UA-28790306-1

صفحه را انتخاب کنید

دموکراسی شکنندهٔ آمریکا

دموکراسی شکنندهٔ آمریکا

گفت‌وگو با نوام چامسکی

[show_avatar email=1390 align=left user_link=authorpage display=show_name avatar_size=200]سی جی پلی کرونیو  C. J. Polychroniou  |  برگردان: عباس شکری

 

حتی پس‌ازاینکه بروکرات انتصابی ترامپ، امیلی دبلیو مورفی از اداره خدمات عمومی ‌نامه‌ای امضا کرد که بایدن را قادر به شروع کار با آژانس‌های فدرال و آماده سازی برای انتقال قدرت می‌کرد، خود دونالد ترامپ به مقاومت در برابر پذیرش باخت ادامه داد. بنابراین سنت صلح‌آمیز گذار به قدرت را نقض کرده است.

وی با چالش‌های جعلی خود در انتخابات: “تقلب و دزدیده شده” به دنبال چه چیزی است؟ آیا او واقعاً می‌تواند به کودتای قوه مقننه امیدوار باشد؟ آیا ایالات‌متحده معاصر کشوری است که صرفاً بر اساس موضوع‌های سیاسی و ایدئولوژیک بین هواداران حزب و باورهای مختلف تقسیم نشده، بلکه ترسناک‌تر، بر اساس برداشت‌های مختلف از واقعیت، تقسیم شده است؟ آیا ترامپیسم پس از ترامپ به راه خود ادامه خواهد داد؟

نوام چامسکی، روشنفکر منتقد و مورد اعتماد بسیاری از مردم، در این گفتگوی ویژه با Truthout، با بینش‌های پیشگامانه، پاسخ این پرسش‌ها را روشن می‌کند.

نکته: این گفتگو پیش از خروج ترامپ از کاخ سفید انجام شده است.

 

سی جی پلی‌کرونیو: مقامات انتخابات ایالات‌متحده انتخابات ۲۰۲۰ را “امن‌ترین انتخابات در تاریخ آمریکا” اعلام کرده‌اند. بااین‌حال ، ستاد انتخاباتی ترامپ هم‌چنان چالش‌های قانونی را برای روند انتخابات ایجاد و دروغ‌های شگفت‌انگیزی برای فشار به مسئولین انتخابات بیان می‌کند. حتا رودی جولیانی تا آنجا پیش رفته است که ادعاهای عجیب توطئه گسترده جهانی برای سرقت انتخابات از رهبر بزرگ را مطرح می‌کند. از نظر شما، واقعاً چه چیزی در پشت چالش‌های حقوقی ترامپ است؟

 

نوام چامسکی: گمانه‌زنی موضوعی است بدیهی. اما من می‌خواهم خودم را از یک رویای بد رها کنم. رویایی که اگر مراقب نباشیم و اگر نتوانیم دریابیم که انتخابات پل ارتباطی است بین دوران پیش و پس از انتخابات، این رویای بد به واقعیت تبدیل می‌شود. انتخابات پلی است برای پیوند دو دوره و دخالت مردم در آن باید ادامه‌دار باشد، نه این‌که با شرکت در آن هر کس به خانه‌اش برود و سکان کشتی را به دست برنده‌ی انتخابات بدهد.

گمان نمی‌کنم ترامپ و همکارانش چالش‌های حقوقی خود را موفقیت در استراتژی قابل قبول می‌دانند: آن‌ها با پذیرش پنهان شکست، اراده‌ی چالش در هیجان نگه‌داشتن جامعه و به تحمیق کشیدن هواداران وفادار به خود را با شعارهای پوچی مانند «سرقت برگه‌های انتخاباتی» دارند. آن‌ها با تزویر نخبگان سیاست‌های عامه‌گرایانه‌شان با نیت بازگشت به میدانی دیگر می‌خواهند که مردم عرصه را ترک نکنند و هیجان‌شان فروننشیند. گویا رهبرشان به‌زودی بازخواهد گشت و دزدان برگه‌های انتخاباتی را به سزای اعمال‌شان می‌رساند.

به نظر می‌رسد که این استراتژی به‌خوبی کار می‌کند. طبق نظرسنجی‌های اخیر، “سه‌چهارم (۷۷٪) از طرفداران ترامپ می‌گویند که پیروزی بایدن به دلیل تقلب بوده است” و “دلیل شورش در پایگاه ترامپ علیه بایدن این باور هست که انتخابات به سرقت رفته است.” رد چالش‌های حقوقی با تمسخر ممکن است محافل لیبرال را راضی کند، اما برای بدنه‌ی هواداران ترامپ شاید نیاز به  اثبات و دلیل بیشتری از تز ترامپ باشد: باید با دلیل‌های روشن اجاق نخبگان منفور در ایجاد و ترویج تئوری توطئه را خاموش کرد. وگرنه اجاق روشن و دیگ هم چنان خواهد جوشید.

در همین حال، این استراتژی نیاز به حفظ فعالانه توپ شکسته – نماد ترامپ – دارد. اراده‌ای که این استراتژی را رهبری می‌کند هیچ کاری برای مقابله با بیماری همه‌گیر انجام نمی‌دهد، حتی در ارائه اطلاعات به تیم بایدن تاخیر می‌اندازد، درحالی‌که اتحادیه پرستاران از “مرگ فاجعه‌بار” در هرج‌ومرج افزاینده هشدار می‌دهد. چنین هشداری در شرایطی طرح می‌شود که “بیمارستان‌های ما آگاهانه و عمدی هنوز آماده نیستند” و دولت تعطیلات است و رئیس‌جمهور در زمین گلف.

چنانچه گفتم: انتخابات پلی است برای پیوند دو دوره و دخالت مردم در آن باید ادامه‌دار باشد، نه این‌که با شرکت در آن هر کس به خانه‌اش برود و سکان کشتی را به دست برنده‌ی انتخابات بدهد.

اگر چشم‌ها را مسلح کنیم به عدسی‌هایی که بتواند استراتژی زشت ترامپ و همکارانش را افشا کند، عمق فاجعه روشن می‌شود: دولت ترامپ از بدتر شدن شرایط جامعه در حالت بیماری کرونا، بسیار راضی است و تمایل دارد با بی‌عملی این شرایط را هر چه بیشتر بدتر کند. زیرا پیش‌بینی می‌کنند که اگر شرایط هر روز بدتر شود، با روی کار آمدن بایدن، دولت ناگزیر است که محدودیت‌های بیشتری اعمال کند و حتا بخشی از شهرها را به‌کلی ببندد. البته آن‌ها باور دارند این بسته شدن جامعه، نه برای بهتر شدن کرونا که برای کنترل میهن‌پرستان آمریکایی است که از سوی ایالت‌های کمونیست اعمال خواهد شد. بدیهی است که چنین محدودیت‌هایی نه‌تنها بر موقعیت اقتصادی مردم تاثیر خواهد گذاشت که شرایط عادی زندگی نیز دگرگون خواهد شد و به این صورت می‌شود آن‌ها را دیگر بار به خیابان‌ها کشاند. در همین حال ، ترامپ و همکارانش دیگر فعالیت‌های عادی دولت را کنار می‌گذارند تا وقتی بایدن در روز تحلیف آنچه “دولت جعلی” توصیف می‌کنند را شروع کرد، با مشکلات فوری و شدید روبرو شود که به‌احتمال موجب شکست او خواهد بود.

در روزهای آینده که دولت جدید نتواند از پس خواسته‌های مردم برآید و بین هواداران وفادار نیز به بدنامی روزگار بگذراند، ترامپ ممکن است آنچه امروز ادعا می‌کند را دیگر بار به‌عنوان برگ برنده خود به رخ مردم بکشاند. البته با دولتی که او در مار-لا-لاگو[۱] با کمک میت مک کانِل، رئیس سنا، که چون موم است در دستان او و ماری در آستین، و حمایت نیروهای اوباش خود که میهن‌پرستان آمریکا نام‌شان داده، ممکن است خروش جدیدی را در جامعه دامن بزند. گام بعدی این است که کشور را غیرقابل کنترل کند، این تخصصی است که مک کانل یک دهه است آن را دنبال می‌کند و عوام‌فریبی موفق مانند ترامپ می‌تواند مدیریت بازتابی آن را به عهده داشته باشد. چراکه در آن صورت، هر آنچه اشتباه است را می‌توان به گردن “نخبگان” خیانت‌کار انداخت.

ترامپ و همکارانش ممکن است، همان‌طور که برخی حدس می‌زنند، یک امپراتوری رسانه‌ای جایگزین ایجاد کنند، شامل رادیو گفتگو و سایر رسانه‌های راست افراطی که به‌احتمال بنگاه خبری فاکس که نشانه‌های گاه‌به‌گاه نافرمانی را نشان می‌دهد از جمله آن‌ها نخواهد بود. سپس آن‌ها می‌توانند با تغذیه از رشد نارضایتی، در سال ۲۰۲۲-۲۰۲۴ دوباره به قدرت برسند.

اگر چنین شود، آن‌ها سپس آزاد خواهند بود تا حفظ محیط‌زیست را کنار گذاشته و سود کوتاه‌مدت خود و نزدیکان انتخاباتی‌شان را به حداکثر برسانند، سختگیری بسیاری به نام نظم و انضباط بر آنچه از دولت باقی مانده اعمال کنند، رسانه‌ها را وادار به تمکین کنند، اقدامات سخت‌گیرانه اقتدارگرایانه را در جاهای دیگر انجام و به خدمت ناخوشایند به اربابان خود ادامه دهند. اینان که از جیب مردم بهره خواهند برد شامل: نخبگان واقعی، بخش بسیار ثروتمند، شرکت‌های بزرگ، تصمیم‌گیرندگان و… می‌باشد. البته این موضوع را تحقیقات دانشگاهی اخیر بار دیگر به‌وضوح مشخص کرده است.

چندان جالب نیست که به ناگزیر رجوع کنیم به مجله تجاری اما معتبر فاینانشال تایمز لندن تا برخی از حقایق اساسی در مورد آنچه می‌توانست دموکراسی پیشرو جهان ادعا شود را بخوانیم. رانا فروهر، ویراستار این مجله می‌نویسد: “می‌داند که امروز در ایالات‌متحده سیستم به نفع ثروتمندان و قدرتمندان تقلب می‌شود.” فروهر می‌افزاید:

“این تحقیق نشان می‌دهد که بررسی و آگاهی از نظر بیش از ۹۰ درصد جامعه که از برگزیدگان نیستند، در برنامه‌های دولت نبوده و گویا این‌که در دولت چه می‌گذرد را هم آن‌ها نباید آگاه باشند. آمار این پژوهش نشان می‌دهد که شهروندان عادی نه‌تنها قدرت قابل‌توجهی در تصمیم‌گیری‌های سیاسی ندارند، که آن‌ها یا تأثیر مستقیمی در سیاست ندارند یا به‌کلی تأثیرگذار نیستند. در چند دهه اخیر، تغییراتی عمده‌ای در سیاست‌های مالیاتی، مشارکت کارتل‌ها و تراست‌ها در امور سیاسی، امور مالی که بر برتری سرمایه بر نیروی کار تاکید دارد، داشته‌ایم. تصمیمات دیوان عالی کشور مانند پرونده Citizens United نیز به میزان قابل‌توجهی میزان پول جذب شده برای تبلیغات سیاسی را افزایش داده است. این امر باعث شده است که ماهیت اقتصاد سیاسی آمریکا به طرز خطرناکی به یک استثنای انحصاری نزدیک شود.”

اگر استراتژی ترامپ شبیه باشد به گمانه‌زنی‌های یادشده در بالا، مشارکت کارتل‌ها و تراست‌ها در قدرت سیاسی نمی‌تواند یادآور خاطره‌ای خوش باشد.

خشم و تحقیرِ “نخبگان” اشتباه نیست، حتی اگر نخبگان واقعی توسط دستگاه تبلیغات از نظرها پنهان بمانند. رهبران سیاست‌های شرکت‌های مالی ترامپ را زیاد دوست ندارند. شیطنت‌های مبتذل او چهره مورد علاقه آن‌ها را به‌عنوان چهره‌های انسانی و مردم‌پسند تضعیف می‌کند، چهره‌هایی که برای خیر منافع عمومی خستگی‌ناپذیر تلاش و “شرکت‌های غیرمادی” را هدایت می‌کنند، متولیانی قابل‌اعتماد که‌ آینده ما در دست آن‌ها امن است. کراهت چهره کسانی مانند ترامپ ممکن است مقصر دانستن کسانی که در بهترین حالت دستاورد قانونی آن‌ها کلاه‌برداری مالیاتی است را آسان کند. کسانی که قانون را طوری وضع می‌کنند که ثروتمندان هر روز ثروتمندتر می‌شوند درحالی‌که بار مالیاتی بیشتری را به اکثریت مردم جامعه تحمیل می‌کند.

 

سی جی پلی کرونیو: امیدهای ترامپ برای انکار پیروزی بایدن در انتخابات با یک شورش قانونی – یعنی با لغو روند صدور گواهینامه ، روبرو است. کارشناسان نشان می‌دهند که چنین نتیجه‌ای بسیار کم اتفاق می‌افتد، اما این واقعیت که حتی به‌عنوان یک احتمال در نظر گرفته می‌شود مسلما مسئله‌ای کاملا مشکل‌ساز درباره نحوه عملکرد دموکراسی در ایالات‌متحده را نشان می‌دهد. آیا می‌توانید نظرات خود را در این مورد با ما در میان بگذارید و در مورد دموکراتیک ساختن روند دموکراسی در ایالات‌متحده بحث کنید؟

 

نوام چامسکی؟ اعتبار حدس و گمان من در مورد اهداف و موفقیت استراتژی ترامپ هرچه باشد، کل انتخابات شکنندگی شدید دموکراسی آمریکا را نشان می‌دهد.

موجب شگفتی است کسی که با تصمیم نابخردانه و بخوان شرورانه‌اش برای جلوگیری از یک بیماری همه‌گیر که خارج از کنترل است، ده‌ها هزار آمریکایی را به کام مرگ کشانده است، می‌تواند کاندید ریاست جمهوری شود، و حتا بخش بزرگی از جامعه را با خود همراه کند تا بر نابخردی او پای بفشارند، و حزب سیاسی که به‌طور واقعی لیلی به لالای او می‌گذارد، می‌توانند در هر سطحی جدای از کاخ سفید یک پیروزی چشمگیر کسب کنند. موضوع‌هایی مانند سوق دادن جامعه به‌سوی فاجعه زیست‌محیطی کوتاه‌مدت و افزایش شدید تهدید به جنگ خانمان‌سوز، و خطاهایی که به‌شدت در روند انتخابات ثبت شدند، “دستاوردهای” مهم ترامپ را نادیده می‌انگارد.

رد نتایج انتخابات از سوی ترامپ، تنها کد مبارزات کاملا چشمگیر وی برای دستیابی به یک قدرت استبدادی است. ابزار چنین کنشی هم خیلی دور و دیر نیست: درحالی‌که یار گرمابه و گلستان وی، میچ مک کانل مجلس سنا را به قهوه‌خانه‌ی شوخی تبدیل می‌کند، وضع قانون برای ثروتمندتر کردن پول‌دارها را با به کار گماردن قضات جوانِ راست افراطی که وظیفه آن‌ها تحمیل دستورالعمل فوق ارتجاعی ترامپ‌-‌مک کانل به  یک نسل خواهد بود،

اما این‌ها همه، فقط قله‌ی کوه یخی است که در ژرفای آب خانه کرده. فروهر، ویراستار فاینانشال تایمز که پیش‌ازاین نقل‌قولی از او آوردم، حق دارد که می‌نویسد؛ موقعیت بیماری دموکراسی آمریکایی هر روز وخیم‌تر می‌شود. دموکراسی آمریکایی را اگر به عقب برگردیم، رد پای بنیان‌گذاران قانون اساسی کشور را که بر اساس ویژگی‌هایی مانند: “کسانی کشور را اداره می‌کنند که صاحب آن‌اند” (جان جِی نخستین رئیس دادگستری) و وظیفه دولت “حمایت از اقلیت شجاع در برابر اکثریت” است. (جیمز مادیسون، یکی از رهبران برجسته آمریکا) یافت می‌شود.

دوره‌هایی از فراز و فرود وجود داشته است. ما فقط ۴۰ سال عقب‌نشینی، رژیم نئولیبرال، حمله تلخ علیه دموکراسی و نوعی جامعه که بتواند آن را حفظ کند تحمل کردیم. اخیرا برآورد هزینه مالی برای عموم جمعیت توسط شرکت رند ارائه شده است: ۴۷ تریلیون دلار از طبقه کارگر و متوسط (۹۰ درصد جمعیت) به افراد فوق ثروتمند منتقل شده است. ۰.۱ درصد که ثروتمندترین مردم آمریکا و جهان هستند، سهم ثروت خود را از زمان رونالد ریگان تاکنون دو برابر کرده و به ۲۰ درصد از کل ثروت جهان رسانده‌اند.

اگر امروز ایالات‌متحده درخواست عضویت در اتحادیه اروپا را می‌داد، به‌احتمال زیاد پذیرفته نمی‌شد. ساختار به‌کلی غیر دموکراتیک اکنون سنا دلیل کافی برای رد درخواست عضویت می‌تواند باشد.

رقم‌های یاد شده در پژوهش موسسه رند در مقایسه با آنچه رخ داده، بسیار ناچیز است. ده‌ها میلیارد دلار با برنامه بهشت مالیاتی برای شرکت‌های مالی، موسسه‌های کارتل و تراست، و… که رونالد ریگان راه گشای آن بود، از جیب مردم عادی سرقت شده است. بیش از این هم در دوران شیدایی جناب کلینتون به نام نظم زدایی از قانون سرمایه انجام شد. ریگان و شریک سیاسی‌اش مارگارت تاچر کمر همت بسته بودند که هر نوع جنبش کارگری را نادیده بگیرند و در سرکوب آن‌ها به‌طور آرام دریغ نکنند. اینان بی‌درنگ وسایل سرکوب پنهان طبقه‌ی کارگر را برای دست نیافتن به مقاومت در برابر حرکت دزدان دریایی جدید به نام شرکت‌های ساخت اسلحه و ماشین‌آلات شروع کردند. افول جدی دموکراسیِ فعال نتیجه‌ی واقعیِ تمرکز زیاد ثروت در دستان درصد اندکی از جامعه و راندن اکثر مردم به دره رکود و تردید است.

دیگر نیازی به‌مرور دوباره داستان اسرارآمیز نیست. اما به یاد داشتن ژرفای ساختار غیردموکراتیک دولت اهمیت بسزایی دارد. در قرن هیجده، باوجود ساختارهای سیاسی و اجتماعی، قانون اساسی برای حفظ دموکراسی یکی از ارکان مهم به حساب می‌آمد. این رکن آن‌قدر مهم بود که دولت‌مردان اروپایی ضمن یاد کردن از آن با احترام، به کاربرد تئوری دومینو نیز اشاره کرده‌اند. هراس آن‌ها از این بود: آموزه‌های مخرب “فتنه‌گرها” که “جمهوری‌خواهی و خودگردانی مردمی” را تشویق می‌کرد و توسط کسانی که خود را از چنگ انگلیس نجات داده بودند، ممکن شده بود، اکنون می‌تواند “اصول شرارت” مشابهی را در جاهای دیگر دامن بزند.

به‌این‌ترتیب در ۲۵۰ سال پیش، رویدادهای بسیاری رخ داده است. چنانچه پیش‌ازاین گفتم؛ اگر امروز ایالات‌متحده درخواست عضویت در اتحادیه اروپا را می‌داد، به‌احتمال زیاد پذیرفته نمی‌شد. ساختار به‌کلی غیردموکراتیک اکنون سنا دلیل کافی برای رد درخواست عضویت می‌تواند باشد. بی‌تردید، بسیار شگفت‌انگیز است که امروز باید باور داشته باشیم که مکتب اصالت قانون اساسی را اکنون همان‌گونه که چند قرن پیش نوشته شده، احترام بگذاریم. در این معنا ما باید امروز به همان باوری روی بیاوریم که ۲۵۰ سال پیش ثروتمندان و برده‌داران روی کاغذ آوردند. حتی حقیقتی که این روزها شاهد آن هستیم؛ به‌کارگیری روش‌های بدبینانه آموزه‌های “اصیل‌گرایانه” و “متن‌گرایانه که همان آیه وحی بودن است” و اغلب در عمل به کار گرفته می‌شوند، را نادیده بگیریم.

حتا بدون ترامپ، ایالات‌متحده هنوز با بحران شدید قانون اساسی روبرو خواهد شد. اما بحران قانون اساسی فقط بخشی از مشکل بزرگ است. اما دموکراسی در بهترین حالت، نی شکننده‌ای است که مردم بیشتر زمان زندگی‌شان را از پیشوایی تبعیت می‌کنند که قدرت مطلق است. آنچه می‌گویم، چیز جدیدی نیست که پیش‌ازاین در روزهای انقلاب صنعتی توسط کارگران دریافت و درک شده بود. آن‌ها برای دستاوردهای خود که قانون اساسی بود و برای‌شان حقوق انسانی در نظر گرفته بود، به مبارزه برخاستند. درواقع از حقوق اساسی و حیثیت شخصی‌شان دفاع می‌کردند. آن‌ها هم‌چنین گفته بودند که بردگان مزدبگیر “در روزهای نه‌چندان دور مقاومت و پیکار کسانی که شرایط بهتر را برای خود و آیندگان رقم زده‌اند، را به فراموشی بسپارند و اسیر دام کسانی بشوند که آنان را در برکه‌ی نیازهای مادی روزانه اسیر کرده‌اند. در این برکه اسارت حتا شاید استقلال و احترام به خویشتن را هم کنار بگذارند.” آنان آرزو می‌کردند که ‌ای‌کاش این روز نزدیک نباشد. افکاری که قابل تامل‌اند.

 

سی جی پلی کرونیو: چنین به نظر می‌رسد که  میلیون‌ها نفر از هواداران ترامپ باور دارند که پیشوای‌شان واقعن برنده انتخابات بوده است. درواقع، نشانه‌هایی وجود دارد که آنان ادعا کنند: “جهانیان می‌دانند که ترامپ برنده شده است.” در سایه این ادعا، به نظرم آمریکای مدرن و معاصر فقط در بحران دو پارگی و دو قطبی شدن در امور سیاسی و ایدئولوژیک نیست، بلکه اکنون شناخت‌شناسی جایگزینی نیز در حال اجرا می‌باشد: پاره‌ای از مردم جامعه به واقعیت‌های علمی برای توضیح آنچه در جهان می‌گذرد، معتقدند. درحالی‌که بخشی دیگر از شهروندان به ادعاهای دروغ، اطلاعات نادرست و فریبکاری متکی هستند. با توجه به این‌که ما در کشوری ثروتمند، مترقی و صاحب مدرن‌ترین تکنولوژی زندگی می‌کنیم، این پدیده‌ی شگفت‌انگیز را چگونه تعبیر می‌کنید؟

 

نوام چامسکی: در اینجا مقداری احتیاط لازم است.

اینجا حوزه و قلمرو آزمون‌وخطا است. زمانی که دانشجو بودم، استاد تئوری تکامل، پیش از شروع درس هشدار داد آنچه امروز می‌گویم، نیاز نیست که الزامن به آن باور داشته باشیم. اما اهمیت دارد که بدانیم دیگران چگونه فکر می‌کنند. امروز هم پروتستان‌ها و هم کاتولیک‌ها بیش از آن‌که به رشد طبیعی انسان بر اساس تئوری‌های علمی باور داشته باشند، بیشتر می‌گویند: «انسان با هدایت و اراده خداوند آفریده شده و مسیر رشد را بدون خواست او نمی‌توانسته طی کند، یا اگر محافظه‌کار باشند، می‌گویند: انسان از روز نخست به همین شکل که اکنون هست، بوده است.» بیش از چهل درصد آمریکایی‌ها در انتظار بازگشت عیسا مسیح تا نیمه قرن اخیر هستند. درحالی‌که بیش از هشتاد درصد به معجزه باور دارند. درواقع از برخی جهات، خیلی هم دور از قرن‌ها پیش نیستیم.

درضمن، موضوع تاثیر مخرب سیستم‌های نئولیبرال در بیشتر این سرزمین، به‌ویژه در مناطق روستایی که مرکز عمده تولید بوده‌اند را از یاد نبریم و به اهمیت آن دقت کنیم. پس از رشد یکنواخت و مدام نیروی کار در کارخانه‌ها که سال ۱۹۷۹ نقطه اوج آن بود و بیست میلیون را شامل می‌شد، چهل سال بعد این رقم به کمتر از سیزده میلیون نفر سقوط کرده است. کاهش یادشده، در بیشتر موارد، برآمد سیاست‌های گزینه شده است: پیمان‌نامه‌های دوجانبه حقوق سرمایه‌گذاران و توافق‌های آزاد تجاریِ بی نام و نشانی که فقط حقوق و منافع صاحبان شرکت‌های بزرگ و سرمایه‌داران را در نظر گرفته بود درحالی‌که کارگران فقیر و بی‌چیز را در رقابت با سرمایه قرار داد که راهی مگر تمکین برای کف دست نانی نداشتند. این سیاستِ سرمایه جهانی نه‌تنها در آمریکا که در سراسر جهان بوده و هست. دلیل‌های بسیاری برای ویرانی روستاهای آمریکا در دست است: خالی از سکنه و متروک ماندن، نبود سرویس‌های درمانی، قضایی و اشتغال، احساس رها شدگی و بی‌پناهی. چنین موقعیتی امکان همکاری و مشارکت در ساخت فرهنگ جهانی را ممکن نمی‌کند.

منابعی که شما برای شکاف در جامعه از آن یاد کردید، بسیار پیچیده‌اند. جدایی، واقعی و اجتناب‌ناپذیر بوده است. این شکاف بی‌تردید تاثیر بسیاری در شکل برخورد مردم با سیاست روز دارد. اکنون کشور به‌شدت در چنگال یک بیماری همه‌گیر گرفتار آمده است. پس از مهار اپیدمی بیماری سارس «SARS» در سال ۲۰۰۳، دانشمندان متوجه شدند که احتمال بروز ویروس کرونا از نوع دیگری وجود دارد. شکاف فرهنگی بسیار زود پدیدار شد. هنگامی‌که در سال ۲۰۰۹، اوباما سکان قدرت را در دست گرفت، نخستین اقدام او تشکیل شورای مشورتی در امور علمی بود و به آن‌ها ماموریت داد برنامه‌ای برای مقابله با بیماری همه‌گیر احتمالی آماده کنند. دانشمندان برنامه را آماده کردند. حتا تا ژانویه ۲۰۱۷ هم اجرای آن ادامه داشت. زمانی که نخستین برنامه ترامپ در شروع کارش، برچیدن همین برنامه بود، درواقع ضد علم‌ترین دولت آمریکا در دوران معاصر بر اریکه قدرت نشسته بود. اقدامی که برآمد آن را در وجه‌های گوناگون شاهد هستیم و نزدیک‌ترین و قابل لمس‌ترین آن تاثیر بر فرهنگ عامه جامعه است.

کشمکش و درگیری معرفت‌شناسی واقعی است. توضیح یا مقابله با آن مسئله ساده‌ای نیست. چگونگی آینده به‌طور اساسی به این بستگی دارد که این کشمکش و درگیری با چه تدبیری حل شده است.

 

سی جی پلی کرونیو: پرسش بزرگی که جامعه جهانی و به‌ویژه مردم آمریکا را به خود مشغول کرده است، بحث ترامپیست و باقی ماندن یا نابودی آن پس از ترامپ است. به نظر شما ترامپیسم، بدون ترامپ موضبوعیت دارد؟

 

نوام چامسکی: اگر به گمانه‌زنی‌های من برگردیم، به باورم هم ترامپ و هم ترامپیسم برای سالیان زیاد در کنار ما خواهند بود؛ هم اندیشه ترامپ به‌عنوان فرد و هم جریان مسمومی که او به راه انداخته است. سم‌هایی که ترامپ به جامعه تزریق کرده، ممکن است چنان خاصیتی داشته باشند که تمدن را به پایان غم‌انگیز و وحشتناکی بکشاند. بدیهی است که برای بحران‌های دهشتناکی که بشر امروز با آن روبرو است، راه حل‌هایی وجود دارد.

آنچه در قدرتمندترین کشور تاریخ بشر اتفاق می‌افتد، نمی‌تواند تأثیری قاطع بر آنچه در جهان پیرامونش رخ می‌دهد نگذارد – تأثیری حتی بر بقای جامعه بشری به هر شکل قابل تشخیص.

 

منبع:

https://truthout.org/articles/noam-chomsky-trump-has-revealed-the-extreme-fragility-of-american-democracy/


[۱]  مار-ئه-لاگو (Mar-a-Lago)  عمارت و بنایی تاریخی در پام بیچ، فلوریدا است، که از ۱۹۲۴ تا ۱۹۲۷ توسط مارجری پست ساخته شد. او این خانه را همچون اقامتگاهی زمستانی برای رؤسای جمهور آمریکا و مهمانان خارجی تصور می‌کرد و پس از مرگ او در سال ۱۹۷۳ این عمارت وقف ملت شد؛ ولی رؤسای جمهور مختلف از استفاده از آن خودداری کردند و در سال ۱۹۸۵ دونالد ترامپ، که بعدها ۴۵مین رئیس‌جمهور آمریکا شد، آن را خریداری کرد.

این عمارت ۱۲۶ اتاقه ۱۱۰٬۰۰۰ فوت مربع (۱۰٬۰۰۰متر مربع) شامل باشگاه مار-ئه-لاگو مختص به اعضاست که امکانات هتل مانندی دارد. خانواده ترامپ بخش‌های خصوصی مجزایی را در آن در اختیار دارند.

آرشیو نوشته‌ها و شناسایی نویسنده:

خانه | >> واپسین نوشته‌ها

عباس شکری روزنامه نگار، نویسنده، مترجم آزاد پژوهشگر خبرگزاری نروژ و موسس نشر آفتاب در نروژ است. او دارای دکترا در رشته‌ی «ارتباطات و روزنامه نگاری» است که اینک همکاری خود را با سایت شهرگان آغاز کرده‌ و آثار او همچنین در نسخه چاپی شهرگان نیز منتشر می‌شود.

تازه‌ترین نسخه دیجیتال شهرگان

ویدیویی

شهرگان در شبکه‌های اجتماعی

آرشیو شهرگان

دسته‌بندی مطالب

پیوندها: