UA-28790306-1

صفحه را انتخاب کنید

خوانشی بر شعر ابوالفضل حکیمی

عارف معلمی

چند شب آن طرف تر از اینجا

مرگ مثل همیشه دلش می خواهد خاک بازی کند با ما

لم داده نگاه می کند به ساعت دنیا

و دنبال کبریت می گردد

که روشن کند توتون تازه ی انتظارش را

چند شب آن طرف تر

اگر نیایی

خواب هایی را که بر پوست درختان تراشیده ام خشک می شوند

قسم به ترک بر داشتن انار

چند شب آن طرف تر

سرچشمه ی خیال ها تشنگی است

چند شب آن طر ف تر

اگر نیایی به دست که برسانم

نامه ای را که به پایم بسته بود پرواز

و

رنگین کمانی را که از فصل سنجاقک ها برایت آورده بودم

سهمی از اضطراب دارد

وسعتش سالی که گذشت

که نفس نگذاشته در سینه ی خیال

مردی قطره قطره در روایت غرق می شود

مردی که رستگاری اش به دست گرفتن داستان تو بود

قسم به این غروب

قسم به وقت باارزش شدن رویاها

نبودنت نباید بوی بهار بگیرد

نباید به آتش بکشند گل ها دشت را

که من بر این باروت ها گریسته ام به وسعت خشکسالی

به پنجره ها نکوبید بوی بهار نارنج را

بپرسید از دیوارها که دردسرم را می دانند

که آن که از خندیدن توبه کرده است به وسعت نبودنت

فردا بوسه ای روی لبش تحویل نخواهد شد

 

مضمون شعر عاشقانه و موضوع آن دوری از یار است. موتیف مقید دلتنگی است و موتیف های آزاد :مرگ،شب،غروب گریسته ام و…

شعر دلتنگی و دوری عاشقی را از معشوق به اجرا در می آورد و از تصویر بیشترین استفاده را در اثر می بینیم.ساختار شعر متمرکزگرا و زبان شعر از سادگی تا پیچیدگی به زبان متوسط سروده شده است. به چهار اپیزود تقسیم میکنیم و از نظر ساختار جزئی نگر اثر را بررسی می‌کنیم :

 

اپیزود اول

 

چند شب آنطرف تر از اینجا

مرگ مثل همیشه دلش می خواهد خاک بازی کند با ما

لم داده نگاه می کند به ساعت دنیا

و دنبال کبریت می گردد

که روشن کند توتون تازه ی انتظارش را

 

شاعر مثل تیر انداز ماهری ست که بر اطراف هدف می زند تا هدف اصلی مشخص شود غیر مستقیم در این اپیزود نشانه سازی ها ردپا هایی هستند که از آن به معنا می رسیم در عین حال هدف والاتر یعنی زیباشناسی هم قابل درک است. از نظر نشانه شناسی پیترسی خاک بازی یک نشانه ی تصویری است و مرگ مدلول است و ارتباط و مفهوم بین نشانه و مدلول را که interpertent(تعبیر کننده) می‌گویند بیانگر دفن شدن است. تصویر موفق از نظر براهنی پنج ویژگی باید داشته باشد ۱.جدید باشد ۲.مال خود شاعر باشد ۳.دقیق باشد ۴.فقط زیبایی ظاهری نداشته باشدو پشت پرده دارای اندیشه باشد ۵.عمیق باشد. که این ویژگی ها در ارتباط با خاک بازی مرگ را میتوان دید.

مخاطب از این اپیزود متوجه می‌شود شاعر از مرگ صحبت می کند و غیر مستقیم گویی ها سبب کشف مخاطب شده است اما وقتی این تعابیر در ارتباط با مرگ آورده می‌شود :مرگی که خاک بازی می کند مرگی که انتظار می کشد ‌؛ بصورت ناخوداگاه در پس زمینه ذهن یک مخاطب جدی کلمه ی دنیا جا می گیرد چون مرگ ارتباط متضاد با زیستن در این دنیا دارد در نتیجه حذف واژه ی (دنیا) در کنار ساعت به اثر ضربه نمی زند چون ساعتی که در این اپیزود هست خودش زمان حیات را می رساند و با برداشتن واژه دنیا غیر مستقیم گویی و سپید خوانی (کشف زیبایی ها و تعابیر شعر توسط مخاطب بدون مستقیم گویی شاعر) بیشتر می شود

“اینجا” در سطر اول و “ما” در سطر دوم قافیه گردانی است.

 

اپیزود دوم

 

چند شب آن طرف تر

اگر نیایی

خواب هایی را که بر پوست درختان تراشیده ام

خشک می شوند

قسم به ترک برداشتن انار

چند شب آنطرف تر

سرچشمه ی خیال ها تشنگی است

چند شب آن طرف تر

اگر نیایی به دست که برسانم

نامه ای را که به پایم بسته بود پرواز

و رنگین کمانی را که از فصل سنجاقک ها برایت آورده بودم

 

در این اپیزود از ابزار تصویر با خرق عادت استفاده شده است بجز (چند شب آنطرف تر) باقی در این اپیزود تصویر هستند و تصویر های خلاقی هم هستند. آشنازدایی از دیگر ابزاری ست که شاعر از آن در این اپیزود بهره برده مثلا بجای این که بگوید کنده کاری هایی را که بر پوست درختان تراشیده ام خشک می شود

گفته است خواب هایی که….

در این اپیزود نسبت به اپیزود قبل از نظر سپید خوانی اتفاق عمیقتری افتاده است مثلا ارتباطی که بین رنگین کمان و سنجاقک وجود دارد بدون اشاره مستقیم به واژه رنگ گفته شده است و شاعر نگفته رنگین کمانی را که از رنگ سنجاقک ها برایت آورده بودم.

 

اپیزود سوم

 

سهمی از اضطراب‌ دارد

وسعتش سالی که گذشت

که نفس نگذاشته در سینه ی خیال

مردی قطره قطره در روایت غرق می شود

مردی که رستگاری اش به به دست گرفتن داستان تو بود

قسم به این غروب

قسم به وقت با ارزش شدن رویاها

نبودنت نباید بوی بهار بگیرد

نباید به آتش بکشند گل ها دشت را

که من بر این باروت ها گریسته ام به وسعت خشکسالی

 

در این اپیزود اتفاقات زبانی بیشتر است و تنها شاعر از ابزار تصویری استفاده نمی کند مثلا واژه ی داستان در این اپیزود هم می تواند معنی داستان و هم می‌تواند با توجه به فضا سازی معنی (دستان) را بدهد و دو نگاه به ابژه صورت گرفته است

 

معناسازی با پارادوکس هم از اتفاقات زبانی و تصویری دیگری است در این اپیزود :گریستن به وسعت خشکسالی

 

نغمه آرایی حروف هم از اتفاقات در زبان است که در این اپیزود درونی شده است به حرف ب در این سطر دقت کنید : نبودنت نباید بوی بهار بگیرد

 

در سطر (مردی که رستگاری اش به دست گرفتن داستان تو بود) واژه ی رستگاری این سطر را ایده آل گرا کرده و شعر با اینکه بطور کلی درباره مدینه فاضله صحبت نمی کند اما وقتی شاعر رستگاری مرد را دست گرفتن داستان معشوق می داند

این رستگاری به معشوق محدود می شود و بعد از آن مرد رستگار خواهد شد و این نوع نگاه ایده آل گرا در دنیای امروز منسوخ شده است زیرا ما متوجه شده ایم چیزی ایده آل نیست. البته امید وار بودن را نباید با ایده آل گرایی اشتباه گرفت و اگر شاعر سعی می کرد در این سطر بجای ایده آل گرایی امیدواری را به اجرا در آورد مناسب‌تر بود ‌‌؛ رستگاری در برابر این نوع فضا سازی یک شاکله ی بسیار بزرگتری ست مثل این می ماند که دو تکه از پازل لبه های آن ها مکمل هم باشد اما یکی از پازل ها بزرگتر از آن یکی دیگری ست

 

اپیزود چهارم

 

به پنجره ها نکوبید بوی بهار نارنج را

بپرسید از دیوار ها که دردسرم را می دانند

که آنکه از خندیدن توبه کرده است به وسعت نبودنت

فردا بوسه ای روی لبش تحویل نخواهد شد

 

 

. اتفاقات تصویری هرچند باز بیشتر هستند در اپیزود اما باز رگه هایی از اتفاقات در زبان را در این اپیزود می بینم مثلا اشنازدایی در (به پنجره ها نکوبید بوی بهار نارنج را) که نکوبید در ازای پخش نکنید آمده است.

آشنازدایی در سطر آخر (بوسه ای روی لبش تحویل نخواهد شد) که “تحویل ندادن” فعلی ست که برای بوسه قرار گرفته است و در حالت عادی فعل برای بوسه “زدن /نزدن” است.

(دردسرم) چندتاویلی است که هم مفهوم سری که درد می کند هم مفهوم معنای گرفتاری و مشکل باشد.

تفاوت این این اپیزود با اپیزودهای قبلی برجسته سازی های زبان و تصاویر در کنار هم اند در واقع ما در این اپیزود به هست عینی و ذهنی زبان نزدیکتر می شویم. در یک اثر باید هست ذهنی و عینی زبان با هم اتفاق بیفتد. هست عینی زبان نحوه ی سرایش و آنچه ما بر کاغذ می بینم می باشد که در آن باید خرق عادت صورت گیرد مثلا فعل نکوبید که در حالت عادی آخر جمله می‌آید وسط جمله قرار گرفته یا دردسرم دو معنا می دهد یا اشنازدایی در زبان با کلمه ی تحویل نخواهد داده شد (بجای نزده خواهد شد) که این ها کارکرد های صوری زبان یا هست عینی زبان هستند و هست ذهنی زبان ارتباط زیبا بین کلماتی که در حالت عادی بهم ربطی ندارند مثلا ارتباطی که بین پنجره و بهار نارنج است از نظر زیباشناسی قابل توجه است :به پنجره ها نکوبید بوی بهار نارنج را.

و یا ارتباط بین دیوار و پرسش و درد سر که با ناهنجار گریزی معنایی و ایجاد تشخیص ارتباطی زیباست : بپرسید از دیوار ها که درد سرم را می دانند. بطور کلی از اپیزود سوم به بعد همزمان با کشف در تصاویر در زبان هم این کشف ها بیشتر می شود. شاعری که تخیلی عمیق دارد ازین توانایی می تواند برای استفاده تصویر سازی خلاق بهره ببرد اما باید مراقب بود که در شعر تزاحم تصویر بوجود نیاید که در این شعر تا حدودی از اپیزود سه به بعد اتفاقات زبانی توانسته از تزاحم تصاویر بکاهد لازم به ذکر است تصاویر و اتفاقات زبانی و دیگر ویژگی ها و مسائل تئوریک وقتی کارساز هستند که در شعر درونی شوند و مثلا اینکه می‌گوییم هست عینی و هست ذهنی شعر در کنار هم باشند زیباست این اتفاق با این پیش شرط است که کلمات درونی شده اند و تصنعی عمل نکرده اند.

آرشیو نوشته‌ها و شناسایی نویسنده:

>> واپسین نوشته‌ها

عارف معلمی

تازه‌ترین نسخه دیجیتال شهرگان

ویدیویی

شهرگان در شبکه‌های اجتماعی

آرشیو شهرگان

دسته‌بندی مطالب

پیوندها: