UA-28790306-1
تبلیغات

صفحه را انتخاب کنید

!پاپ فرانسیس، ما عذرخواهی توخالی شما را نمی پذیریم

!پاپ فرانسیس، ما عذرخواهی توخالی شما را نمی پذیریم

نوشته پاملا پالماتر*

برگردان پروین اشرفی

 

پاپ فرانسیس در اظهارات خود در آلبرتا، همدستی کلیسای کاتولیک، لاپوشانی سوء‌استفاده جنسی از هزاران کودک بومی توسط آنها و نقش آنها در نسل کشی را حذف کرد.

 

 

عذرخواهی ای که این هفته از سوی پاپ فرانسیس در ماسکوآچیز آلبرتا شنیدیم در واقع تاریخی، اما به طور قابل پیش بینی ای فاقد محتوا بود.

پاپ در آنچه که یک عذرخواهی بسیار دقیق نوشته شده به نظر میرسید، از همدستی کلیسای کاتولیک و سرپوش گذاشتن آنها بر سوء استفاده جنسی از هزاران کودک بومی طی چندین نسل، صرف نظر کرد. قصور وی در به رسمیت شناختن نقش کلیسا – هم در سطح فردی و هم به عنوان یک نهاد و آنهم نهاد حاکم – نه تنها پذیرش مسئولیت را به انحراف میبرد، بلکه به قرار دادن کودکان بیشتری در معرض خطر، خدمت میکند. این قصور او در به رسمیت شناختن نقش کلیسا در نسل کشی، انکاری آشکار بود که بسیاری از مردم بومی را جریحه دار کرد.

“زیارت توبه آمیز” پاپ به کانادا و عذرخواهی او برای برخی از بازماندگان مدارس مسکونی بومیان و خانواده های آنها اهمیت زیادی داشت. این بازماندگان – که اعمال وحشتناک خشونت، نژادپرستی و ظلم را توسط کشیشان، راهبه‌ها، روحانیون و کارکنان کاتولیک تجربه کرده‌اند، سزاوار آن هستند که در مسیر التیام شخصی خود، هر آنچه که نیاز دارند را داشته باشند. این دیدار پاپ، دوران بسیار دردناک و تحریک کننده ای برای مردم بومی است و ما باید به حمایت از آنها ادامه بدهیم.

در عین حال، مهم است که اذعان کنیم که بسیاری از بازماندگان، خانواده‌ها و کامیونیتی ها خواهان چیزی بیشتر از یک عذرخواهی میباشند – آنها عدالت می‌خواهند. مردم بومی بارها گفته اند که آشتی واقعی باید شامل اقدامات اساسی کلیسا برای پایان دادن به سوء استفاده مداوم و جبران آسیب های وارده باشد. عذرخواهی، احساساتی پوچ و بدون اقدام مناسب است. به عبارت دیگر، این سفر باید برای اقرار (به اعمال) باشد نه فقط اقرار (به پشیمانی).

مطالعه دقیق این عذرخواهی، تلاشی را نشان میدهد که در صدد است مجرمیت کلیسا را در تخریبی که مردم بومی تجربه کرده اند، کاهش داده و یا نادیده بگیرد. این تلاشی است که توسط قرار دادن مدارس مسکونی در چارچوب بزرگ تر “سیاست های جدب و اعطای حق رأی”، احتمالا همان سیاست های دولت، صورت میگیرد.

او به داستان‌هایی که به وی گفته شد اشاره کرد، داستان هایی در مورد اینکه “چگونه سیاست‌های همگون‌سازی به طور سیستماتیکی به بحاشیه راندن مردم بومی منجر شد”، و اینکه چگونه “سیستم مدارس مسکونی” زبان‌ها و فرهنگ‌های بومی را تحقیر کرد. اگرچه همه اینها حقیقت بوده و خسارات و زیان های جبران ناپذیری را به بار آورده است، اما آنچه پاپ از آن کوتاهی میورزد این است که توضیح بدهد که آزارهای بدنی و جنسی، شکنجه‌ها و مرگ هزاران کودک و نوزاد بومی که توسط کشیش‌ها، راهبه‌ها، روحانیون و کارکنان کلیسای کاتولیک صورت گرفت، هیچ ربطی به سیاست های همسان سازی دولت نداشت.

این آزار جنسی، وجه مشخصه نژادپرستی، برتری سفیدپوستان، قدرت، سلطه، استثمار و تباهی بود، نه “بی تفاوتی” ای که توسط پاپ بیان شد. انگاره آزار جنسی توسط روحانیون کاتولیک، شرارتی است که کلیسا آن را به خوبی می‌شناخت و چندین نسل لاپوشی کرد، لذا راه را برای ادامه این تعدی های بی وقفه باز نمود. قصور پاپ در اقرار به این مشکل و عدم پذیرش مسئولیت در قبال آن، نه تنها بازماندگان سوء استفاده جنسی را بدون عذرخواهی ای که آسیب های آنها را به رسمیت بشناسد، رها می کند، بلکه در درون خود کلیسا نیز موانعی را در قبال پایان بخشیدن به آزار جنسی در سراسر جهان ایجاد می نماید.

ضرب المثلی هست که میگوید شما نمی توانید آنچه را که از تصدیق آن امتناع می ورزید، تغییر دهید. این امر در مورد سوء استفاده جنسی مداوم نیز صادق است که بی وقفه پیش میرود، زیرا با لاپوشی های درون کلیسا به مثابه یک سازمان، تسهیل می گردد. گزارش‌های متعدد، پرسجوها، کمیسیون‌ها و پذیرش‌های متعدد توسط مقامات کلیسا، نشان می‌دهد که کلیسا بیشتر نگران چهره خویش است تا محافظت از کودکان در برابر سوء استفاده جنسی توسط اعضای خود.

لاپوشانی های کلیسا در سطوح بالاتر شامل تخریب اسناد، امتناع از افشای اسناد، تاکتیک های تهاجمی و دعوی قضایی و شکایت متقابل علیه بازماندگان و خانواده های آنها و یا امتناع از پاسخگویی اعضای خود  می باشد – حتی زمانی که خود کلیسا دقیقاً می‌داند کدام یک از روحانیون آن “به طور موثق متهم به سوء استفاده جنسی از کودکان می باشند.”

همان انتقاد از عذرخواهی، در مورد عدم پذیرش پاپ در برسمیت شناختن این امر که جنایات مرتکب شده علیه مردم بومی در آمریکای شمالی و جنوبی، نه تنها به منزله نسل کشی است، بلکه در واقع توسط کلیسا مجاز بوده است نیز صدق می کند.

آنچه که “دکترین کشف” نامیده شد، به نوعی یک بیانیه کاتولیک بود که ادعا می کرد بنا بر قانون و مقدرات الهی، حاکمان مسیحی (کاتولیک) اختیار دارند زمین های مردمان بومی ساکن را تصرف و استثمار کنند. این امر در مجموعه ای از احکام صادر شده توسط پاپ منعکس شده است، از جمله موردی که پاپ الکساندر ششم در سال ۱۴۹۳ صادر کرد که در آن ادعای مالکیت بر همه سرزمین های غیر مسیحی که توسط حاکمان مسیحی “کشف” میشوند، تجویز گردید و به آنها دستور داده شد تا “سرنگونی همه ملت های بربر” را متحقق نمایند. در واقع، این احکام قاره آمریکا را به اسپانیا، و آفریقا را به پرتغال می دهد، ضمن اینکه سایر کشورهای اروپایی (مثلاً انگلستان و فرانسه) برای تصرف آنچه که دیگران هنوز کشف نکرده بودند، یورش بردند.

در حالی که واتیکان سعی کرده است با بیان اینکه اسناد “تا قرن ها ارزش ندارند”، خود را از فرامین دهه ۱۴۰۰ پاپ دور کند، پاپ فرانسیس تاکنون از اینکه بطور رسمی این دکترین را لغو، فسخ و یا طرد کند، خودداری نموده است. این در حالی است که او نیز اذعان کرده است که این دکترین به سیستم های حقوقی مختلف ملحق شده است.

امروز ما می دانیم که این دکترین در قلب استعمار قرار دارد – ادعای غیرقانونی حاکمیت اروپا بر سرزمین های بومی، و عملکردهای خشونت آمیز و اغلب مرگبار نسل کشی علیه مردم بومی. تحقیقات سرتاسری در مورد زنان و دختران بومی مفقود و کشته شده تایید کرد که نسل کشی ادامه دارد و اجرای کامل همه فراخوان های پیرامون گزارش کمیسیون حقیقت و آشتی ضروری است که شامل درخواست هایی از کلیسای کاتولیک و دولت فدرال پیرامون طرد دکترین کشف نیز می باشد.

حتی اعلامیه سازمان ملل متحد در مورد حقوق مردمان بومی (که اکنون در قوانین کانادا قابل اجرا شناخته شده است) تأیید می کند که این دکترین از نظر قانونی نامعتبر و از نظر اخلاقی محکوم است. این امر بخش مهمی از آشتی واقعی با مردم بومی است و بسیاری از بازماندگان، مدافعان و رهبران بومی از پاپ (و کانادا) می خواهند که رسماً آن را رد کند. کوتاهی پاپ در انجام این کار، از قضا نمونه ای از همان بی تفاوتی ای است که وی در عذرخواهی خود به آن رجوع کرد. او در عوض تمرکز خود را بر روی “شرارتی که بسیاری از مسیحیان مرتکب شده‌اند” قرار داد و در عین حال به همه یادآوری کرد که خیریه نیز وجود دارد.

آشتی بدون طرد دکترین کشف ممکن نیست. صرفاً نادیده گرفتن بخش های مشارکت کلیسا در نسل کشی، و در بسیاری از بی‌عدالتی‌ها علیه مردم بومی، این امر را متوقف نمی سازد. همه مردمان بومی از این دکترین آسیب دیده اند، خواه اینکه در مدارس مسکونی بومیان، در مدارس روزانه یا سایر مؤسسات تحت مدیریت کاتولیک ها شرکت کرده باشند یا نکرده باشند. پاپ به خاطر همه اینها، هم اقراز به اعمال و هم طلب بخشش به مردم بومی بدهکار است.

آنگونه که تاریخ نشان میدهد، احتمالاً ما نخواهیم دید که کلیسا خود را مسئول آزار جنسی تاریخی و مداوم بداند، نهایتا خواهد پذیرفت که نسل‌کشی علیه مردم بومی را تحریک کرده است. بنابراین، نه، ما مجبور نیستیم عذرخواهی توخالی او را بپذیریم – حتی اگر برای برخی معنادار و ضروری باشد. عذرخواهی، از طریق اقدامات مشخصی که باید قبل از هر درخواستی برای بخشش صورت گیرد، به بهترین وجه نشان داده می شود.

بگذارید ببینیم کلیسای کاتولیک پس از بازگشت پاپ به واتیکان، تصمیم به انجام چه کاری خواهد گرفت. اقدامات کلیسای کاتولیک یا عدم اقدام در مورد آنچه برشمردیم، آزمون واقعی تعهد آنها به آشتی خواهد بود.

————————-

پی‌نوشت:

  • پاملا پالماتر وکیلی است از بومیان میکماو و در حال حاضر به عنوان استاد و رئیس مدیریت بومی در دانشگاه متروپولیتن تورنتو به کار مشغول است.

منبع : تورنتو استار – ۲۲ ژوئیه ۲۰۲۲

 

 

 

آرشیو نوشته‌ها و شناسایی نویسنده:

تبلیغات

آگهی‌های اجاره خانه:

آگهی‌های تجاری:

ویدیوی تبلیفاتی صرافی عطار:

شهرگان در شبکه‌های اجتماعی

آرشیو شهرگان

دسته‌بندی مطالب

پیوندها: