.

به آرامی.

به طور حتم.

 بر آستانه ی آن ایستاده ام. جز این در و آنچه پشت آن کمین کرده چیزی ندارم. می ترسم  و نمی توانم کسی را به کمک بخواهم.

 می ترسم‌.

و در پایان است که رها شدگی جای خود را به آزادی خواهد داد. یعنی حرکتی از بودن به سوی شدن.

آرشیو نوشته‌ها و شناسایی نویسنده:

>> به سوی واپسین نوشته‌ها

تازه‌ترین نسخه دیجیتال شهرگان

تازه‌ترین‌ها

ویدیویی

شهرگان در شبکه‌های اجتماعی

آرشیو شهرگان

دسته‌بندی مطالب

پیوندها:

مطالب شهرگان را مشترک شوید

برای دریافت تازه‌ترین مطاالب و به‌روزرسانی‌های مطالب شهرگان، به لیست پستی ما بپیوندید.

اشتراک شما با موفقیت انجام شد

Verified by MonsterInsights