دعوت به مشارکت اجتماعی در گفتگو با فرهاد صوفی
فرهاد صوفی نمادی از رویای کانادایی است: بدون تقریبا هیچی پول وارد کانادا شد، آن هم وقتی زبان انگلیسی بلد نبود و تنها پیش از آنکه به توصیه دوستان راهی خانهای تازه بشود، بر روی نقشه متوجه وجود چنین کشوری در شمال امریکا شده بود.
حالا او یک میلیونر نامآشنای ایرانیتبار است که از یک سو به غذاهای ایتالیایی رستورانش شهره است، از آن سو عضو حزب دموکرات نوین است و نفوذ خودش را در میان سیاستمدارها دارد و از آن طرف، چهرهای در حفظ خانههای قدیمی شهرهای سهگانه محسوب میشود.
او که سابق بر این در ۲۰۱۱ میلادی نامزد شورای شهر کوکیتلم شده بود، حالا دوباره تحت فشار است تا در انتخابات میاندورهای پورت مودی نامزد بشود. هرچند که خودش میگوید چنین نخواهد کرد.
«من کاندید نمیشوم، چون الان آمادگیاش را ندارم. کار سیاسی هم یک تعهد است و من الان سنم بالای شصت است، باید انتخاب کنم.
کارهای دیگری هم دارم میکنم، بخصوص کارهای حقوق بشری و الان تمرکزم یکی بر جنبههای حقوق بشری است و دیگری هم اینکه حامی کاندیدهای پیشرو و مترقی هستم.»
ولی صوفی به بهانه انتخابات میاندورهای در پورتمودی، میخواهد با جامعه ایرانیتبار غرب کانادا، رُک صحبت کند تا از آنها بخواهد ترسهایشان را کنار بگذارند، از پوست خودشان بیرون بیایند و در فعالیتهای اجتماعی و سیاسی، چه برای کانادا و چه برای ایران، آشکارا شرکت کنند.
او همچنین خواستار مشارکت بیشتر ایرانیتبارها در انتخاباتهای پیش رو است.
به بهانه انتخابات میاندورهای در پورت مودی
ریک گلوماک را صوفی برای کرسی شورای شهر پورت مودی در حزب دموکرات نوین نامزد کرده بود. یک انتخابات جلوتر، او حالا نماینده منتخب پارلمان استانی از حوزه پورت مودی – کوکیتلم شده است و از شورای شهر استعفا میدهد.
به همین مناسبت، در گذر هفتههای پیش رو، برای کرسی او انتخابات میاندورهای برگزار خواهد شد.
صوفی امیدوار است تا نمایندهای پیشرو و طرفدار خواستههای عموم مردم به جای او به شورای شهر راه پیدا کند. هرچند چندین مرتبه در گذر صحبتهایش بر این تاکید میورزد که خودش نامزد نخواهد شد.
او البته پیشتر سابقه نامزدی در انتخابات شوراهای شهر را دارد و پیشتر با اختلاف چند صد رای نتوانست به کرسی موردنظرش دست پیدا کند.
«تنها دلیلی که قبلا نامزد شدم این بود تا امیدی به جامعه ایرانیتبار اینجا بدهم – وقتی یکی از خودتان برنده شد، خیلی بیشتر بعد از آن مشارکت خواهید داشت. میگویید ببین او یک ایرانی بود، حالا منم میتوانم.»
البته این شکست جلوی او را نگرفت تا بیشتر از قبل فعالیت سیاسی و اجتماعی داشته باشد. هماکنون هم او از تمامی ایرانیتبارهای غرب کانادا میخواهد تا راه او را پیش بگیرند و مقدم بر همه، در همه انتخاباتهای پیش رو، آگاهانه و استراتژیک رای بدهند.
«مهم این است که در همه سطوح رای داد، از شوراهای مدارس گرفته، تا شهرداریها، تا دولت استانی، تا پارلمان فدرال – رای دادن خیلی خوب است. چون وقتی شما رای میدهید، اسمتان هست که شما رای دادهاید.»
صوفی میگوید که از انتخابات فدرال ۲۰۱۵ به این سو، ثبت گسترده نام ایرانیتبار در رایگیرها بانی این شده تا احزاب سیاسی غرب کشور، توجه ویژهای به این جامعه داشته باشند.
رای گسترده سال ۲۰۱۵ البته به گفته صوفی، بهخاطر بسته شدن سفارتخانهها و قطع روابط مابین ایران و کانادا از سوی دولت استیفن هارپر، به بهانه حمایت ایران از تروریسم بود.
«ایرانیها در هر سطح فکری سیاسی که بودند، خواه راست، چپ یا میانه، آمدند و گفتند هارپر بد است، چون سفارتخانهها را بسته و به نفع ما نیست و (اینها) فقط به نفع خودشان صحبت میکنند. درست، این بد بود. ولی نباید بگذاریم فقط بهخاطر نفع شخصی خودمان عمل کنیم. خب، اگر هارپر سفارت را نمیبست، آدم خوبی بود؟ نه. چون هزار تا آسیب دیگر زده بود.»
صوفی بر این تاکید میکند که نوشتن رای، بایستی همراه با آموزش فردی در موضوع سیاست و سیاستگذاریها باشد. بخصوص حالا که محافظهکارها رفتهاند و لیبرالها به قدرت رسیدند، ولی سفارت همچنان بسته مانده و تصویر روابط پیش روی ایران و کانادا همچنان مبهم است.
«اگر اینجا خودت را در این موارد آموزش ندهی، گول خوردی. دیدم ایرانیها رفتند به کسی رای دادند که درست برعکس فلسفه اعتقادی خود آن فرد بوده، بهخاطر اینکه نمیدانند.
سیاستمدارهای اینجا هم خیلی زبل هستند و ایرانیها را فهمیدهاند. میآیند دو تا کلمه فارسی و دو تا رقص ایرانی یاد میگیرند، در چهارشنبهسوری و سیزدهبدر، میآیند و میرقصند. ما هم میگوییم چه آدمهای خوبی!
درست، رقصات را بکن، فرهنگ ما را بشناس، ولی چیزی که در زندگی ما تاثیر میگذارد، سیاستگذاریهایی است که آنها درست میکنند.»
بنابراین ما باید «تحقیق کنیم که سیاستگذاریهای این حزب چیست، طرف چه میگوید، آن حزب چه (در مقابل) گفته است. حالا اگر فکر میکنید سیاستگذاری محافظهکار برایتان خوب است، خب، بهشان رای بدهید – ولی حداقل بدانید (و رای بدهید.)»
صوفی میگوید همین رای بالای ایرانیتبارها در انتخابات اخیر پارلمان استانی هم تکرار شد. ولی او میگوید در کنار نوشتن رای، بایستی فعالیتهای گروهی هم داشت و در جامعه بزرگتر هم خودی نشان داد.
مشارکت به نیت رسیدن به خواستههای جمعی
در گذر همین هفته، اولین جلسه پارلمان استانی در روز پنجشنبه تشکیل میشود و پیشبینیها بر این است که دولت اقلیت لیبرالهای محافظهکار به رهبری کریستی کلارک رای اعتماد نیاورد و همکاری مابین دموکرات نوین و سبزها، بتواند به جان هورگان امکان تشکیل دولت را بدهد.
صوفی میگوید دولت تازه که تشکیل شد، «ما باید برویم و خواستههایمان را ازشان بخواهیم. (اول) باید ببینیم خواستههایمان چه هستند – خواستهها هم در صورتی به نتیجه میرسند که ما یک تشکل داشته باشیم، نه به عنوان یک فرد مجزا جلو برویم.
مثلا وقتی من صحبت میکنم، میگویند خب، شما آدم خوبی هستی، عضو حزب هم هستی، ولی که همراه تو است؟ آدم باید بتواند بگوید ما مثلا با هم هزار نفریم، آن وقت آنها توجه میکنند. فرد (تنهایی) به جای خاصی نمیرسد.»
صوفی از ایرانیتبارها میخواهد به مشارکت در اونتاریو هم توجه نشان بدهند: جایی که الان دو ایرانیتبار نماینده پارلمان فدرال هستند، یک وزیر افغانستانی-ایرانی در دولت فدرال، مدیریت میکند و یک سناتور با اصالت هندی و همسر ایرانی در سنا است که چند سالی هم در ایران زندگی کرده است.
او همچنین امیدوار است تا جوانان پا به جلو بگذارند و فعالیت کنند.
«آنها (در اونتاریو) مشارکت دارند، وارد سیاست شدهاند. امیدوارم ایرانیتبارهای اینجا هم بیایند و دانش سیاسی خودشان را گسترش بدهند و ما هم حامیشان باشیم.»
البته صوفی بر این تاکید میکند که همینجوری نمیشود نامزد انتخاباتها شد و بایستی افراد از همینالان به گسترش حضور خودشان در جامعه کانادایی و جامعه ایرانیتبار فکر کنند.
بعد از شکست مهدی راسل
راسل که در حوزه کاپیلانو – منطقه ونکوور غربی نامزد انتخابات استانی امسال بود، نتوانست رای کافی بیاورد و برنده انتخابات باشد.
صوفی میگوید او شانس چندانی برای برنده شدن در انتخابات نداشت.
چون حوزه او، سالهاست در اختیار لیبرالهای محافظهکار است و «در این حوزه، محافظهکارها اینقدر قوی هستند که کسی فکر برنده شدن دیگر احزاب را نمیکند. تنها احتمال این بود که نامزد لیبرالها، شب آخر خدایی نکرده بمیرد – وگر نه شانسی نبود.»
رالف سلطان، رقیب راسل و برنده انتخابات، با ۸۳ سال سن، مسنترین عضو پارلمان استانی بریتیش کلمبیاست. او در ۱۹۹۹، بعد از فوت همسرش نامزد انتخابات شد و در ۶۷ سال، مسنترین فرد در دور اولیهای پارلمان استانی آن زمان محسوب میشد.
صوفی میگوید که البته راسل به اندازه کافی هم شناخته شده نبود و تاکید میکند نامزد یک انتخابات باید «از (مثلا) پنج سال پیش جلو میآمد، باید در جامعه شناخته شده میبود. مردم باید شما را بشناسند، بدانند شما چه کار میکنی، چه کار کردی و پیشزمینهات چیست.»
او امیدوار است تا عاقبت ایرانیتبارها از پوسته خودشان بیرون بیاند و قبول کنند که «ما داریم اینجا زندگی میکنیم. بنابراین باید جاهای مختلف فعال باشیم. توی جلسههای گوناگون باشیم. خودمان را آگاهی بدهیم. بدانیم راجع به چه داریم صحبت میکنیم. وگر نه میگویند آدم خوبی است، ولی سیاستگذاریها را نمیداند.»
او امیدوار است تا ایرانیتبارها فارغ از شرکت در جلسههای مختلف در درون جامعه نزدیک به خودشان، عضو حزب موردنظرشان – به تاکید او، هر حزبی که فکر میکنند برایشان بهتر است – بشوند و مرتب در جلسههای حزبی حاضر باشند و در شکلگیری سیاستگذاریها نظر بدهند.
توجه به ایران در کنار امید به آزادی سعید ملکپور
بهرغم آنکه صوفی فراتر از چهار دهه است از ایران خارج شده و تاکنون به ایران سفر نکرده است، ولی همچنان دلمشغولیاش ایران است و در موضوع ایران و یا کانادا، تمرکز او سوژه حقوق بشر است و نوید یک پروژه بزرگ در این زمینه را میدهد که هماکنون مشغول آمادهسازیاش است.
«چون برایم مهم رسیدن به عدالت و برابری است، رسیدن به حقوق (برابر) زنان، اقلیتها و همجنسگرایان (و دگرباشان جنسی) است. اینها مهم است. بنابراین وقتم را بر روی این موارد میگذارم.»
صوفی خودش را سیاسی نمیشناسد. میگوید برایش مهم نیست احمدینژاد بر قدرت باشد یا که روحانی، بلکه مهم این است سیاستمدار منتخب مردم در انتخاباتی آزاد بر قدرت باشد و خواست مردم بدون فشارهای بیرونی به نتیجه رسیده باشد.
«میگویم من الان سالها است که اینجا هستم. دیگر ایران نرفتم و این حق را دیگر ندارم تا بگویم که باشد، که نباشد. من میگویم اگر یک روزنامهنگار، بدون فحش دادن دارد مطلب مینویسد، نباید زندانی بشود. بگذار مطلبش را مردم ببیند. فردی که میخواهد صحبت کند و دروغ نمیگوید، بحثی دارد، باید بتواند حرفش را بزند. اینها برای ما سیاسی نیستند و جنبههای حقوق بشری هستند، ولی داخل کشور، تبدیل به بحثهای سیاسی میشوند.»
او که امیدوار آزادی سعید ملکپور در آیندهای نزدیک است، میگوید ایرانیتبارهای اینجا باید با ترسشان کنار بیایند.
اول از همه از جلسه اخیرش با دبیرکل عفو بینالملل کانادا و مریم ملکپور در نزدیکی تولد سعید ملکپور و آستانه نهمین سال زندان او در هفته اول ماه جون میگوید و «امیدوارم تولد بعدی ایشان در رستوران من باشد.»
صوفی تاکید هم میکند که ملکپور، وثیقهای در روابط مابین ایران و کانادا است و امیدوار است که فشارها بر دولت فدرال عاقبت به نتیجه برسند.
ولی هشدار هم میدهد که «فراموش نکنیم رژیم ایران هم اینجا خیلی آدم دارد. چون میبینند اینجا امکان رشد آدمها زیاد است، جوان و دانشجوی ایرانی هم اینجا زیاد است. آنها هم نمیخواهند ترقی ممکن بشود و (بخشی هم) تقصیر ماست.
ما نباید بترسیم – متاسفانه ایرانیهای نمیآیند هیچ کاری بکنند، اوه، چون میرویم ایران و ممکن است چه بشود. حالا ایران برو یا نرو. برادرت، همکلاسیهایت، آشناهایت آنجا دارند زجر میکشند – نمیخواهی برایشان هیچ کاری بکنی؟
این باید عوض بشود – وگرنه ایران هیچوقت عوض نمیشود، تا اینکه ما خودمان از ریشه عوض بشویم. آنها هم میدانند ما چطوری فکر میکنیم و روی جداییمان کار میکنند. چهار نفر نمیتوانیم با همدیگر یک تشکل تشکیل بدهیم.
ما با بچههایمان دموکرات نیستیم، همسرمان را هم میخواهیم کنترل کنیم، با همسایه و سر کار هم دموکرات برخورد نمیکنیم، پس چطور میخواهیم این کشور را به دموکراسی برسانیم؟ نمیشود که – باید از پایه شروع بشود. از عملهای خیلی کوچک شروع بشود، وگر نه به هیچ کجا نمیرسیم.
الان اگر مثلا مدیرت ایرانی، بیت رهبری و سپاه و غیره، بگویند ما ۲۰ هزار نفر که کنترل همهچیز را داریم، میخواهیم فرضا از ایران به سوریه برویم و میخواهیم این کلید مدیریت کشور را به یکی بدهیم، به کی بدهیم؟
بدتر است، گزینه دیگری نداریم. بدتر از این میشود، جنگ داخلی میشود. همه میافتند به اینکه بدون شراکت با بقیه، کلید را صاحب بشوند.
ما نباید بترسیم، اگر ما نتوانیم از منافع اولیه – که (مثلا با این کارها) نمیتوانیم به ایران برگردیم – بگذریم، آنوقت چطور میخواهیم مملکت را درست کنیم!؟»
- درباره نویسنده:
- تازهترینها:
سیدمصطفی رضیئی، مترجم و روزنامهنگار مقیم شهر برنابی است. او نزدیک به سه سال است در کانادا زندگی میکند و تاکنون ۱۴ کتاب به ترجمه او در ایران و انگلستان منتشر شدهاند، همچنین چندین کتاب الکترونیکی به قلم او و یا ترجمهاش در سایتهای مختلف عرضه شدهاند، از جمله چهار دفتر شعر از چارلز بوکاووسکی که در وبسایت شهرگان منتشر شدهاند. او فارغالتحصیل روزنامهنگاری از کالج لنگرا در شهر ونکوور است، رضیئی عاشق نوشتن، عکاسی و ساخت ویدئو است، برای آشنایی بیشتر با او به صفحه فیسبوکاش مراجعه کنید.