UA-28790306-1

صفحه را انتخاب کنید

هشت سال و نیم زندان بدون مرخصی در گفتگو با مریم ملک‌پور

هشت سال و نیم زندان بدون مرخصی در گفتگو با مریم ملک‌پور

در ماه فوریه جمعی از فعال‌های حقوق بشر، استادهای دانشگاه و دیگر همراهان، در تورنتو در در کنار هم قرار گرفتند تا یادآور وضعیت سعید ملک‌پور، هشت سال و نیم پس از ربوده شدن او از خیابان و زندانی شدنش باشند.

در همین زمینه در شهرگان بخوانید: آنکه بازگشت، آنکه ماند و آنکه به قتل رسید: ایرانیان کانادایی مسافر در زندان‌های ایران؛ رنج‌نامه سعید ملک‌پور و عدم دسترسی او به قضاوتی عادلانه

دیداری که درنهایت تبدیل به یک کمپین برای تماس با نماینده‌های محلی شد تا هم نام ملک‌پور بلندتر از پیش شنیده شود و هم امیدی به آزادی‌اش خلق گردد. یا آن‌گونه که خواهر او، مریم ملک‌پور می‌گوید، «تنها امیدی که من، خانواده‌ام و خود سعید داریم این است که دولت کانادا کاری بکند یا در مذاکره‌هایشان (با ایران) اسمی از سعید بیاورند.»

یا آن‌طور که مصطفا عزیزی در صفحه فیس‌بوکش نوشته است، «راستش اگه دنبال برنده شدن جایزه و این چیزا هستید هیچی اما اگه دنبال شرافت انسانی هستید و می‌خواید به خودتون افتخار کنید که کاری انجام دادید در این ایمیل که برای نماینده‌ی محل‌تون توی پارلمان کانادا فرستاده می‌شه از اون می‌خواید برای آزادی سعید ملک‌پور کاری بکنه. همین.

یک ایمیل که فقط شما می‌دونید و نماینده‌ی پارلمان و اگه وجود داشته باشه خدای شما. حرف خاصی هم نزدید نماینده‌تون هم نمی‌خونه اما وقتی ببینه صد تا ایمیل براش اومده که کاری انجام بده حتما یه تکونی می‌خوره و یه کاری انجام می‌ده.

خواهش می‌کنم این لینک را توی تلگرام و جاهای دیگه به دوستان ایرانی و غیرایرانی بدید تا نامه را بفرستن. بذارید ما ایرانی کانادایی‌ها یه خودی ازمون نشون بدیم و بالاخره نماینده‌های پارلمانی‌مون بدونن ما هم هستیم.»

سعید ملک‌پور، هشت سال و نیم بعد

مریم ملک‌پور در ابتدای صحبت‌هایش می‌گوید که «از نظر شرایط زندان، اوضاع سعید هیچ فرق خاصی نکرده. (او) همچنان در بند ۸ زندان اوین است و متاسفانه چون بر رویش اسم زندانی امنیتی گذاشته شده، مرخصی و دیگر مواردی که در اختیار زندانی‌های عادی است، به او تعلق نمی‌گیرد. دلیلش هم این است که فرد مسوول در قوه قضاییه، نامه‌های مرخصی را برای ضابط مربوطه می‌فرستد و در پرونده سعید، این ضابط قضایی، سپاه است و سپاه هم تمامی درخواست‌های سعید را رد می‌کند.»

حکومت ایران می‌گوید ملک‌پور را به خاطر جرایم سایبری مرتبط به فحشا بازداشت و زندانی کرده است. حکم نخست او، اعدام اعلام شد و سپس دادگاه تجدیدنظر، او را محکوم به حبس ابد کرد.

در سال ۱۳۸۷، دادگاه جرایم دیگر او را «توهین به مقدسات، توهین به رهبری، توهین به رییس‌جمهور، ارتباط با گروه‌های معاند نظام و فساد فی الارض» خوانده بود. در جلسه دادگاه که نزدیک به ۵ دقیقه طول کشیده بود، به ملک‌پور اجازه دفاع از خودش داده نشد و او امکان دسترسی به وکیل نداشته است.

ملک‌پور که فارغ‌التحصیل دانشگاه صنعتی شریف تهران است، برای زندگی در سال ۱۳۸۴ به کانادا رفت و پذیرش دانشگاه ویکتوریا را گرفته بود که برای ملاقات با پدر بیمارش به ایران بازگشت. او را در مهر ماه ۱۳۸۷ بازداشت کردند. آنچه اتهام مدیریت سایت‌های پورنوگرافی خوانده می‌شد، در حقیقت نرم‌افزاری است که ملک‌پور طراحی کرده است.

او در زمان دادگاه می‌گفت هر متخصص کامپیوتر یا اینترنت می‌تواند بی‌گناه او را بلافاصله متوجه بشود. نرم‌افزاری که او طراحی کرده بود، به شکل منبع آزاد (open source) عرضه شده بود.

در جهان امروز، دو راه برای انتشار نرم‌افزار وجود دارد، یکی فروختن یک اثر به یک شرکت است تا اثر به نام آن شرکت منتشر شود و به احتمال زیاد، یا رقمی برای فروش نرم‌افزار مشخص می‌شود یا اینکه شرکت از طریق عرضه تبلیغ، سودی در کنار عرضه این اثر، به جیب می‌زند. راه دوم عرضه اثر به شکل منبع آزاد است.

بدین شکل، با وجودی که نام طراح – در اینجا سعید ملک‌پور – در اثر ثبت می‌شود، ولی هر کسی می‌تواند درخواست بهبود نرم‌افزار را بدهد و همچنین، هر کسی در هر کجای دنیا می‌تواند برابر شرایط معین شده در کپی‌رایت، اثر را دانلود کند و از آن سود ببرد.

از نرم‌افزاری که او ساخته بود، برای عرضه تصویر در اینترنت توسط چند وب‌سایت پورنوگرافی ایرانی استفاده شده بود.

مریم می‌گوید که «از نظر روحی، قبلا سعید خیلی بهتر بود ولی الان هشت سال و نیم گذشته و الان مثل قبل نیست، مثل سابق نیست، نمی‌گویم روحیه‌اش خوب نیست، ولی مثل سابق نیست. یک جورهایی امیدش کم شده.»

پدر سعید در اوایل زندانی شدن او فوت شده است، مادرش ولی همچنان در ایران است.

«مادرم سنش خیلی زیاد است، پدرم هم در همان اوایل زندان سعید فوت شدند، مادرم الان تنها هستند. سعید پسر بزرگ‌شان است و یک‌جورهایی هم از نظر روحی و هم برای همه‌چیز، حامی خانواده بود. مادرم… نمی‌دانم… نمی‌دانم چطور توضیح بدهم. خودم نمی‌توانم مرتب باهاش صحبت کنم و وضعم خوب نیست. خودم اینجا، دور ازشان زندگی می‌کنم، نمی‌توانم تحمل کنم که نیستم و همه‌اش… چون سر هر چی که صحبت می‌کند، فقط اسم سعید را می‌آورد یا همه‌اش گریه می‌کند. هنوز که هنوز است، برایش خیلی سخت است.»

مریم می‌گوید که زندگی روزمره خودش هم تحت‌تاثیر وضعیت برادرش است، «یک‌جورهایی هرجایی که می‌روی، انگار این قضیه به دنبالت است.»

دولت لیبرال، هما هودفر و امیدواری‌ها

در سال ۲۰۱۵ که دولت فدرال بدست حزب لیبرال افتاد، مریم بی‌اندازه خوشحال بود، «فکر می‌کردم این‌ها بیشتر چون شعارهای حقوق بشری می‌دهند، (در نتیجه) خیلی بیشتر قضیه سعید را مطرح می‌کنند، ولی تا به امروز نشنیدم وزیر امور خارجه یا نخست‌وزیر، اسم سعید را آورده باشد.»

نام سعید ملک‌پور البته در این هشت سال و نیم در کمپین‌ها و دیگر تلاش‌ها مختلف زنده نگه داشته شده است: از عفو بین‌الملل گرفته تا بنیاد محمد فهمی تا کنگره ایرانیان کانادا تا وب‌سایت تغییر تا وب‌سایت شهروند درجه دو تا صفحه فیس‌بوکی او تا روزنامه‌نگاران کانادایی برای آزادی بیان تا کمپین بین‌المللی حقوق بشر در ایران تا وب‌سایت صداهای جهانی و گستره‌ای از خبررسانی‌ها در رسانه‌های فارسی‌زبان و انگلیسی‌زبان کانادا و خارج از کانادا صورت گرفته است.

از ابتدای ربوده شدن ملک‌پور هم وبلاگی زیرنظر خانواده‌اش به زبان‌های فارسی و انگلیسی، رویدادهای مرتبط به او را منتشر می‌سازد. بااین‌حال، سعید ملک‌پور بعد از گذر هشت و سال نیم حتی برای مرخصی هم نتوانسته از زندان خارج بشود.

مریم می‌گوید که هم‌اکنون، امید تنها چیزی است که الان برای من و خانواده‌ام باقی مانده و مجبوریم که امیدوار باشیم و دولت فعلی کانادا هم «الان تنها جوابی که بهم دادند، این بود که ما داریم بر روی پرونده سعید کار می‌کنیم، ولی نمی‌توانیم راجع به جزییاتش با شما صحبت کنیم.»

مریم ملک‌پور

کمپین تازه که هم در اینترنت موجود است، هم در تورنتو در قالب کارت‌پستال پخش شده و به‌زودی مشابه این کارت‌پستال‌ها در ونکوور هم پخش می‌شوند، از کانادایی‌تبارها می‌خواهد با نمایندگان محلی خودشان تماس بگیرند و آنها را نسبت به موضوع سعید ملک‌پور حساس کنند.

مریم می‌گوید در ماه‌های اخیر، امیدی تازه برای خانواده او خلق شده است، «خانم هودفر که آزاد شد، به شخصه فکر می‌کردم که حتما بعدش نوبت به سعید است. چون آقای مصطفی عزیزی آزاد شدند، قبلش حمید قاسمی شال آزاد شد و بعد هما هودفر و فکر می‌کردم که بعدش نوبت سعید است ولی متاسفانه ضابط قضایی در پرونده سعید، سپاه است و نمی‌دانم که چرا این‌قدر اصرار دارند که سعید در زندان بماند.»

او همچنین امیدوار است تا فشارهای جامعه کانادایی، بخصوص ایرانی‌تبارهای کانادا بتواند در پیش‌رفت مذاکره‌ها بر سر روابط ایران و کانادا، منجر به آزادی برادرش بشود.

دادخواست به جامعه ایرانی‌تبار کانادا

مریم می‌گوید که اتهام‌های سعید، برای جامعه، حکم تابو دارد و این جلوی روشنگری را در این موضوع گرفته است. افراد رودرروی این تابو، به گفته مریم، فراموش می‌کنند که سعید بدون دسترسی به وکیل محاکمه شده است، در دادگاه حق دفاع نیافته است، به او اجازه نداده‌اند پیش پزشکی قانونی برود و شکنجه‌اش ثابت بشود. همچنین در دادگاه او اجازه حضور متخصص آی‌تی را نداده‌اند و به جز اعتراف‌های گرفته شده زیر شکنجه، مدرکی دیگر برای ارتباط او در این پرونده وجود ندارد.

مریم چنین توضیح می‌دهد، «بارها و بارها و بارها توضیح دادم که سایت را سعید طراحی نکرده. سعید در نامه‌ای که از زندان بیرون آوردم و همه جا پخش کردم، کامل توضیح داده که در چه شرایطی مجبور شده تا بر علیه خودش جلوی دوربین صحبت کند. تا به امروز که من دارم با شما صحبت می‌کنم، حتی یک دانه مدرک نیاورده‌اند که ثابت کند سعید طراح این وب‌سایت بوده است، تنها چیزی که دارند اعتراف‌های (تحت شکنجه) سعید بر علیه خودش است.»

«من خودم را هم بگیرند و بیاندازند در سلول انفرادی و خانواده‌ام را تهدید کنند، به هرچه بخواهند اعتراف می‌کنم.»

مریم همچنین تاکید دارد که از یک خانواده غیر سیاسی می‌آید و مشابه این رویداد می‌تواند بر سر هر انسانی بیاید.

«ولی یک جورهایی هم به جامعه ایرانی حق می‌دهم. خیلی‌ها می‌خواهند بروند ایران و برگردند و خیلی‌ها فکر می‌کنند اگر کاری بکنند، ممکن است به دردسر بیافتند. هرچند (در واقعیت) این ربطی ندارد. این اتفاق می‌تواند بر سر هر کسی بیاید. متاسفانه هیچ ‌کسی (در ایران) مصون نیست.»

در پایان صحبت‌هایش، مریم ملک‌پور از ایرانی‌تبارهای کانادا می‌خواهد که «توی این راهی که می‌روم، کمکم کنند. خیلی سخت است که تک و تنها جلو بروی. حمایت‌شان حتی با امضای همین کارزار به من و سعید خیلی روحیه می‌دهد. کار خاصی هم ندارد. اگر این نامه را امضا کنند، به جز نماینده محلی‌شان، هیچ کسی نخواهد فهمید. ولی خیلی گام و کمک بزرگی در این زمینه برایم است. چون می‌بینم که دارد ازم حمایت می‌شود.»

آرشیو نوشته‌ها و شناسایی نویسنده:

خانه | >> واپسین نوشته‌ها

سیدمصطفی رضیئی، مترجم و روزنامه‌نگار مقیم شهر برنابی است. او نزدیک به سه سال است در کانادا زندگی می‌کند و تاکنون ۱۴ کتاب به ترجمه او در ایران و انگلستان منتشر شده‌اند، همچنین چندین کتاب الکترونیکی به قلم او و یا ترجمه‌اش در سایت‌های مختلف عرضه شده‌اند، از جمله چهار دفتر شعر از چارلز بوکاووسکی که در وب‌سایت شهرگان منتشر شده‌اند. او فارغ‌التحصیل روزنامه‌نگاری از کالج لنگرا در شهر ونکوور است، رضیئی عاشق نوشتن، عکاسی و ساخت ویدئو است، برای آشنایی بیشتر با او به صفحه فیس‌بوک‌اش مراجعه کنید.

تازه‌ترین نسخه دیجیتال شهرگان

ویدیویی

شهرگان در شبکه‌های اجتماعی

آرشیو شهرگان

دسته‌بندی مطالب

پیوندها: