UA-28790306-1

صفحه را انتخاب کنید

معنی و ریشۀ برخی نام واژه‌های جغرافیایی کهن (۶)

معنی نام شهر موصل

از شهر بوذ-اردشیر (شهر ثروتمند معطر) در سمت موصل خود همان موصل محتملاً متأثر از نام نینوا (بنا به فرهنگ اسامی توراتی شهر رفاه و ثروت و خوشی) منظور بوده است. به هر حال این شهر را بعدا با موصل (مِپسیلا، به اکدی شهر پاک خدا) یکی میدانسته اند ولی یاقوت نام نواردشیر (شهر پاک و ثروتمند نو، نینوای نو) را برای موصل ذکر کرده است.

مسلم به نظر می رسد از شهر دَوان (پاک) پایتخت آشورستان در کتاب پهلوی زند وهومن یسن همین شهر موصل منظور است:

مطابق بند پنج از درِ ششمِ کتاب زند وهومن یسن: “دروج شیذاسپان کرسیاک (کلیسایی) ارومیایی یک صد گونه، یک هزار گونه و ده هزار گونه باشند. درفش سرخ دارند و پیشرفت ایشان بسیار، به این دیه های ایران که من اورمزد بیافریدم بتازند تا کنار اروند رود (دجله) تا دوان پایتخت آشورستان، این دوان با داوری سخت پایتخت آشورستان است که مردم آشور بدانجا باشند و در آنجا نشیمن گزیده اند، کسانی آن را پناهگاه دیوان (آشوریان) گویند.”

کرکوک به معنی محل مخازن نفت است

پلوتارک در شرح حال اسکندر می نویسد هنگامی که اسکندر از کشور بابل می گذشت در یکی از شهرهای اکباتان مردم برای خوش آمد اسکندر نفت را روی جاده ها می ریختند و آتش می زدند تا شعله های فروزان آن موجب مسرت اسکندر گردد. اشاره پلوتارک به ناحیه نفت خیز کرکوک است که از آن به نام اکباتان (محل تجمع مادها) یاد می کند.

چون نامهای آراپخا و کرکوک و گرمکانِ (محل چشمۀ مادۀ گرم کنندۀ) آن جملگی اشاره به مخازن نفت و قیر کرکوک دارند. پس از سرنگونی دولت آشور، منطقهٔ پیرامون کرکوک به نام «کورکورا» معروف شد. گفته میشود این نام به نام بابا گُرگُر که امروزه نام چاه‌های نفت کرکوک است، در پیوند است.

घर्घर m. gharghara fire of chaff

مطابق لغت نامه اکدی-آسوری:

kīru (1) [GIR4 : ] (Sumerian origin): an oven , a kiln especially for bitumen

kug[urû] : [Professions] granary supervisor

araḫḫu : [Country → Agriculture] granary, storehouse, pâqu: D. to compress

در نزهه القلوب حمدالله مستوفی از شهرهای خفتیان (هَودیان سمت رواندوز)، دربند تاج خاتون (سرپل خاتون بتلیس)، دربند زنگی (نزدیکی قصبه مرزی دروله بانه)، دزبیل (بیله ور سمت کامیاران)، دینور (در شرق کرمانشاه)، سلطان آباد چمچمال (در سمت سلیمانیه)، شهرزور (حلبچه در سمت سلیمانیه) در سوی کرمانشاه یاد شده است.

معنی نامهای شهر بتلیس (بدلیس)، آمِد، درسیم و موش

احتمال دارد در آن سمت نام شهر دیاربکر (منطقۀ مس) از ترجمۀ نام قدیمی آن آمِد (در معنی دارای مِس فراوان) بدست آمده باشد. نام ناحیۀ درسیم به معنی دارای دروازۀ نقره ای و نام منطقۀ موش در سنسکریت به معنی دارای کورۀ ذوب فلز است.نام ایرانی/ارمنی شهر بتلیس/بدلیس یعنی باغیس (بغ-ایس) به معنی محل پرستش خدا است. هیئت آرامی نام شهر بدلیس به صورت بیت دلیلو-ایس هم معنی محل پرستشگاه را می دهد.

استهبانات به معنی شهر دارای محل نگهبانی ستبر (دژ استوار) است

ابن حوقل بغدادی در کتاب صوره الارض (۳۶۷ ه.ق) از این شهر به نامهای اصبهانات؛ اصطهبان و اصطهبانات یاد کرده است. ابن بلخی در فارس نامه خود از این شهر به نام اصطهبان و اصطهبانان یاد کرده؛ میگوید: اصطهبان شهرکی است پر درخت و از هر نوع میوه باشد و آب فراوان دارد… و قلعه اصطهبانان هم قلعه ای عظیم است و حسنویه را است٫ پارل شواتس؛ نویسنده کتاب جغرافیایی تاریخی فارس؛ نام این شهر را استبُنات و سَونات نگاشته است.حاج میرزا حسن حسینی فسایی؛ نویسنده کتاب فارس نامه ناصری از این ناحیه به نام اصطهبانات یاد کرده؛ می نویسد: در اصل استهبانات است و استه؛ انگور است و بان نگاه دارنده و فارسیان ت را در آخر کلمه در آورند تا افاده معنی جمع کند؛ مانند گرمسیرات و بلوکات و الف در اول برای زینت است و بعد از استیلای عرب؛ س را به ص و ت را به ط مبدل نموده و برای بسیاری باغهای انگور دیمی و فاریابی در کوه و دشت این قصبه؛ آن را به این نام گفتند که گویا مردم آن هم باغبان انگوری اند.

سته در فرهنگ معین به قسمی از میوه ها اطلاق گردیده است که در آن میوه ها پوشش داخلی میوه سخت میگردد مانند خرما، انگور و گوجه و مرکبات و شته در آرامی به معنی انگور است بنابراین حسینی فسایی به درستی سته را انگور معنی کرده است.

ولی در اساس نام اصطهبانات (در اصل استهبانان) کلمه سته با سکون حرف سین و های ملفوظ نهفته است و آن همانا در لغت اوستایی به معنی استوار و نیرومند و ستبر است و آن با توجه به جزء بانا (پان، نگهدارنده) که در اینجا علی القاعده تبدیل به بان شده است بعلاوه علامت پسوند نسبت و جمع “ان” اشاره به دژ استوار آن است که حمدالله مستوفی از آن سخن رانده است: “اصطهبانان شهرکی پر درخت است. هوائی معتدل دارد و در او از همه نوع میوه بود و آب روان دارد و در آن حدود قلعه محکم است به وقت نزاع سلاجقه با شبانکاریان اتابک جاولی آن را خراب کرد و بعد از آن معمور کردند.”

در تأیید این نظر گفتنی است در نقشه های بطلمیوسی  در محل شهر استهبان نام باتثینا (بستیمه در گلنبشته تخت جمشید) به لغت سنسکریت-اوستایی یعنی محل نیرومند دیده میشود.

معنی نام دُرودزن

به ظاهر در نقشۀ بزرگ استان فارس در جنوب قصبه درودزن، رود کُر به موازات یک شاخۀ آن دیده میشود و این بیانگر آن است که دُرودزن در اساس دو رود گان بوده است یعنی محل منسوب به دو رودخانه.

امّا نام کوه زَنَ (زَئنه) کنار دُرودزن در اوستا به معنی محل نگهبانی است. بر این پایه دُرود- زن در اصل دروت-زَن بوده است یعنی دارای محل نگهبانی سالم و استوار.

فسا (پَسا) به معنی شهر سه ضلعی

حمدالله مستوفی در نزهه القلوب می آورد: ” شهر فسا را فسا بن طهمورث دیو بند ساخته بود. خراب شد. گشتاسب بن لهراسب تجدید عمارتش کرد و نبیره اش بهرام بن اسفندیار به انجام رسانید، ساسان نام کرد و در اوّل مثلث بود. به عهد حجاج بن یوسف ثقفی عاملش آزاد مرد به فرمان او آن را از آن شکل بگردانید…”

با توجه به شکل مثلثی کهن فسا در قسمت اخیر این گفته، می توان نتیجه گرفت که ساسان مذکور نیز در اصل سه سان (دارای شکل سه گونه) بوده است. بر این اساس نام فَسا (پَسا) در اصل به مفهوم پَی-سه (سه پِی، سه ضلعی) بوده است. نام فسا به صورت تراگونیکا (محل سه گونه، سه ضلعی) در نقشه های بطلمیوسی متعلق به قرن دوم میلادی هم دیده می‌شود.

مطابقت دالکی با اخشین باستانی

نظر به نام قدیمی رود دالکی یعنی اَخشین (آو-خشی-ین، منسوب به آب نیرومند) و اینکه اخشین در معجم البلدان نام شهری در سمت فارس ذکر شده است، معلوم می‌گردد شهر اخشین همین شهرک دالکی کنونی بوده است. بر این اساس نام شهرک دالکی ترکیب دال (درو اوستایی، خارا و سترگ و نیرومند) و کی (چشمه زار و رودخانه) بوده است. در مجموع یعنی شهر دارای آب نیرومند.

مطابقت اقلید با آذرگارتا

پاره ای باستان شناسان گفته اند شهر اقلید همان آذرگارتا (تختگاه آتش مقدس) است که مرکز تربیت اسبان جنگی کورش به شمار می آمده است. مسلم به نظر می رسد خود نام اقلید از تلخیص و تغییر و تبدیل خود آذرگارتا عاید شده است: حرف ر ساکن اول علی القاعده افتاده و حرف ذ در حرف گ ادغام شده و حرف ر دوم و ت تبدیل به ل و د گردیده اند و آذرگارتا مبدل به اَگلید (اقلید) شده است.

حمدالله مستوفی در نزهه القلوب به همراه اقلید از شهر سرمق به عنوان محل زرد آلوی صادراتی به غایت نیکو شیرین یاد کرده که بر این اساس نام آنجا بر گرفته از سورَ-میوَگ (دارای میوهٔ شیرین) بوده است.

معنی شهر و کوه سجاس بین زنجان و تکاب

نظر به اینکه کوه سجاس محل با شکوه مدفن مغولان در سمت تخت سلیمان بوده است، لذا به نام سجاس می توان ترکیبی از سَهه (با شکوه) و گاس (جا) قائل شد.

حمدالله مستوفی در آن سمت از مناطق جرود و انجرود نام برده است که می توان به معنی دارای رود گرم (یا تلخ) و دارای رود باریک گرفت.

مطابقت شهر سنندج با سیسرتو و بیت سانگی تویی باستانی

از مطابقت سه نام کهن سنندج یعنی سیسر و سیسرتو منابع آشوری و سنه (سنندج) با هم می توان بدین نتیجه رسید که سنه و سیسرتو به معنی محل دارای آب جاری و سنه دژ/ سنندج به معنی دژ محل آب همواره جاری بوده است. سناباد مشهد هم محل جاری کردن آب (غسل و شستشوی) بوده است. از ریشۀ اوستایی sna (جاری کردن آب و غسل دادن). به نظر می رسد نام بیت سانگی/ سانگی تویی (سَنگه-تویی، محل تجمع آب جاری) نیز در کتیبه های آشوری متعلق به سنندج بوده باشد:

सङ्ग m. sanga union. तोय n. toya water.
स्नान n. snAna washing, bathing.
शाय adj. sAya abiding, स्रुत adj. sruta flowing.

بنابراین شباهتی به نام تویسرکان دارد: تویسرکان مطابق بیت تزّکی (تَوَ-اوسَ-کی) کتیبه‌های آشوری به معنی محل چشمه جاری نیرومند است.

به گفتۀ این خرداد به و قدامه، در گذشته به جای شهر کنونی سنندج، شهری به نام سیسر وجود داشته است. چنانکه گفته شد منابع کهن آشوری در حدود شهر سنندج کنونی از شهری به نامهای سیسرتو (سیسرتی-او= دارای آبهای روان) و بیت سانگی/سانگی تویی (محل تجمع آب جاری) در بین آبدادانا (بیجار) و بیت هامبان (کرمانشاه) و بیت کاپسی (ملایر) نام برده اند که یاد آور نامهای کهن سنندج یعنی سیسر و صد خانیه (صد چشمه) هستند:

स्नौति verb 2 Par snauti { snu } flow.
सिसर्ति verb 1 sisarti { sR } flow, run, go, move.

به قول دوستمان ماجد گرامی نام کوه آویەر که مشرف بە شهر سنه است، به معنی آب دهنده است.

معنی کرمانشاهان

نام کهن کرمانشاه در منابع آشوری و یونانی یعنی خمبادان (همپادان، سمپادان) و سامبان را میشود به معنی پایگاه مردم انجمنی گرفت که این معنی نام کهن دیگر آنجا یعنی ساکسوکنو (محل انجمن نیرومند) نیز به نظر می رسد:

सङ्घ m. saGgha association, सागुण्य n. sAguNya superiority

از سوی دیگر احتمال دارد نام شهر کرمان هم از گرمان یعنی مردم انجمنی گرفته شده باشد. گر چه معنی محل سنگ قیمتی (کر-مان) نیز برای آن مناسب می افتد (نام ساگارتی در معنی سنگ کن گواه آن است). چون منابع آشوری و یونانی نام مردم کرمان را همچنین به مادهای دوردست و ساگارتی نامیده اند که مترادف با گرمان به معنی مردم انجمنی هستند. این می تواند نشانگر معنی نام اصلی نام کرمانشاه (گرما-شَیَن) به معنی محل مردم مادو/ساگارتی/لولوبی/مغ/گوران بوده باشد که جملگی در زبانهای سامی و هندوایرانی به معنی مردم انجمنی بوده اند. می دانیم کرمانشاه هم محل این مردم به شمار رفته و میرود:

ग्राम m. grAma troop, ग्राम m. grAma people.

واژۀ هَگمه (همه) در نام هَگمتانه (همدان، محل اجتماع مردم) هم اشاره به نام ماد (مادو، به اکدی به معنی انجمنی) به نظر می رسد و نام باستانی همبادان کرمانشاه می تواند در اساس از واژۀ همبدهه (=سمبدهه) به معنی اجتماع و اتحادیه اخذ شده باشد:

सम्बध m. n. sambadha alliance.

آرشیو نوشته‌ها و شناسایی نویسنده:

>> واپسین نوشته‌ها

جواد مفرد کهلان محقق تاریخ اساطیری ایران

تازه‌ترین نسخه دیجیتال شهرگان

ویدیویی

شهرگان در شبکه‌های اجتماعی

آرشیو شهرگان

دسته‌بندی مطالب

پیوندها: