UA-28790306-1

صفحه را انتخاب کنید

«جمهوری اسلامی تحت فشار، ۱۸۰ درجه تغییر سیاست می‌دهد!»

«جمهوری اسلامی تحت فشار، ۱۸۰ درجه تغییر سیاست می‌دهد!»

 

استاد دانشگاه بهشتی: جمهوری اسلامی تحت فشار، سیاست‌های خود را ۱۸۰ درجه تغییر می‌دهد

 

یورونیوز – محمود سریع‌القلم، استاد دانشگاه بهشتی در گفتگوی اختصاصی با یورونیوز می‌گوید آینده ایران در گروه تولید ثروت است و این اتفاق جز با حضور در اقتصاد بین‌الملل رخ نمی‌دهد.

از زمان آغاز جنگ اوکراین و حمله نیروهای روسی به مرزهای کشور همسایه اوضاع در جهان دستخوش تحولات قابل توجهی شده و تغییرات عمده‌ای در نظم نوین بین‌المللی پدید آمده است. برخلاف آنچه کرملین تصور می‌کرد همسایه کوچک شرقی در مقابل حمله برادر بزرگ‌تر دست به مقاومتی تا پای جان زد و حمایت‌های بین‌المللی از کی‌یف باعث شد گره‌ای که از نظر مسکو به سادگی قابل باز شدن است، به کلافی سردرگم تبدیل شود که چشم‌اندازی هم برای باز کردن آن با دست دیده نمی‌شود. این بحران منطقه‌ای تاثرات جهانی داشته و حالا تمام بازیگران در حول این بحران خود را تعریف می‌کنند.

آقای سریع‌القلم در این گفتگو وضعیت ایران را نگران‌کننده توصیف و تاکید کرد حاکمان در ایران باید تصمیمی اساسی برای آینده کشور بگیرند و راهبرد چگونگی ثروت‌مند شدن کشور را طی یک بازه زمانی ۱۰ تا ۱۵ ساله در دستور کار خود قرار دهند. این متخصص توسعه که پژوهش‌های فراوانی در این حوزه انجام داده همچنین می‌گوید توافق ایران و عربستان سعودی یک نقطه ثقل دارد و آن‌هم معامله یمن در مقابل کاهش تهدیدهای داخلی، منطقه‌ای و بین‌المللی علیه امنیت ملی جمهوری اسلامی است که در ماه‌های اخیر توسط عربستان بسیار علیه ایران به کار گرفته شده است.

سریع‌القلم معتقد است ایران در فرآیند جانشینی رهبر کنونی جمهوری اسلامی با مشکلات و چالش‌های بسیار جدی‌تری رو به رو خواهد شد.

مشروح این گفتگوی مفصل و اختصاصی یورونیوز فارسی با دکتر محمود سریع‌القلم را که ۲ ساعت و نیم به طول انجامید، در ادامه می‌خوانید:

 

آقای سریع‌القلم بحث را با تحولات اوکراین آغاز کنیم. با حمله نیروهای روسی به اوکراین جهان دچار تغییر و تحولات عمده‌ای شد که نمی‌توان شرایط را با دوران پیش از آن مقایسه کرد. ریشه این اتفاق را چگونه باید ارزیابی کرد و در پی این اقدام نظامی روسیه، تنش‌ها در سطح کلان‌تر میان آمریکا و واشنگتن را باید چگونه مورد تحلیل و ارزیابی قرار داد؟

به صورت کلی من معتقدم تصمیم حمله به اوکراین توسط روسیه طراحی و انجام شد و در مقابل ایالات متحده از این فرصت برای تحقیر، تضعیف و انزوای روسیه در جهان استفاده کرد. اما اگر بخواهیم مسئله را از یک سطح بالاتر مورد بررسی قرار دهیم باید توجه داشت که روسیه همچنان مهم‌ترین رقیب ژئوپلیتیک آمریکا در جهان است. ضمن اینکه از دیرباز این ایده در میان سیاستمداران و اندیشمندان آمریکایی وجود داشته که شاید بتوان در مقطعی که حتی ممکن است نیم قرن دیگر باشد، روسیه را به ۵ کشور مختلف تجزیه کرد.

 سرنوشت جنگ اوکراین را چگونه می‌توان به تصویر کشید. سناریوهای محتمل برای پایان این جنگ چه هستند؟

پیش‌بینی بسیار دشوار است. باید دید این جنگ چگونه به پایان می‌رسد و پس از جنگ اوکراین چه اتفاقی در حاکمیت روسیه می‌افتد. آیا همین روند کنونی دنبال می‌شود؟ آیا پوتین در ماه مارس ۲۰۲۴ برای ششمین بار انتخاب خواهد شد؟ یا اینکه به سراغ گزینه‌ دیگری خواهند رفت که این شرایط را تغییر دهد؟

 با شرایط فعلی پایان جنگ هم به سادگی امکانپذیر نیست. یا روسیه باید از مناطق اشغال کرده عقب نشینی کند یا فردی جدید در روسیه به قدرت برسد و از رویه‌های دوران پوتین عقب‌نشینی کند و یا اوکراین بپذیرد که این مناطق اشغال شده از خاک این کشور به عنوان مناطق تحت نفوذ روسیه به رسمیت شناخته شوند که این‌هم مسئله‌ای چالش برانگیز است و مشخص نیست کدام سیاستمدار اوکراینی حاضر می‌شود پای چنین قراردادی را امضا کند. اگر سناریویی باشد که خاک اوکراین به مرزهای بین المللی خودش برنگردد یک ناامنی دائم در سیاست اوکراین ایجاد می‌کند . آن سیاستمدارانی که آن قرارداد را امضا کنند دچار مشکلات جدی در سیاست داخلی اوکراین می شود.

 

توافق ایران و عربستان سعودی

 حالا که بحث به این عدم توازن رسید، همانطور که اشاره کردید یکی از این نمونه‌ها ایران است و در حالی‌که رقیب منطقه‌ای اش یعنی عربستان رویکرد متفاوتی را در پیش گرفته است. این دو بازیگر منطقه‌ای اما اخیرا در توافقی که کمتر کسی وقوع آن‌را پیش بینی می‌کرد با یکدیگر بر سر از سرگیری روابط به توافق رسیدند. چه اتفاقی دلیل این این تحول بود؟

به اعتقاد من ۸۰ درصد توافق ایران و عربستان به خاطر تصمیم جمهوری اسلامی بود. من این ۸۰ درصد را استفاده می‌کنم که در ادامه، بهتر بحث را تبیین کنم. حدود ۸ سال پیش وزیر خارجه وقت عربستان در جلسه‌ای خیلی صریح به من گفت ما حاضریم با ایران در عراق، سوریه، لبنان و دیگر مناطق خاورمیانه به توافقی برسیم و حتی سهم یکدیگر را تبیین کنیم اما در یمن حاضر نیستیم عقب نشینی کنیم.

 منظورتان سعود الفیصل است یا عادل الجبیر؟

عادل الجبیر این موضع را گرفته البته پیش از این هم آقای سعود الفیصل در جلسه دیگری همین نکته را به بنده گفته بود. نکته دوم اینکه در اتفاقات و تحولاتی که از شهریور گذشته در ایران صورت گرفت به باور من حاکمیت به صورت میدانی، عینی، مطالعاتی، و حتی رقمی به این نتیجه رسید که عربستان در این تحولات چقدر نقش اساسی دارد. در واقع به این نتیجه رسید که عربستان چه هزینه‌هایی علیه امنیت ملی ایران چه در داخل کشور و چه در حریم ایران و همچنین در خصوص نیروهای مخالف جمهوری اسلامی در اروپا و آمریکا انجام می‌دهد. این هزینه را ایالات متحده هم انجام نمی‌دهد. در نتیجه تهران به این جمع‌بندی رسید که برای تامین امنیت ملی و داخلی خود و همچنین متوقف و یا دست‌کم کاهش این هزینه‌هایی که از سوی عربستان سعودی انجام می‌شود بهتر است یمن را معامله کند. به باور من این مرکز ثقل توافق و تفاهم دو کشور است؛ یمن در مقابل کاهش تهدیدهای امنیت ملی جمهوری اسلامی در داخل و خارج از کشور.

ممکن است ایران خواسته باشد که قدرتی فراتر از عراق و عمان این نقش میانجی را ایفا کند. در سفر دوم آقای رئیسی به چین بود که اتفاقات مهمی رخ داد. ضمن اینکه از آنجایی که ایران به دنبال فضای بیشتری برای فروش نفت و تنفس مالی می‌گشت چاره‌ای جز چین نداشت. به همین دلیل هم احتمالا چینی‌ها توانستند با قدری فشار، ایران را اقناع کنند که در موضوع هسته‌ای، ایران با آژانس همکاری‌ و توافق‌هایی صورت دهد. در مجموع اینها فضاهای بودند که باعث شدند در ایران یک اجماع کلی بر سر توافق با عربستان صورت گیرد. ضمن اینکه از آن طرف برجام به آن معنا احیا نشود ]که من البته همیشه معقتد بودم برجام تنها یک مُسَکن و توافق موقت است[ و دست‌کم ایران بر سر برنامه هسته‌ای خود با آژانس توافقاتی انجام دهد و فضای التهاب سیاسی تا اندازه‌ای کاهش یابد که اتفاقا این اتفاق هم رخ داده است. البته شاید توافقات وجزئیات دیگری هم با عربستان وجود داشته باشد اما به نظر میرسد که اصل بحث ماجرای یمن است و باقی موضوعات حاشیه‌ای هستند.

اما آیا با توجه به اینکه این دو کشور همواره بازی با حاصل جمع صفر را در روابط خود اصل قرار داده‌اند و به شاید به همین علت هم تنش‌های میان دو کشور در طی دهه‌های اخیر ریشه دوانده، آیا می‌توان امیدوار بود که این توافق به حصول تحولی در مناسبات این دو رقیب منطقه‌ای منجر شود یا تنها در حد مدیریت تنش‌ها محدود باقی خواهد ماند؟

در حال حاضر دو طرف در حال راستی آزمایی هستند. شاید این توافق به مراتب عمیق‌تر از آنچه در سال ۱۳۸۲ میان دو کشور حاصل شد ولی دوام نیاورد، باشد. دلیل آن این است که اجماعی که امروز در میان دستگاه‌های مختلف حاکمیت بر سر این توافق وجود دارد در آن زمان وجود نداشت. ضمن اینکه الان تشکیلات امنیتی و نظامی این توافق را پیش برده و با آن موافق است نه مجموعه وزارت امور خارجه. آن موقع بیشتر حوزه دولت و وزارت امور خارجه در پیشبرد آن توافق نقش داشتند اما امروز بخش به مراتب مهم‌تر و قدرتمند‌تری از مجموعه حاکمیت بر سر این پیمان با ریاض به توافق رسیده است.

حال اگر تورم خزنده ایران، شرایط اقتصادی کشور و همچنین محدودیت‌هایی را که تهران در خصوص صادرات و تعاملات مالی با جهان دارد مد نظر قرار دهیم، شاید بتوان پیش‌بینی کرد که زمینه‌های تحقق این توافق بیشتر از سال ۸۲ است. دولت بایدن ممکن است به خاطر موضوع هسته‌ای و توافقات کلی ایران با آژانس و همچنین به شرط موفقیت توافق ایران و عربستان در حوزه یمن شاید بدون اینکه اعلام کند بعضی تسهیلات در شرایط مالی و نفتی ایران ایجاد و به برخی از کشورهای آسیایی همچون هند و چین و حتی کره جنوبی اجازه دهد معاملات محدودی با ایران داشته باشند. می‌توانیم حدس بزنیم با توجه به این شرایط اقتصادی و اینکه دولت بایدن تا پایان سال ۲۰۲۴ در قدرت خواهد بود و راستی آزمایی مثبتی که بین ایران و عربستان پیش بینی می‌شود احتمالا دست‌کم تا یک سال و نیم دیگر این روند میان ایران و عربستان حالت افزایشی خواهد داشت. پس از آن بستگی به مواردی چون این دارد که دولت آینده آمریکا چه سیاستی داشته باشد و شرایط داخلی ایران چه وضعیتی پیدا می‌کند و سرنوشت اوکراین به کجا خواهد رسید. اما دست‌کم تا یک سال و نیم آینده همکاری‌های میان ایران و عربستان ادامه خواهد داشت.

 

روابط تهران و مسکو

 یکی دیگر از موضوعات چالش برانگیز در سیاست خارجی ایران، مسئله همکاری‌های ایران و روسیه و ارسال پهپادها به این کشور است. این در حالی است که کمتر کشوری حاضر شده در این مناقشه کنار روسیه قرار گیرد. دو طرف از این همکاری دنبال چه هستند. ایران در معادله هزینه – فایده چه به دست می‌آورد و چه از دست خواهد داد و اساسا دو طرف تا چه اندازه به دنبال عمق بخشیدن راهبردی به روابط خود هستند؟

یک تفاوت عمده‌ای که بین شرق و غرب وجود دارد این است که چین و روسیه وقتی با یک کشوری ارتباط برقرار می‌کنند عمدتاً با نخبگان و حوزه سیاست و امنیت و نظامیان آنها کار می‌کنند. چینی‌ها با همه کشورهای آفریقایی کار می‌کنند و با حکومت‌شان به توافقی می‌رسند و آن‌ را اجرا می‌کنند. نه در سطح اجتماعی برنامه ای دارند و نه به دنبال تغییرات سیاسی هستند و نه به دنبال مسائل حقوق بشری هستند. اما اگر اروپا و آمریکا با کشوری ارتباط برقرار می‌کند لزوما به این معنا نیست که دولت آنها به دنبال این ارتباطات گسترده است. یعنی وقتی آمریکا با ویتنام رابطه عادی برقرار می‌کند پشت سر این رابطه عادی شده بین دو دولت، شرکت‌ها، بانک‌ها، بیمه‌ها، دانشگاه‌ها و بخش خصوصی آمریکا هم شروع به ارتباط برقرار کردن می‌کنند. در حالیکه در روسیه و چین این همکاری‌ها صرفاً با همکاری و هماهنگی حاکمیت صورت می‌گیرد. به همین خاطر ارتباط با غرب تنها ارتباط عادی با دولت‌های غربی نیست و جامعه غربی هم در این ارتباط اثرگذار است. تمایل ایران به چین و روسیه هم دقیقا به همین خاطر است چون علاقه‌ای که در ایران وجود دارد که نظام فرهنگ بومی وجود داشته باشد و ساختار سیاسی با قواعد بومی مدیریت شود. این نوع تمایل، کار با غرب را بسیار سخت می‌کند.

چرا که اگر ایران بخواهد با غرب کار کند، این کار کردن تنها محدود به دولت‌ها نیست و جوامع هم در این تبادلات حضور دارند.

پس از این مقدمه نظری در پاسخ به سوال شما باید بگویم که طبیعی است که در رابطه ایران و روسیه، نقش ایران کمتر و روسیه از اهرم‌های بیشتری در این روابط دوجانبه برخوردار است. روسیه به تسلیحات ایران نیاز دارد چرا که هزینه ساخت آنها بسیار کمتر است. یک پهپاد ایرانی حدود ۲۰ هزار دلار هزینه ساختش است اما یک موشک زمین به زمین معمولی با برد کوتاه روسی دست‌کم ۲۰۰ هزار دلار هزینه دارد. طبیعی است که روسها بخواهند این تسلیحات را با هزینه کمتری از ایران تامین کنند. به همین دلیل هم هست که به نظر می‌رسد ایران ماهانه ۱۵۰ پهپاد می‌سازد و به روسیه تحویل می‌دهد. ضمن اینکه پیش از این هم بالای ۵۰۰ مورد را در اختیار روسیه قرار داده است که مسکو در اوکراین از آنها استفاده می‌کند. اما در مقابل، پرسش این است که روسیه چه مزیتی برای ایران دارد؟ آنها نه تنها امروز که حتی در طی دو دهه اخیر همکاری‌های امنیتی و اطلاعاتی با ایران داشته‌اند و برخی از سیستم‌های رادار را به ایران داده‌اند. قرار است ۲۴ جنگنده‌ای که قبلاً مصری‌ها سفارش داده بودند و قاهره پس از فشار آمریکا از خرید آنها منصرف شد به ایران تحویل داده شود. در حال حاضر هم خلبانان ایرانی در روسیه در حال آموزش دیدن هستند. ایران برای مدرنیزه کردن نیروی نظامی خود انتخاب چندانی ندارد و تنها انتخاب ایران، روسیه است. اما علاوه بر این، همکاری‌هایی در حوزه اطلاعات و امنیت هم میان دو کشور وجود دارد. روسها به طور سنتی و تاریخی اطلاعات قابل توجهی در حریم ایران در خصوص فعالیت‌های آمریکایی‌ها و اسرائیلی‌ها به دست می‌آورند که این برای تهران با ارزش است. البته که روس‌ها تمام این اطلاعات را در اختیار ایران قرار نمی‌دهند اما به هر حال بخشی از آنها که به ایران داده می‌شود برای جمهوری اسلامی با ارزش است. به ویژه در خصوص شرایط بحرانی و زمانی که به عنوان مثال اتفاقاتی در کشور می‌افتد اینکه آمریکا و اسرائیل در حال انجام چه برنامه‌هایی هستند و حتی در آینده که ممکن است کشوروارد فرآیند انتقالی شود، نقش روسیه در ارائه اطلاعات در این موارد بسیار تعیین کننده است.

 اما آیا همین حالا هم روس‌ها این جایگاه را در ساختار تصمیم‌گیری جمهوری اسلامی ندارند؟ به نظر می‌رسد که همین حالا هم مسکو و کرملین مرجع اصلی مشورت مقام‌های جمهوری اسلامی در تصمیمات کلیدی و اساسی نظام قرار می‌گیرد. اما این نوع همکاری بیشتر روی موضوعات امنیتی، اقتصادی و اطلاعاتی متمرکز است. از نظر اقتصادی آورده‌ای برای ایران ندارد. این باعث نمی‌شود که ایران در این معادله بازنده باشد؟

دقیقا این نوع همکاری یک نکته منفی دارد و آن این است که ایران از نظر اقتصادی به شدت ضرر می‌کند. چون ساختار عمرانی و صنعت و بخش خصوصی ایران بیشتر اروپایی است و رغبت چندانی به کار با روسیه ندارد ضمن اینکه روس‌ها در این حوزه‌ها حرف چندانی برای گفتن ندارند و از نظر اقتصادی برای ایران مزیتی ندارد و خود آنها هم تحت تحریم هستند، هرچند که اگر تحریم نبودند هم خیلی در ارائه کالا و خدمات در جهان شناخته شده نیستند. در نتیجه اقتصاد ایران از مزیت‌هایی که ترکیه، عربستان یا هند دارند محروم است و این باعث می‌شود در ازای تقویت ساختار قدرت و امنیت و نظم موجود، بنیان‌های اقتصادی کشور تضعیف شود.

 

آینده ایران

اما برخی از مقام‌های جمهوری اسلامی تصور می‌کنند پس از حمله روسیه و اوکراین و فشارهای بین‌المللی که از سوی جهان علیه مسکو وارد شده، دنیا وارد دوره جدیدی از نظم بین‌المللی شده که در این سازکار جدید چین هم به دلیل نگرانی از دچار شدن به سرنوشت روسیه، در این محور حضور خواهد داشت و با همراهی یکدیگر تلاش خواهند زنجیر‌های ضروری برای رابطه با غرب را پاره کنند و در نهایت به نظم اقتصادی مبتنی بر حاکمیت دلار و نهادهای اقتصادی غربی پایان دهند. این ایده تا چه اندازه نزدیک به حقیقت و تا چه میزان رویابافی است؟

ما اگر در تحلیل آمار و ارقام را در نظر نگیریم دقت‌مان در پیش بینی‌ها و استنتاج‌ها به شدت پایین می‌آید. ۸۰ درصد تجارت در جهان با دلار آمریکا است. ۶۰ درصد ذخایر ارزی بانک‌های مرکزی دنیا با دلار آمریکا است. آمریکا ۲۵ تریلیون دلار GDPدارد. پیش بینی می‌شود که حدود سال ۲۰۳۰ برابری قدرت خرید چین یا همان PPP که مخفف Purchase power parity است افزایش پیدا کرده و حتی از آمریکا هم پیشروی کند ولی توجه داشته باشید که ایالات متحده یک اقتصاد مسلط جهانی است که بازار بسیار بزرگی دارد. مراکز تحقیقاتی که در آنجا وجود دارد حتی در اروپا هم مشاهده نمی‌شود. چینی‌ها خیلی پیشرفت کرده‌اند اما همچنان در تکنولوژی و هوش مصنوعی مسیر قابل توجهی دارند که به آمریکا برسند. به عنوان مثال ۱۳ سال است که چینی‌ها در حال تست یک هواپیمای مسافربری ۲۰۰ نفره هستند اما هنوز نتوانسته‌اند به نتیجه برسند.؛ این را با تسلطی که بوئینگ و ایرباس در صنعت هوایی جهان دارند مقایسه کنید. ممکن است در سال ۲۰۷۰ شرایط دنیا تغییر شود اما وقتی کشورها می‌خواهند برای آینده خود برنامه‌ریزی کنند باید حداکثر ۱۰ تا ۱۵ سال آینده را در نظر بگیرند. تا حدود ۱۵ سال آینده آمریکا و چین همچنان دو قطب اقتصادی جهان باقی خواهند ماند اما با حفظ برتری تکنولوژیک آمریکا. ممکن است ایالات متحده مشکلات زیادی هم داشته باشد اما این برتری به این زودی‌ها از میان نمی رود.

مشکلی که تحلیل‌ها در ایران دارد این است که چندان با آمار و ارقام آمیخته نیست و شاید بیشتر آرزو باشد. درست است که خود آمریکایی‌ها می‌گویند که دیگر آن جایگاه گذشته را ندارند. هرچند از نفوذ آمریکا کم شده اما از قدرت این کشور خیر. قدرت به معنای کمّی و اقتصادی و فن‌آوری و نظامی در آمریکا نسبت به ۱۰ سال پیش کم که نشده هیچ چه بسا که بیشترهم شده است. اما نفوذ آن متفاوت است. الان عربستان در بخشی از قسمت‌ها خودش تصمیم می‌گیرد و ممکن است حتی با آمریکا مشورت هم نکند. یک بار یک وزیر خارجه اروپایی به من می‌گفت که ۴۰ سال پیش وقتی آمریکا سفیرش را می‌فرستاد و از ما تقاضایی می‌کرد ما آن‌را می‌فرستادیم که به آن درخواست عمل شود. امروز اما وقتی ایالات متحده چنین می‌کند، ما می‌گوییم این درخواست را به کابینه می‌فرستیم تا مطرح شود و سپس جواب را به شما اعلام می‌کنیم. این تغییرات نسبت به دوران جنگ سرد رخ داده است. آنچه در ایران بحث می‌شود بیشتر به خاطر این است که تحلیل‌ها قالب آرزوها را دارند و شاید هم مسائل از جنبه تبلیغاتی مورد توجه قرار می‌گیرند. در پاسخ کوتاه به پرسش شما، ساختار فعلی قدرت در جهان چندان دچار نوسان نیست و تا چند دهه ادامه دارد.

 با توجه به این شرایط و مشکلات اقتصادی که کشور با آن رو به رو است و چشم‌اندازی که در خصوص همکاری‌های ایران و روسیه به تصویر کشیدید و البته با در نظر گرفتن اعتراضات بی‌سابقه‌ای که سال گذشته در شهرهای مختلف ایران شکل گرفت، بقای جمهوری اسلامی تابع چه شرایطی است؟

در نظام بین‌الملل موجود مهمترین حس گر (Sensor) کشورها اقتصاد است. اگر شما رفتار دولت بایدن را مطالعه علمی کنید متوجه می‌شوید که با چینی‌ها تسامح می‌کنند چون نه چینی‌ها و نه آمریکایی‌ها به هیچ وجه دنبال درگیری نیستند. در رابطه با اوکراین یک روند تدریجی صورت می‌گیرد. به عنوان مثال در قضیه اوکراین قرار شده آمریکایی‌ها طی چند ماه آینده ۳۱ تانک برای مقابله با روسیه به اوکراین تحویل دهند. این ۳۱ تانک برای کشوری به وسعت اوکراین چه مشکلی را حل خواهد کرد؟ عملکرد ایالات متحده نشان می‌دهد که آنها به هیچ وجه به دنبال افزایش تنش با روسیه نیستند. یا از آن طرف اگر به عربستان فشار می‌آورند که عرضه نفت را در بازار حفظ و حتی میزان تولید را افزایش دهند یا حتی با دشمن دیرینه‌ای چون ونزوئلا وارد معامله می‌شوند که عرضه نفت افزایش یابد برای چیست؟ همه اینها یک کانون دارد و آن هم پایین‌ آوردن نرخ تورم و افزایش نرخ رشد به حدود ۲ تا ۲/۵ درصد و استمرار این وضعیت تا نوامبر ۲۰۲۴ است تا دموکرات‌ها بتوانند باز هم در انتخابات پیروز شوند. تمامی این استراتژی‌ها، دیپلماسی‌ها و توازن با کشورهایی که از سوی آمریکا پی گرفته می‌شوند مربوط به انتخابات ریاست جمهوری ۲۰۲۴ است. این را به عنوان مقدمه تئوریک عرض کردم که توضیح دهم که روند تصمیم‌گیری در همه کشورها تابعی از تصمیمات اقتصادی آنها است. من شاید یک تفاوتی که برخی از همکاران و دوستانم در ایران داشته باشم این است که من برخلاف بسیاری از این دوستان که معتقدند ایران یک کشور خاص با ژئوپلیتیک یا ساختار تاریخی خاص است، چنین نظری ندارم. ژئوپیلتیک ترکیه یا کره جنوبی به مراتب از ما پیچیده‌تر است،شاید بعضی‌ها ندادند که کره جنوبی حدود ۴۰ سال قبل از جنگ جهانی دوم مستعمرۀ ژاپن بود. این کشور در طول تاریخ خود برای چند قرن زیر فشار چینی‌ها و روسها و ژاپنی‌ها بود است اما ببینید همین کره جنوبی به کجا رسیده است؛ مکزیک و ترکیه به کجا رسیده‌اند.

من شاید یک تفاوتی که برخی از همکاران و دوستانم در ایران داشته باشم این است که من برخلاف بسیاری از این دوستان که معتقدند ایران یک کشور خاص با ژئوپلیتیک یا ساختار تاریخی خاص است، چنین نظری ندارم. ژئوپیلتیک ترکیه یا کره جنوبی به مراتب از ما پیچیده‌تر است

من فکر میکنم انتهای حکمرانی نحوه تصمیم‌گیری نخبگان سیاسی یک کشور است که بر اساس چه داده‌هایی تصمیم می‌گیرد. به هر میزان که ایران از نظام بین‌الملل چند قطبی که امروز در دنیا حاکم است فاصله بگیرد و خود را به روسیه و چین نزدیک کند، از اهرم‌های خود می‌کاهد. این باعث می‌شود بسیاری از مزیت‌های ما در میان و بلند مدت از دست بروند. هر کشوری بخواهد کاری انجام دهد به منابع مالی احتیاج دارد. الان چرا عربستان اینهمه توانمندی دارد؟ به خاطر توان مالی‌ این کشوراست. آنچه بیش از همه ایران را تهدید می‌کند تقلیل منابع مالی و درآمد ملی است و بدون حضور رقابتی در اقتصاد بین‌الملل این منابع مالی تامین نمی‌شوند. به عبارت دیگر، ما به یک استراتژی ۱۰ تا ۱۵ ساله نیاز داریم که کانون آن این پرسش باشد که «ایران چگونه می‌تواند از مزایایی چون منابع طبیعی، نیروی انسانی، دسترسی به دریاها ثروتمند شود؟» شهروندان ایرانی امروز چگونه زندگی می‌کنند؟ کیفیت زندگی و هزینه‌ها به چه صورت است؟ یک خانواده با درآمد خود چقدر می‌تواند به یک سفر معمولی برود؟ در حوزه‌های عمومی و تغذیه و فرصت یادگیری و تربیت فرزندان شرایط چگونه است؟ ما در این موارد مشکلات بنیادین داریم. هر روز انتخاب افراد کم و پس‌اندازهایشان کمتر و قدرت خرید آنها تقلیل پیدا می کند. امروز می‌توان گفت که شرکت‌ها و بخش‌های خصوصی در دنیا ایران را از نظر اقتصادی جدی نمی گیرند. صرف نظر از بحث تحریم‌ها، حتی شرکت‌های کوچک اروپایی که تجارتی در آمریکا ندارند و نگرانی از تحریم‌های آمریکا ندارند به خاطر مسئله اعتبار خود هم که شده سراغ تجارت با ایران نمی‌روند.

 اما این مسئله فقدان راهبرد برای تولید ثروت تولید ملی که شما اشاره کردید ریشه‌اش به کجا بر می‌گردد؟

این مشکلی سیاسی است و حل آن هم به یک تصمیم سیاسی در میان مدت احتیاج دارد. اینکه آیا ایران حاضر است این روش خود را تغییر دهد؟ آیا آن اعتماد به نفس لازم برای تغییر را دارد؟ در خصوص عربستان سعودی، جمهوری اسلامی یک U-Turn کامل (تغییر سیاست ۱۸۰ درجه‌ای) انجام داد؛ در حالی‌که مدت‌ها از عربستان در رسانه‌های ما تحت عنوان اصلی‌ترین دشمن ایران یاد می‌شد، حالا ناگهان فضای دوستانه و مسالمت‌آمیزی ایجاد شده است. این نشان می‌دهد که اگر بر ایران فشار وارد شود، این تغییر رویه را انجام می‌دهد و کارهایی می‌کند که همه شگفت‌زده می‌شوند.

این نشان می‌دهد که قوه‌ای در کشور وجود دارد که اگر در شرایط بحرانی قرار گیرد و زیر فشار باشد ممکن است تصمیماتی در جهت تغییر این راهبردها اتخاذ کند. ضمن اینکه ما مشکل ارتباط با جهان را داریم. یک سیاستمدار ترک یا سعودی یا مکزیکی در طول ۲۴ ساعت به راحتی با سیاستمداران ۲۰ تا ۳۰ کشور دنیا به صورت تلفنی، ایمیلی، اسکایپ یا روش‌های دیگر در تماس است؛ اما ایران حداقلی از این ارتباطات را دارد. شاید من اطلاعات دقیقی ندارم اما احساس می‌کنم سیاستمداران ما در قالب یک فضای محدود داخلی تنفس می‌کنند (Inertia). البته ارتباط چه سیاسی چه علمی محتاج اعتماد به نفس است. آقای محمد بن سلمان شاید در ابتدای مدیریتش، تصمیمات اشتباهی گرفت اما امروز با گروهی از مشاوران بومی و جهانی کار می‌کند و برای هر تصمیمی با آنها مشورت می‌کند. برای همین هم هست که من آینده و بقای کشور را تابع یک استراتژی کانونی می‌بینم که به پرسش چگونه ثروتمند شدن ایران پاسخ دهد. آینده کشور در گرو تامین منابع مالی و تولید ثروت است.

 کشور در ماه های اخیر با اعتراضات گسترده و کم‌سابقه‌ای رو به رو بوده و به نظر هم می‌رسد همچنان این نارضایتی‌ها در سطح کشور ادامه دارد.برخی می‌گویند اگر در آینده برای رهبر جمهوری اسلامی اتفاقی بیفتد ممکن است شرایط با پیچیدگی بیشتری رو به رو شود و شاید هم ممکن است به کاتالیزوری برای تغییر شرایط کنونی بدل شود. در صورت مرگ رهبر جمهوری اسلامی و ورود کشور به فرآیند انتقال و جانشینی چه شرایطی در انتظار ایران خواهد بود؟

اگر بخواهیم به این موضوع به صورت مقایسه‌ای و علمی نگاه کنیم، باید توجه داشت که عموماً در کشورهایی که برای یک دوره طولانی مدیریتی باثبات داشته‌اند؛ با ثبات به این معنا که گروهی برای یک دورۀ طولانی در قدرت بوده‌اند، وقتی این دوره تمام می‌شود خیلی اتفاقات ممکن است رخ دهد و نیروهای خفته سیاسی در جامعه فرصت بروز و ظهور پیدا می‌کنند. در نتیجه به لحاظ علمی و تئوریک و در مقایسه با دیگر کشورهای در حال توسعه در دنیا می‌توان پیش‌بینی کرد که ما دوره پر چالشی را پیش رو داریم تا اینکه کشور به سمت یک نوع ثبات رویه‌ای و روشی و شخصیتی و سیاست گذاری برود.

چه در دوره فعلی و چه در دوره بعدی باز هم محور مسائل ایران، اقتصادی است. مادامی که کشور به یک استراتژی پایدار مورد اجماع نرسد و به تدریج به سمت تحقق آن حرکت نکند این منجر به بی ثباتی‌های سیاسی و اجتماعی خواهد شد و این را هم در نظر بگیرید که زمان در حال حاضر برای کشورهای در حال توسعه مانند ایران بسیار ارزشمند است. یعنی ایران در حالی زمان را از دست می‌دهد که کشورهای همسایه هر روز ثروتمندتر و بر امکاناتشان افزوده می‌شود و در شاخص‌های توسعه از ایران پیشی می‌گیرند در حالی که ایران آن فرصت‌ها را از دست می‌دهد. بنابراین، حوزه سیاست و تصمیم گیری کشور باید این اگاهی را پیدا کند که به سمت اجماع رفته و ایران را به طرف تولید و ثروتمند شدن ببرد.

 

آرشیو نوشته‌ها و شناسایی نویسنده:

تازه‌ترین نسخه دیجیتال شهرگان

ویدیویی

شهرگان در شبکه‌های اجتماعی

آرشیو شهرگان

دسته‌بندی مطالب

پیوندها: