UA-28790306-1

صفحه را انتخاب کنید

شکست قطار استراتژیک ترامپ

شکست قطار استراتژیک ترامپ
[clear]
[clear]
باور کنید یا نه، دونالد ترامپ یک استراتژی بزرگ دارد. اما این استراتژی یک افتضاح کابوس وار است.

رئیس‌جمهور دونالد ترامپ یک استراتژی بزرگ دارد. به گفته برخی تحلیل گران، جریان بی‌پایان ایده‌های نامنظم و به‌ظاهر تکانه‌ای ترامپ، هیچ نشانه‌ای از ثبات و هدفمندی ندارد و نمی‌توان آن‌ها را یک استراتژی نامید. اما دیدگاه ما متفاوت است. در پسِ تمام حرف‌ها، سروصداها و پیام‌های توییتری، الگوی قابل‌تشخیصی از تفکر وجود دارد. ترامپ برای هدایت سیاست‌های خارجی دولتش، چشم‌اندازی واضح و مشخص دارد. البته این چشم‌انداز بسیار تیره‌وتار و نگران‌کننده و سرشار از تنش و معضلات آزاردهنده است.
استراتژی یک طرح فکری است که به ساخت و شکل‌گیری سیاست خارجی می‌انجامد. رهبری که یک “استراتژی کلان ” را دنبال می‌کند، با حوادث جهانی با رویکردی موقت و مورد به مورد برخورد نمی‌کند. داشتن یک استراتژی بزرگ نشانه‌ی راهبردی هدفمند و مفاهیمی عمیق درباره اهداف و جهت‌گیری کشور در روابط بین‌المللی است.
در بدترین حالت، یک استراتژی کلان باید شامل درک این مسائل باشد:  اَشکال و برجستگی‌های فضای بین‌المللی، مهم‌ترین منافع و اهداف کشور، بزرگ‌ترین خطراتی که آن منافع را تهدید می‌کنند، اقداماتی که کشور می‌تواند برای مقابله با خطرات و افزایش امنیت و رفاه ملی انجام دهد. بنابراین استراتژی کلان، تشخیصی و تجویزی است: تحلیلی از رخدادهای جهانی و تأثیرشان بر کشور به همراه مفهومی آینده‌نگر درباره اینکه چگونه یک کشور می‌تواند از اشکال مختلف قدرت (قدرت نرم، سخت، نظامی یا اقتصادی) برای ارتقای جایگاهش استفاده کند. هر استراتژی کلان یک بعد به نام “چه چیزی” دارد: مفهومی از اینکه در وهله اول، چه چیزی امنیت ملی را می‌سازد. و سپس در بُعد “چگونه”، تئوری چگونگی ایجاد امنیت در یک محیط بین‌المللی پویا با توجه به ابزار در دست مطرح می‌شود.
ترس و تهدید
امروزه منافع استراتژیک کلان آمریکا دقیقاً همان‌هایی است که ۲۴۰ سال پیش بود: حفاظت از تأسیسات و تأمین امنیت فیزیکی کشور، شکوفایی و رفاه اقتصادی، و بهبود شرایط زندگی. بنابراین معمولاً جالب‌ترین بخش از استراتژی کلان، با درک رئیس‌جمهور از ماهیت فضای بین‌المللی و خطرات اصلی‌ای که منافع کشورش را تهدید می‌کنند آغاز می‌شود.  برای ترامپ، بزرگ‌ترین خطری که آمریکا را تهدید می‌کند در درجه اول از چالش “اینترمستیک” (Intermestic) ناشی می‌شود که به معنای نیروهای قدرتمند خارجی است که به‌طور مستقیم در عرصه  داخلی آمریکا، تهدیدهای امنیتی داخلی، اختلال در اقتصاد آمریکا و آلوده شدن جامعه، طنین‌انداز می‌شوند.
از دیدگاه ترامپ، سه خطر اصلی و مهم برای آمریکا وجود دارد. اولین خطر گروه تروریستی “داعش” است که برای رئیس‌جمهور و بسیاری از مشاورانش تهدیدی وجودی و “تمدنی” برای امریکا است که باید از صفحه روزگار محو شود. ترامپ و تیمش این خطر را فقط از چشم گروه‌های تروریستی سنی مانند داعش و القاعده نمی‌بینند؛ بلکه تمام مسلمانان را به‌نوعی تروریست می‌دانند. “مایکل فلین” مشاور امنیت ملی ترامپ تمام اشکال اسلام‌گرایی را یک “سرطان” و “ایدئولوژی سیاسی” می‌داند که “در پشت چهره دین پنهان‌شده” و یک “جنبش توده‌ای صورت گرفته توسط افراد شرور” توصیف می‌کند. جهان‌بینی ترامپ میان شیعه، سنی یا دیگر فرقه‌ها و گروه‌های اسلامی تفاوتی قائل نمی‌شود. بنابراین، تعاریف تهدید به ایران شیعه گسترش می‌یابد که البته با گروه‌های تروریستی سنی مانند داعش، شدیداً در تقابل است. و دردناک‌تر از همه این است که نگرش ترامپ، بسیاری از شهروندان مسلمان آمریکا را هم شامل می‌شود که آن‌ها را به چشم ستون پنجم بالقوه برای افراط‌گرایان وطنی می‌بیند.
دوم اینکه ترامپ معاملات تجاری ناعادلانه و شیوه‌های تجاری رقبای کلیدی را به‌عنوان خطری بزرگ برای اقتصاد آمریکا به تصویر می‌کشد و بنابراین این مسئله را یکی از اولویت‌های امنیت ملی آمریکا می‌داند. از دیدگاه ترامپ، “معاملات تجاری فاجعه‌آمیزی” مانند “توافقنامه تجارت آزاد آمریکای شمالی ” (نفتا)، توان تولیدی آمریکا را فلج کرده و دستمزد میلیون‌ها آمریکایی را کاهش داده است. ترامپ در طول مبارزات انتخاباتی، توافق “مشارکت ترانس آتلانتیک” (TTP) را “تجاوز به آمریکا” توصیف کرد.
اما از دیدگاه ترامپ، دشمن شماره یک در حوزه اقتصادی، چین است که برخلاف حرف‌هایش در مبارزات انتخاباتی، عضو توافق TTP نیست. ترامپ گفته که آمریکا همین‌الان هم با چین در جنگ تجاری است و پکن دارد در این جنگ پیروز می‌شود. ترامپ چین را به کاهش ارزش واحد پول آمریکا، بازارشکنی فولاد و آلومینیوم، سرقت مالکیت معنوی و سوءاستفاده از دیگر تجارت‌های ناعادلانه در برابر آمریکا متهم می‌کند؛ به‌خصوص از سال ۲۰۰۱ که چین به سازمان تجارت جهانی پیوست. ترامپ هدف این کمپین چینی را فلج کردن قدرت تولیدی آمریکا و پیشبرد اهداف پکن به سمت سلطه اقتصادی و نظامی برجهان می‌داند.
سومین، مخالفت مستمر ترامپ با مهاجران غیرقانونی است. ترامپ استدلال می‌کند که تعداد بالای مهاجران سبب شدند آمریکایی‌ها شغل‌های خود را از دست دهند، درآمد کمتری داشته باشند و به‌طورکلی بر شرایط مسکن، مدارس، صورتحساب‌های مالیاتی و شرایط زندگی تأثیر گذاشته‌اند. ترامپ مهاجرت را معضلی در امنیت ملی توصیف می‌کند و ورود مهاجران غیرقانونی به آمریکا را با میزان بالای جرائم، مواد مخدر و حملات توریستی مرتبط می‌داند؛ اما برای اثبات این ادعا هیچ‌گونه شواهد و آماری ارائه نداده است که نشان دهد “آمریکایی‌های بی‌شماری” به دلیل ورود مهاجران کشته‌شده‌اند. مهاجران و پناه‌جویان مسلمان و فرزندان مهاجران را مانند “اسب تروا” می‌داند که سبب گسترش اسلام افراطی در آمریکا می‌شوند.
[clear]

[clear]
اصول ترامپ
برای مقابله با این تهدیدها، ترامپ استراتژی کلان “اول آمریکا” با چهار ستون اصلی را در دستور کار خود قرار داده است.
اولین ستون چیزی است که “استفان بنن” استراتژیست ارشد کاخ سفید آن را باافتخار “ملی‌گرایی اقتصادی” می‌خواند. ترامپ از “حمایت گرایی” و “مرکانتیلیسم” {literal}{{/literal}یا “بازاربست گرایی” دیدگاهی است که در آن، هماهنگی راهبردی و همسویی سودها میان سوداگران و کارداران فرمانروایی ریخت می‌گیرد{literal}}{/literal} استقبال می‌کند که بیشتر به درد قرن نوزده و بیست می‌خورد تا قرن نوین بیست و یکم.
برای برداشتن قدمی به‌سوی تحقق این دیدگاه، دریکی از اولین اقدامات اجرایی‌اش به‌عنوان رئیس‌جمهور، از پیمان TPP کناره‌گیری کرد. همچنین وعده داده توافق نفتا را مجدداً مذاکره می‌کند و اگر کانادا و مکزیک با شرایطش موافقت نکنند، از این پیمان نیز خارج خواهد شد. کشورهایی مانند چین که ازنظرش روابط تجاری ناعادلانه با آمریکا دارند را با نرخ تعرفه‌های ۴۵ درصدی تهدید کرده است. اعلام کرده شرکت‌هایی که مشاغل را از کشور خارج کنند، با “عواقب” بدی مواجه خواهند شد.
دومین ستون اصلی در استراتژی ترامپ را می‌توان امنیت ملی “شدید” نام‌گذاری کرد. این بخش شامل طرح‌هایی مانند ساخت دیوار در مرز آمریکا- مکزیک و تشدید امنیت مرزی می‌شود. خطر تبعید دسته‌جمعی مهاجران غیرقانونی وجود دارد که احتمالاً با مهاجران دارای سابقه کیفری آغاز می‌شود. رویکرد او خواستار ممنوعیت دائمی ورود پناه‌جویان سوری، توقیف موقت پناه‌جویان و تعلیق مهاجرت قانونی از چندین کشور مسلمان می‌شود، تا زمانی که بتوانند روشی برای “شناسایی افراط‌گرایان” پیدا کنند. هفته گذشته ترامپ با امضای یک فرمان اجرایی، تمام این اقدامات را آغاز کرد. همچنین اعلام کرد که سیستمی برای ثبت‌نام تمام مسلمانان آمریکا راه‌اندازی شده است و با افرادی که دوستان و اعضای خانواده مظنون به دیدگاه‌های افراطی را به پلیس گزارش ندهند، به‌صورت قانونی برخورد خواهد شد.
سومین و شاید مرکزی‌ترین ستون استراتژی ترامپ را چیزی تشکیل می‌دهد که آن را “فرا عمل‌گرایی غیراخلاقی” (amoral transactionalism) می‌نامیم. ترامپ معتقد است آمریکا باید حاضر باشد معاملاتش را با هرکسی و هر کشوری که لازم باشد (صرف‌نظر از اینکه دارای ارزش‌های مشترک هستند یا نه) قطع کند. برای مثال، ترامپ درباره مبارزه با اسلام افراطی گفته است: “تمام اقدامات باید در محور این هدف باشند و هر کشوری که این هدف را دارد، متحد ماست.” تصور می‌شود بزرگ‌ترین فرصتی که ایجاد می‌کند، تجدید روابط استراتژیک با روسیه است؛ کشوری که ترامپ و بسیاری از مشاورانش آن را در مبارزه با افراط‌گرایان اسلامی و حتی شاید چین، متحد خود می‌دانند.
آخرین ستون استراتژی ترامپ، بسط و گسترش قوای نظامی است. در مبارزات انتخاباتی و در مدت‌زمان انتقال قدرت، ترامپ خواستار تجهیزات نظامی بیشتر و سرمایه‌گذاری روی توانایی‌های سایبری و سلاح‌های هسته‌ای شد. اما اعلام کرد که هدف از این کار شرکت در درگیری‌های نظامی نیست، بلکه هدف مقابله با دشمنان بالقوه و شکست کسانی است که به آمریکا حمله می‌کنند. او وعده داده عملیات نظامی علیه داعش و دیگر گروه‌های تروریستی را افزایش می‌دهد. کاملاً واضح است که در مبارزه با داعش، ترامپ امیدوار است بتواند برای پیشبرد جنگ زمینی بر “نیروهای مسلمان” تکیه کند و ارتش آمریکا تنها مسئولیت بمباران مناطق را بر عهده بگیرد و زمانی که داعش شکست خورد، از نفت عراق استفاده کند. رئیس‌جمهور سابق می‌خواست آمریکا آن‌قدر قدرتمند شود تا بتواند امور و روابط جهانی را شکل دهد؛ اما به نظر می‌رسد ترامپ آمریکایی قدرتمند می‌خواهد تا بتواند تروریسم را ریشه‌کن کرده و سپس به حال خود رها شود.
روسای جمهور آمریکا در دوران پس از جنگ جهانی دوم، جهان را با گسترش دموکراسی و بازار آزاد امن‌تر و شکوفاتر می‌دانستند. همچنین معتقد بودند حمایت از متحدان و نهادهای بین‌المللی زحمت کوچکی است که فواید زیادی دارد؛ زیرا از تحولات ژئوپلیتیک منفی جلوگیری می‌کند. اما ترامپ چنین نگرشی ندارد. او به این باور دیرینه که “استثنا گرایی آمریکایی” و رهبری ایالات‌متحده دو مسئله درهم‌تنیده هستند، اعتقاد ندارد.
دوراهی‌های استراتژیک ترامپ
با تمام حرف‌هایی که زده شد، به این نتیجه می‌رسیم که استراتژی کلان ترامپ با سنت‌های دیرینه سیاست خارجه آمریکا در تقابل است و تهدید بزرگی برای نظم لیبرال بین‌المللی آمریکا محسوب می‌شود. بااین‌حال، استراتژی بزرگ ترامپ محکوم به رویارویی با تنش‌ها و معضلات داخلی است که دستیابی به اهداف موردنظر رئیس‌جمهور را دشوار می‌کند. مشکلات زیادی وجود دارد، اما در اینجا به شش مورد از مهم‌ترین آن‌ها اشاره می‌کنیم.
اول اینکه برای ترامپ دشوار خواهد بود همزمان با مبارزه با داعش، بتواند روابط خوبی با روسیه داشته باشد. احتمالاً تمایل ترامپ برای اتحاد کامل با ولادیمیر پوتین در مبارزه با داعش، نتایج معکوس در بر خواهد داشت. باراک اوباما همکاری ضد تروریستی با روسیه در خاک سوریه را به اعمال آتش‌بس در سراسر کشور و حصول اطمینان از رسیدن کمک‌های بشردوستانه مشروط کرد، که درنهایت روسیه در پایبندی به آن‌ها موفق نشد. اگر ترامپ تصمیم بگیرد بدون هیچ شرط و شروطی با روسیه همکاری کند، درواقع در بمباران‌های بی‌رویه روسیه و تلاش برای در قدرت نگاه‌داشتن اسد، هم‌دست و شریک جرم خواهد شد. این اقدامات دستورالعملی برای دامن زدن به جنگ داخلی و افراط‌گرایی است، نه مبارزه با آن.
معضل دوم این است که اقدامات ترامپ برای حفاظت از کشور، قواعد مبارزه با داعش را پیچیده‌تر می‌کند. تعریف گسترده‌ی ترامپ از اسلام افراطی، اعتقاد به اینکه بسیاری از مسلمانان آمریکا به افراط‌گرایی گرایش دارند، و تهدیدهایش در رابطه با ثبت مشخصات تمام مسلمانان ساکنِ امریکا، همگی سبب می‌شوند تلاش کنونی برای ایجاد رابطه بهتر میان مسلمانان آمریکا و اجرای قانون مسموم شود. علاوه بر این، فرمان‌های اجرایی ترامپ برای منع ورود پناهندگان و مهاجران، چهره‌ای عمیقاً مسلمان ستیز به آمریکا می‌دهد و تمایل کشورهای مسلمان برای حمایت از مبارزه با داعش را کاهش می‌دهد. اگر ترامپ دیگر وعده‌هایش مانند ازسرگیری شکنجه، گسترش گوانتانامو و انتقال سفارت آمریکا در اسرائیل به اورشلیم را عملی کند، مخالفت‌ها دوچندان خواهند شد.
مورد سوم، درباره رویکرد ترامپ نسبت به روسیه و اروپا است که علیه خود و متناقض است. آغوش گرم ترامپ برای پوتین، رها کردن اوکراین در دستان مسکو، لغو تحریم‌های روسیه، سخنان منفی درباره ناتو، اتحادیه اروپا و رهبرانی مانند آنگلا مرکل؛ خوشحالی از برکسیت و جنبش‌های پوپولیستی در اروپا؛ میان آمریکا و مهم‌ترین متحدان دموکراتش فاصله می‌اندازد.
چهارم: ترامپ نمی‌تواند همزمان چین و کره شمالی را با هم تهدید کند. پیونگ‌یانگ زرادخانه هسته‌ای نسبتاً قوی‌ای دارد و بنا به گزارش‌ها، می‌تواند در عرض چند ماه آینده اولین موشک بالستیک قاره‌پیمای خود را آزمایش کند. سال گذشته، دو قطعنامه در شورای امنیت سازمان ملل تصویب شد و تحریم‌های بی‌سابقه‌ای علیه پیونگ‌یانگ (به‌خصوص در صادرات زغال‌سنگ) آغاز شد. این روش بهترین راه‌حل غیرنظامی برای حل کردن مشکل کره شمالی است، اما تنها اگر چین صادقانه آن‌ها را پیاده‌سازی کند که با توجه به روابط آمریکا- چین، احتمالش کم است. ترامپ گفته می‌خواهد با استفاده از اهرم‌های اقتصادی برچین فشار بیاورد تا آن‌گونه که آمریکا می‌خواهد با کره شمالی برخورد کند. اخیراً، در اوایل ماه ژانویه، ترامپ در توییتر خود نوشت: “چین در معاملات یک‌طرفه، پول و ثروت زیادی را از آمریکا خارج کرده است؛ اما حاضر نیست درزمینهٔ کره شمالی همکاری کند. چه خوب!”
پنجم: ترامپ قرار است با خروج از توافق TTP (یک پیمان آزاد تجاری میان دوازده کشور که چهل درصد از تولید ناخالص داخلی جهان را تشکیل می‌دهد) به کارگرهای آمریکایی کمک کند؛ اما درواقع با واگذار کردن میدان جنگ اقتصادی به پکن، به نفع چین عمل می‌کند. همچنین، موقعیت ژئوپلیتیک آمریکا در پویاترین منطقه دنیا را تضعیف می‌کند. هفت‌کشور از دوازده کشور عضو TTP (استرالیا، برونئی، ژاپن، مالزی، نیوزلند، سنگاپور و ویتنام) بعلاوه هشت کشور دیگر (کامبوج، هند، اندونزی، لائوس، میانمار، فیلیپین، کره جنوبی و تایلند)، از همین حالا برای مشارکت جامع منطقه‌ای با پکن وارد مذاکره شده‌اند. این میزان از تمایل برای همکاری با چین، فرصت‌های جدیدی برای چین فراهم می‌کند تا نفوذ سیاسی خود را گسترش دهد. چین حتی مجبور نخواهد بود الزامات موجود در TTP برای آزادسازی اقتصاد یا کار و حفاظت از محیط‌زیست را رعایت کند.
و آخرین مورد، درباره برنامه ترامپ برای “ساخت یک دیوار” و وادار کردن مکزیک برای پرداخت بهای آن (شاید با مالیات مرزی ۲۰ درصدی)، اخراج میلیون‌ها مهاجر غیرقانونی، و تهدید به خروج یا مذاکره مجدد نفتا، روابط مکزیک- آمریکا را برهم میزند که این مسئله در لغو ناگهانی سفر برنامه‌ریزی‌شده رئیس‌جمهور مکزیک “انریکه پنیا نیتو” به واشنگتن، کاملاً مشهود است. بحران دیپلماتیک با مکزیک همکاری‌های دو کشور در بسیاری از مسائل را عمیقاً به چالش می‌کشد؛ به‌خصوص در حل بحران مهاجرت که در اولویت‌های ترامپ قرار دارد.
منبع: foreignpolicy

آرشیو نوشته‌ها و شناسایی نویسنده:

>> واپسین نوشته‌ها

تازه‌ترین نسخه دیجیتال شهرگان

ویدیویی

شهرگان در شبکه‌های اجتماعی

آرشیو شهرگان

دسته‌بندی مطالب

پیوندها: