UA-28790306-1

صفحه را انتخاب کنید

معنی نام شهرهای ویه-انتیوک خسرو و ویندی شاهپور (وندی شاهپور، گندیشاپور)

[show_avatar email=29 align=left user_link=authorpage display=show_name avatar_size=200]

هر دو جزء اول این نامها را با نام شهر انتاکیه مقایسه کرده اند. ولی بعید است نام دو شهر ایرانی را در دو مقطع زمانی مختلف با قطب قراردادن انتاکیه نامگذاری کرده باشند. کلمۀ ایرانی دیگری بوده که با انتاکیه مشتبه شده است. واژۀ سنسکریتی ویهنتی (دفاع و مواظبت) معنی آنها را به طور ساده دژ دفاعی خسرو و دژ دفاعی شاهپور نشان میدهد. وندی در وندیداد (دفاع از قانون) شکلی از همین ویهنتی (دفاع و مواظبت) به نظر می رسد. معنی هیئت وی-دیو-داتَ (قانون ضد دیوان) تنها شامل یک فصل این کتاب اوستایی میگردد. جزء اوک در ویه-انتیوک در پهلوی پسوند صفت ساز و اسم ساز است:

विहन्ति {विहन्} verb  vihanti {vihan} withhold

विहन्ति {विहन्} verb  vihanti {vihan} ward off

هیئت پَلاپَت نام شهر گندیشاپور نیز معنی دژ دفاعی سَرور را می داده است:

पालयति {पाल्} verb pAlayati {pAl} defend



پیشتر در منابع ایرانشناسی چنین بحثهایی در مورد نام گندیشاپور صورت گرفته است:


“هر که با مدارک تاریخی مربوط به دوره‌های ساسانی و صدر اسلام آشناست بعید است با اهمیت گندی شاپور آشنا نباشد. این شهر از مقرهای سلطنتی ساسانی در خوزستان و از مراکز مشهور علم و دانش در دوران پیش از اسلام، مرکز کلیسای نسطوری در خوزستان، و مخزن مهمی از دانش پزشکی صدر اسلام بود.

اما نکته ای که هیچ گاه کاملا روشن نشده ریشه شناسی نام این شهر است. برای شروع، اجازه بدهید کارمان را با شکل های گوناگون نام این شهر که در مدارک ثبت شده به ترتیب گاهنگاری آغاز کنیم.

نه بنیان شهر، بلکه نوسازی آن – تفاوتی مهم که در ادامه بیشتر به آن خواهیم پرداخت – در روایت نامه‌ی سیرت یا تاریخ کلیسای نسطوری، داده شده است. در واقع، قدیم ترین ارجاع به گندی شاپور که به دست ما رسیده ظاهرا در کتیبه‌ی سه زبانه‌ی خود شاپور بر روی کعبه‌ی زرتشت (KZŠ) در نقش رستم است که در نسخه‌ی یونانی آن Goye-antiok- Sabor، در نسخه‌ی پارسی میانه Why-ʼdwywk-ŝḥpwḥry در نسخه‌ی پارتی Why-ʼdwywk-ŝḥpwḥr  در فهرست یکی از چندین و چند شَهرَبی تحت سلطه‌ی شاپور آمده است . اما از ۴۱۰ م در منابع نسطوری نامی دیگر به آرامی به صورت Beṯ Lāpāṭ  ظاهر  می‌شود که به مرکز کلیسای خوزستان اشاره دارد. اما هویت این دو نام جای با توجه به بند ۴۸ شهرستان‌های ایرانشهر – متنی پهلوی که زمان خلافت منصور (۷۵۴ تا ۷۸۵ م) تدوین شده – تأیید می‌شود که در آن (بر اساس ترجمه‌ی مارکوارت) آمده: «مرکزōg-Shahpuhr<Wand<iy…  را شاپور، پسر اردشیر احداث کرد و بر آن Palāpāṭ نام نهاد.» پروکوپیوس در سده‌ی ششم م صورتی یونانی شده Beṯ Lāpāṭ را به شکلpolis belapaton می‌آورد. تقریباً در همان زمان است که این نام به شکل Beṯ Lāpāṭ در تلمود می‌آید. اما بازتابی از نام ایرانی شهری را که به شاپور نسبت داده شده مورخ سده‌ی هفتم به نام تئوفیلاکتوس سیمو کاتس Theophylaktos  Simokates در کتابش موسوم به Bendosabiron آورده است. منابع نسطوری نیز به نام ایرانی بی‌توجه نبوده‌اند، زیرا در سال ۷۵۴ شخصی به نام یعقوب این شهر را «گندی شاپور» نامیده است.

شکل‌های گوناگون نام‌های شهر که در آثار جغرافی‌دانان، نحویون، و مورخان عرب آمده به خوبی شناخته شده و شامل این‌ها می‌شود:

»جنداسابور« (Ğundāsābūr)  در نوشته‌ی ابن حاتم سجستانی (درگذشت: م)، «وندی سابور« (Wandīsābūr) در نوشته‌های طبری (۸۳۸ تا ۹۲۳ م)، و جُندی سابور (Ğundaisābūr) بنا به حمزه‌ی اصفهانی (درگذشت: ۹۶۰ م). در وقایع‌نامه‌ی سیرت  نام شهر «جُندی ساپور» آمده است. ماری ابن سلیمان، وقایع نگار نسطوری سده‌ی دوازدهم به زبان عربی نام قدیمتر «بندوسابورا« (Bendosabora)  را آورده است، که یادآور صورتی است که تئوفیلاکتس سیموکاتس به کاربرده بود. یاقوت (درگذشت: ۱۲۲۵ م) نام را به شکل «جندی شاهپور» (Ğundaišāhbūr) ذکر کرده. سرانجام، در سده‌ی سیزدهم میلادی در بار عبرانی به شهری با نام «جندی شاهپور« (Ğūndīshābhōr) اشاره شده است.

ریشه شناسی این نام را نویسندگان شرقی به فراوانی به بحث گذاشته‌اند و به آسانی می‌توان جمع بندی آنها را در کتاب شوارتز یافت. در منابع عربی توضیحات متعددی می‌یابیم: طبری می‌گوید که شاپور شهر جدیدی را که بنیاد نهاده بود Beh-az-Andêw-  i-Šâpûr  نام گذاشت به معنی «بهتر از انطاکیه [شهری است که] شاپور [احداث کرد]» و اشارہ می‌کند که این شهر را معمولاً جندی شاپور می‌خواندند، یعنی مسیحیان، که آن را بعل می‌نامیدند که برگرفته از نام مردی است که بر احداث آن نظارت داشت. همین ریشه شناسی در اثر حمزه‌ی اصفهانی نیز آمده است که نولدکه آن را به ابن مقفع نسبت می‌دهد که در ۷۵۹ م درگذشت. بنا به وقایع‌نامه‌ی سیرت، شاپور شهر را Anti Sapor نام نهاد که «نامی بود مرکب از یونانی و پارسی و مهم، زیرا معادل نام شاپور است.» در تحشیه‌ی خود بر این متن، شِر پیشنهاد کرده که نام را  Andêw-i-Sapor به معنی «انطاکیه‌ی شاپورAntiochia Saporis «  بخوانیم. یاقوت حموی اشاره می‌کند که شکل دیگری از نام شهر sābūrīWand که در اثر ابن فقیه آمده به معنی «شاپور بنیاد نهاد» است و پیشنهاد می‌کند که استقرار گروهی از سپاهیان [جند به عربی] شاپور در این شهر می‌تواند نام آن را توضیح دهد.

در عصر حاضر، ریشه‌شناسی مارکورات را محتمل‌ترین می‌دانند. در سال ۱۹۰۱، مارکوارت پیشنهاد کرد نام شهر Weh-Antijōk-i Šahpuhr  به معنی «انطاکیه‌ی بهتری شاپور» بوده است. اما نیبرگ با پیروی از یاقوت نام «جند شاپور» به معنی «پادگان [سپاهیان] شاپور» را ترجیح داد. پیگولوسیا، به پیروی از مارکورات، به این نتیجه رسید که نام شهر از «بهتر از انطاکیه شاپور (بنا کرد)». هوارت پیشنهاد کرد که نام را Wandew Shāpūr به معنی «شاپور به دست آورده» بخوانیم. نابیا ابوت از ریشه‌شناسی عامیانه‌ی عربی یاقوت پیروی کرده که بنا بر آن، نخستین هجا در نسخه‌ی عربی شده‌ی نام «نشان دهنده‌ِی واژه‌ی ایرانی به معنی سپاه است که در قرآن نیز آمده است،» یعنی «جند» و تفسیر نیبرگ را پذیرفت که معنای نام «اردوگاه نظامی شاپور» یا «(جایگاه) سپاه شاپور» است.

چنین به نظر می‌رسد که مارکوارت نام را به شکل مناسبی از روی کتیبه‌ی کعبه‌ی زرتشت بازسازی کرده است. بر اساس گزارش طبری و تاریح نسطوریان می‌توانیم ببینیم که V/Weh-Antijōk-Šapur چگونه به معادل‌های یونانی Bendosabora /Bendosabiron  تبدیل شده است. اما از این معادل‌ها به G/Ğundešapur رسیدن و توضیح این امر بر اساس «جند» یا سپاه شاپور همواره مخالفانی داشته است. از سال ۱۸۷۹، نولدکه تأکید کرده که این ریشه شناسی مشکلاتی دارد و پس از ارائه‌ی ادله‌ی خود اظهار داشت که «من می‌توانم بگویم که قسمت نخست نام مطمئن نیست.» اظهار نظری به این لحن از یکی از بزرگترین شرق‌شناسان عصر حاضر دلیل محکمه پسندی است برای تأمل و بازنگری نام شهر.

یک مسیر استدلالی دیگر بر دو کتیبه‌ی یونانی استوار است که چند دهه قبل در شوش به دست آمده‌اند، اما آن طور که باید و شاید مورد توجه قرار نگرفته‌اند. یکی از این کتیبه‌ها تاریخ ندارد، اما به دلایل تاریخی می‌توان آن را به حدود ۳۷ تا ۳۲ پ م نسبت داد. دیگری به سال ۳۱۳ سلوکی یا اول و دوم میلادی تاریخ گذاری شده است. این متن به افتخار زاماسپ نامی نگاشته شده که با دو عنوان فرماندار نظامی (stratiarchos) – احتمالاً شکل ادبی strategos- و همچنین یک بار در مقام شهربان شوش یاد شده است. اهمیت این کتیبه‌ها در مبحث حاضر در این است که در هر دوی آنها از رودخانه‌ای در نزدیکی شوش نام برده شده به نام گندسوس .(Gondeisos) ترجمه‌های دقیق‌تر در ضمائم متون یونانی، مجلد ۷ (۱۹۳۴) اصلاحاتی در ترجمه‌ی فرانسوی متن به همت کومون در سالهای ۱۹۳۰ و ۱۹۳۱ به عمل آورده است. به همین دلیل از همکارم پروفسور آدام بولو-یاکوبسن در مؤسسه‌ی زبان شناسی کلاسیک دانشگاه کپنهاگ درخواست کردم ترجمه‌ی جدیدی از متن تهیه کند. با سپاس فراوان از وی، ترجمه‌ی متن بدین شرح است:

Supplementum epigraphum Graecum 7: §۱۲

فرهاد برای همیشه اعلام می‌کند…

شهرت فناناپذیر زاماسپ بزرگ منش…

مجری اعظم فرائض مقدس…

به روح ایزد توانا فرهاد…

علم‌دار پادشاه…

و به خاطر روح تیرداد…

زمانی که او به مقام فرماندار نظامی (Stratiarchos) شوش منصوب شد…

برای خود جاماسپ وفادار را برگزید…

او… رودخانه‌ی گندسوس را خشکاند…

و [نهری را حفر کرد] که مدت‌های طولانی مسدود شده بود…

او با اهالی شهر همکاری کرد…

او را به مقابل جمع [مردم] فراخواند…

و دوستش هلیودوروس را ندا سر داد…

که در میان مردان عمل بی‌همتا بود…

به این منظور به او کمک کند…

Supplementum epigraphum Graecum 7: §۱۳

بنگر، ای بیگانه، به تصویر مفرغی فرماندار نظامی شوش، جاماسپ، و بیاموز نیکوکاری‌های همگانی آن مرد بزرگ را، که هم بزرگ بود به مشیت فناناپذیران و به برکت روح خدای باریتعالی فرهاد. <پادشاه> که در او میهن‌پرستی و هم‌نشینی مناسبی دید او را به مقام شهربانی منصوب کرد که خوب را از بد تمیز می‌داد. آب‌های گندسوس، که از بلندی‌ها سرچشمه می‌گیرد که چشمه‌ها مطبوع‌اند، او موجبات جاری شدن آنها را فراهم آورد و باعث جریان یافتن آن شد. در مقابل این عملی، که به خاطر < نسل های > آینده انجام داد، آن مردم <ساکنان منطقه > را که مزارع‌شان مدت‌ها بود خشک مانده بود، او نجات بخشید و <زمینهایشان را > با امواج گندسوس بارور کرد.

سال ۳۱۳. آریستون، پسر گوراس، [این را] نوشت.

این متون منابع ارزشمندی در زمینه‌ی تاریخ اقتصادی خوزستان در دوره‌ی اشکانیان هستند، اما نکته‌ای که می‌خواهیم در اینجا بدان بپردازیم ارتباط میان نام‌های “گندسوس” و ” گندی شاپور” است. در نام شناسی ایرانی موارد زیادی را سراغ داریم که یک رودخانه نام خود را به شهری سپرده است و در نظر نخست به نظر محتمل می‌رسد که پیشنهاد کنیم که نام گندسوس به نحوی که در حال حاضر نمی‌توانیم توضیح دهیم در قسمت نخست نام گندی شاپور باقی مانده است. اما، با تأمل بیشتر به نظر ناممکن می‌رسد که نام یونانی گندسوس بتواند ریشه‌ی گندی شاپور باشد. برعکس، به نظر منطقی‌تر می‌رسد که فرض را بر این نهیم که گندسوس آوانویسی نامی پارتی به یونانی است، و شباهت میان گندی شاپور و گندسوس ناشی از این امر است که هر دو بن مشترک «گند» دارند که از دوره‌ی اشکانی به چشم می‌خورد و وام واژه‌ای است که به صورت «جند» به معنای «سپاه، لشگر، گروه، همایش» وارد زبان عربی شده است. نکته‌ی دوم و مهمی در زمینه‌ی ارتباط «جندی شاپور» و «گندسوس» از شناسایی آب‌راه مورد نظر به دست می‌آید.

حتی بررسی گذرای نوشته‌های مربوطه نشان می‌دهد که آب دز مهمترین منبع آب برای ابیاری منطقه‌ی شوش است. افزون بر این، شواهدی در دست است مبنی بر این که گذر زمان فعالیت‌های زاماسپ را به کل از میان نبرده است. در اوایل سده‌ی بیستم، گرات ون روگن به بقایای نهری بزرگ اشاره کرد که از آب دز منشعب شده و از قرار معلوم به سمت منطقع شوش می‌رفته است. بیش از نیم سده بعد از او ، رابرت مک کورمیک اَدَمز به شبکه‌ای از کانال‌ها اشاره کرد که به نظر او بخشی از تأسیسات سرانجام، رابرت ونکی به سد یا بندی بر روی آب دز اشاره می‌کند که برای انتقال آب به منطقه‌ی شوش بوده است. اما این کانال به اواسط دوره‌ی اشکانی تاریخ گذاری شده است که با زمان زاماسپ به خوبی تطبیق دارد. در اینجا دو احتمال خود را برای شناسایی گُندسوس عرضه می‌کنند:

۱. گُندسوس همان آب دز است. اما، بنا به استرابن و دیودوروس، آب دز را معمولا «کَپراتِس« (Coprates)  می‌خواندند. اما می‌توان احتمال داد که بین اهالی محل رودخانه نامی دیگر و محاوره‌ای داشته است.

٢. گُندسوس نهر دیگری در همان اطراف بوده است. ویلهلم و بولو-یاکوبسن هر دو بر این عقیده‌اند که منابع آبی که زاماسپ از آن‌ها استفاده کرده به خود گُندسوس تعلق نداشته‌اند، بلکه مربوط به نهر دیگری بوده که به گُندسوس می‌ریخته و لذا بر آب آن می‌افزوده است. در این صورت، آب دز بی‌تردید منبع آبی بوده که جاماسپ آن را به بستر خشک گُندسوس منتقل کرده است. پژوهشگران اغلب اشاره کرده‌اند که تمیز دادن نهرهای طبیعی از کانال‌های دست ساز در خوزستان کاریست دشوار. ما نمی‌دانیم که گندسوس یک نهر طبیعی بوده یا یک کانال دست ساز، اما بستری که گرات ون روگن تشخیص داد که از آب دز به طرف شوش می‌رود و بنا به سنت محلی شاخه‌ای از آب دز بود که به کرخه می‌ریخت. بنابراین، این آبراه ممکن است همان باشد که گندسوس خوانده می شده. پاسخ به این پرسش دشوار هر چه می‌خواهد باشد، ارتباط میان آب دز و گندسوس نیاز به کنکاش بیشتر درباره‌ِی نام اصلی این آب راه در دوره‌ی اشکانی دارد که گندسوس از آن برگرفته شده. با عنایت به این که واژه‌ی «جند» قبلاً، در دوره‌ی اشکانی، به کار میرفته و واژه‌ی «دز» نیز به همین ترتیب در پهلوی به معنی قلعه بوده‌است، می‌توان فرض را بر این نهاد که نام یونانی گندسوس احتمالاً از Gund-i-Diz به معنی «پادگان قلعه» برگرفته شده که با آبراه کنار آن ارتباط داشته است. افزون بر این، این احتمال وجود دارد که این شهر، هر چه که نامش بوده، همان شهری بوده که بنا به نص صریح روایت نامه سیرت، به دست شاپور یکم بازسازی و در همان زمان جندی شاپور نامیده شد. در این موقع بود که من از دوست دیگری، پروفسور فابریزیو پناچییتی، از مؤسسه‌ی زبان شناسی سامی دانشگاه تورینو کمک خواستم که به مبحث نام جای‌ها بسیار علاقه‌مند است و اطلاعات و توضیحات در این زمینه را مدیون او هستم. پروفسور پناچیتی لطف داشتند و نظر خود را به انگلیسی برای من فرستادند. نظریات ایشان حاوی نکات زبان شناختی ریزی هستند که فکر می‌کنم در تأیید راستای فکری من است. بنابراین، مرقومه‌ی ایشان را به عینه و کامل در ادامه می‌آورم:

»نام گُندسوس ظاهراً یونانی شده‌ی نام جایی پارتی است که رودخانه‌ای در کنار آن جاری بوده. این نام از دو بخش تشکیل شده: – “gund”  به معنی منطقه‌ی نظامی، اردوگاه نظامی و سپاه مستقر در آن  و “dez”- به معنی بارو، قلعه است روی هم معنی “قلعه‌ی منطقه‌ی نظامی” یا gund-dêz می‌دهد. به احتمال زیاد، این نام اصلی ایرانی گندی شاپور قبل از آن بوده که شاپور یکم آن را دوباره بنیان نهاد. اگر این فرضیه را بپذیریم، گندی شاپور می‌تواند به معنی “قلعه‌ی منطقه‌ی نظامی شاپور” بوده که از شکل قدیم تری مانند Gund-dez-i-Šâpûr یا شکل ساده‌تری مانند Gundêz-Šâpûr برگرفته شده که در آن دو حرف d حد فاصل تک واژگان اول و دوم در هم ادغام و i اضافه نیز انداخته شده و شکل نهایی نام به صورت Gundêšâpûr درآمده است.

تلاش در جهت ریشه یابی نام جندی شاپور با ایرانی پنداشتن نیمه‌ی نخست آن به مثابه یک نام جای ایرانی که به یونانی و به گندسوس تبدیل شده به نظر می‌رسد قابل قبول تر از این فرضیه باشد که آن را “جند-ی – شاپور” یا “اردوگاه نظامی شاپور” یا “(قرارگاه) سپاه شاپور” بدانیم.» زیرا، همان طور که نولدکه اشاره کرده، “ی” اضافه همواره کوتاه تلفظ می‌شود، اما در جندی شاپور می‌بینیم که به صورت حرف صدادار بلند آمده است. در واقع، همه‌ی شکل‌های نام شهر که در منابع گوناگون به دست ما رسیده در این باره مشترک‌اند که قبل از اسم خاص “شاپور” یک حرف صدادار بلند یا مصوت مرکب دارند، مانند -â-, -ai-, -ê-, -êw-, -ô-, -î-, -îû, -îyôk- ﻭ -iokh . به این دلیل، بخش نخست نام جای نمی‌تواند فقط شامل واژه‌ی “جند-” باشد، بلکه باید در آن بخش دیگری باشد که ما فکر می‌کنیم واژه‌ِی پارتی dez باشد. ثانیاً، “جند-” معنی یک اردوگاه نظامی را در همان زمان نمی‌داده، اما همان گونه که منابع عربی-اسلامی دوره‌ی اموی نشان می‌دهد، این واژه نشان دهنده‌ی یک حوزه‌ی نظامی است که به یک شهر مهم یا یک قلعه وابسته است که می‌بایستی هر وقت دستور صادر می‌شد یک گروه نظامی (که ان را هم “جند” می‌خواندند) بسیج و گسیل می‌کرد.

احتمالاً در دوره ساسانی معنای Gund-dêz-/Gundêz فراموش شده بود (قلعه در زبان پهلوی “دژ” است) و این امر موجب شد که ﭘﺎﺭﺗﻰ Wḥy-’ntywk-šḥypwhr ﻭ ﭘﻬﻠﻮﻯ Wḥy-’ndywk-šḥpwḥry ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﻭ ﺑﻪ ﺷﻜﻞ ﺩﻳﮕﺮﻯ ﺗﻔﺴﻴﺮ ﻭ ﺑﺎ ﺭﻳﺸﻪ ﺷﻨﺎﺳﻰ‌ﻫﺎﻯ ﻋﺎﻣﻴﺎﻧﻪ ﻭ ﺧﻴﺎﻝ ﭘﺮﻭﺭﺍﻧﻪ ﻣﻄﺮﺡ شوند.«

نکته‌ای هست که در پایان باید بدان اشاره کنم، بخصوص برای کسانی که با جغرافیای خوزستان و رودخانه‌های آن آشنا هستند.  Gund-dêz/Gundešapur از مسیری امروزی آب دز حدود پانزده کیلومتر فاصله دارند، و فاصله‌اش با کانالی که احتمالاً گُندسوس نام داشته از این هم بیشتر بوده. آیا این احتمال وجود دارد که Gund-dêz نامش را به آب‌راهی داده باشد که این قدر با آن فاصله داشته؟ این امر ممکن است ابتدا مساله ساز باشد، اما نوشت‌های ابن خردادبه در حدود ۸۶۴ م، و ابن سراپیون، حدود چهل سال بعد، به نظر می‌رسد که مشکل را مرتفع کنند؛ زیرا هر دو به صراحت اشاره می‌کنند که نام دیگر آب دز “رودخانه‌ی جندی شاپور” است. بنابراین، چنین به نظر می‌رسد که به رغم فاصله، میان رودخانه و شهر ارتباط وجود داشته. این احتمال وجود دارد که شبکه‌ای از کانال‌های آبیاری وجود داشته که از دزفول تا ویرانه‌های جندی شاپور گسترده می‌شده، که در آن یک پل خرطوم‌دار پیچیده‌ی احتمالاً ساسانی به چشم می‌خورد، و همین امر موجب می‌شده که جغرافی‌دانان مشهور مسلمان آب دز را رودخانه‌ی جندی شاپور بخوانند. بر این اساس، فاصله‌ی میان Gund-dêz/Gundešsapur  و گُندسوس مشکلی بر سر این ایجاد نمی‌کرده که نام پادگان به آب راه نیز اطلاق می‌شده است. در نهایت، یکی شمردن آب دز = رودخانه‌ی جندی شاپور نکته‌ی دیگری است در پشتیبانی از این که گَندسوس= رودخانه‌ی Gund-dêz.

در جمع‌بندی، چنین پیشنهاد می‌کنیم که پادگان اشکانی Gund-dêz که مسؤول محافظت از منطقه‌ی شرق شوش بوده نام خود را به صورت گُندسوس به آب‌راهی داده که می‌بایستی از میان آن می‌گذشته، ما در موقعیتی نیستیم که با اطمینان خاطر به این پرسش پاسخ دهیم که آیا معادل‌های ﺩﻳﮕﺮﻯ ﻣﺎﻧﻨﺪ palāpāt /BeṯLāpāṭ ﻳﺎ Be Lāpāṭ /Belapaton ﻧﺸﺎﻥ ﺩﻫﻨﺪ‌ی ﺻﻮﺭ ﻣﺤﻠﻰ، ﺍﺻﻠﻰ، ﻳﺎ ﻗﺪﻳﻢ‌ﺗﺮ ﻧﺎﻡ‌ﻫﺎﻳﻰ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﻛﻪ ﺑﻌﺪﻫﺎ Gund-dêz ﻳﺎ “ﻗﻠﻌﺔ ﻣﻨﻄﻘﺔ ﻧﻈﺎﻣﻰ“ ﻧﺎﻡ ﮔﺮﻓﺖ، ﺍﻣﺎ ﺍﺣﺘﻤﺎﻝ ﺁﻥ ﺑﻌﻴﺪ ﻧﻴﺴﺖ. ﺑﺎ ﺑﺎﺯﺳﺎﺯﻯ ﺷﻬﺮ،  Gund-dêz ﺑﻪ Gundêz/Gund-dêz-i-Šapur ﺗﻐﻴﻴﺮ ﻧﺎﻡ ﺩﺍﺩ ﻭ ﺑﻪ دلیل استقرار تبعیدیان انطاکیه بر کرانه‌ی رود اُرُنتس، به «انطاکیه‌ی شاپور بهتر است» ملقب شد.

 

تکمله

من می‌دانستم که مقاله ای از هومل در زمینه‌ موضوع این نوشته وجود دارد، اما بعد از این که این مقاله را به سردبیر ایرانیکا آنتنیکا ارسال کردم نسخه‌ای از ان به دستم رسید. از آقای دکتر اووه فینکباینر در گروه خاور نزدیک باستان ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ ﺗﻮﺑﻴﻨﮕﻦ ﻣﺘﺸﻜﺮﻡ ﻛﻪ ﻣﺘﺤﻤﻞ ﺯﺣﻤﺖ ﺯﻳﺎﺩﻯ ﺷﺪ ﺗﺎ ﻧﺴﺨﻪﺍﻯ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﻣﻘﺎﻟﻪ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﻳﻢ ﺗﻬﻴﻪ ﻛﻨﺪ. ﻫﻮﻣﻞ ﺭﻳﺸﻪ ﺷﻨﺎﺳﻰ ﺟﻨﺪﻯ ﺷﺎﭘﻮﺭ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺗﻔﺼﻴﻞ ﺑﺮﺭﺳﻰ ﻛﺮﺩﻩ ﻭ ﭘﻴﺸﻨﻬﺎﺩ ﻣﻰ‌ﻛﻨﺪ ﻛﻪ نیمه‌ی ﻧﺨﺴﺖ ﺍﻳﻦ ﻧﺎﻡ ﺍﺯ ﻭﺍژﺓ ﺳﺎﻧﺴﻜﺮﻳﺖ kānti ﺑﻪ ﻣﻌﻨﻰ «ﻣﻔﺮﺡ، ﺩﻟﭽﺴﺐ، ﺯﻳﺒﺎ» ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ. ﻧﻴﺎﺯﻯ ﺑﻪ ﺗﻮﺿﻴﺢ ﻧﻴﺴﺖ ﻛﻪ ﻣﺎ ﺭﻳﺸﻪ‌ﺷﻨﺎﺳﻰ ﻣﻄﺮﺡ ﺷﺪﻩ ﺩﺭ ﺍﻳﻨﺠﺎ ﺭﺍ ﺗﺮﺟﻴﺢ ﻣﻰ ﺩﻫﻴﻢ. ﺍﺧﻴﺮﺍً ﻧﻴﺰ ﻫﻮﻣﻞ ﺩﺭ ﻣﻘﺎﻟﻪﺍﻯ ﺩﻳﮕﺮ ﻓﻘﻂ ﺍﺷﺎﺭﻩ ﻣﻰ‌ﻛﻨﺪ ﻛﻪ «ﺭﻳﺸۀ ﺑﺨﺶ ﺍﻭﻝ ﻧﺎﻡ ﻧﺎﻣﻌﻠﻮﻡ ﺍﺳﺖ»، ﺑﻰ ﺍﻳﻦ ﻛﻪ ﺑﻪ ﻧﻈﺮ ﺧﻮﺩ ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ ﺭﻳﺸۀ ﺳﺎﻧﺴﻜﺮﻳﺖ ﻭﺍژﻩ ﺍﺷﺎﺭﻩ ﻛﻨﺪ.

ﻭﻗﺘﻰ ﻫﻢ ﻛﻪ ﺍﻳﻦ ﻣﻘﺎﻟﻪ ﺩﺭ ﭼﺎﭘﺨﺎﻧﻪ ﺑﻮﺩ، ﺑﻪ ﻣﻘﺎﻟﻪﺍﻯ ﺑﺮﺧﻮﺭﺩﻡ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺁﻥ ﻧﻮﻳﺴﻨﺪﻩ ﭼﻨﻴﻦ ﻋﻨﻮﺍﻥ ﻣﻰ‌ﻛﻨﺪ ﻛﻪ ﻭﺍژ‌ه‌ی ﭘﻬﻠﻮﻯ “ﮔُﻨﺪ“ ﺍﺯ ﺍَﻛﺪﻯ ﺑﻪ gunnu ﻣﻌﻨﻰ “ﻧﻴﺮﻭﻫﺎﻯ ﻭﻳﮋﻩ“ ﺑﺮﮔﺮﻓﺘﻪ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ.

اثر یا گردآوری: دنیل تی پاتس، ترجمه کامیار عبدی; منبع: مجله باستان پژوهی شماره ۱۶، به نقل از انجمن خرد.”

آرشیو نوشته‌ها و شناسایی نویسنده:

>> واپسین نوشته‌ها

جواد مفرد کهلان محقق تاریخ اساطیری ایران

تازه‌ترین نسخه دیجیتال شهرگان

ویدیویی

شهرگان در شبکه‌های اجتماعی

آرشیو شهرگان

دسته‌بندی مطالب

پیوندها: