UA-28790306-1
تبلیغات

صفحه را انتخاب کنید

جنگ تریاک و مساله فلسطین

 

جنگ تریاک و مساله فلسطین هیچ ارتباط مستقیم با همدیگر ندارند. اگر، شاید کمی با دقت به هر دو موضوع توجه کنیم، پیوستگی‌های قابل توجهی میان این‌دو یافت می‌شود. برای این کار، شاید ابتدا لازم باشد، ‌صحبت کوتاهی در مورد جنگ های تریاک در چین داشته باشیم.

 

نکاتی کوتاه در مورد جنگ تریاک

به دنبال تشکیل شرکت‌هایی مانند “هند شرقی” از طرف انگلستان در قرن‌های شانزده و هفدهم، تجارت یا بهتر است بگوییم غارت مستعمرات اشکال نوینی به خود گرفت. استعمار انگلیس مسلح به سلاح‌های گرم و آتشین، از بابت نظامی به ارتش‌های سنتی مسلح به تیر و کمان و شمشیر، تسلط فروانی داشت.  ارتش آنها بر پایه‌های استفاده از تکنولوژی ماشین بخار، ناوهای جنگی و آتشین خویش را جهت تسخیر و کنترل مستعمرات خویش روانه اقیانوس‌ها کرد.

در یک چنین شرایطی بود شرکت‌های تجاری انگلیسی که در هندوستان و اطراف مستقر بودند، آغاز به تجارت با تاجران چینی نمودند. آنها از چین، ابریشم، چای، ادویه جات و کالاهای با ارزش فراوانی را خریداری می نمودند، در مقابل به آنها ” تریاک”  می‌فروختند. آنها انبوه تریاک‌هایی را که در هندوستان تولید می‌کردند، در برابر کالاهای خریداری شده از آنها، به چین صادر می‌نمودند. البته آنها تریاک تولید شده در هندوستان را به انگلستان نمی‌فرستادند، چون به ضرر و زیان‌های جانی، مالی و اجتماعی خانمان سوز آن کاملا واقف بودند.

چینی‌ها که قبلا، از تریاک به عنوان یک داروی گیاهی، مانند داروهای گیاهی سنتی دیگر استفاده می‌کردند، و خیلی وقت‌ها آن را بصورت آدامس می جویدند و قورت میدادند. آنها بصورتی اپیدمیک، به تریاک مبتلا نبودند. انگلیسی‌ها به آنها یاد دادند، که میشود تریاک را با استفاده از وافور،سوزانده و دود آن را تنفس نمود، که لذّت کشیدن آن به مراتب بیشتر می‌باشد. وقتی که قدرتمداران چینی متوجه فجایع اجتماعی ناشی از فراگیر شدن کشیدن تریاک شدند، اقدام به قدغن کردن و تحریم تریاک نمودند. به فرمان امپراطوری‌های چین، تریاک‌های موجود در انبارها ضبط شده و یا آتش کشیده شده و نابود می‌شدند. استعمار انگلیس با تمام قوا، در مقابل این فرمان امپراطوری‌ها ایستاد. ‌اینجا بود که جنگ‌ها و نبردهای نظامی بین چین و استعمار انگلیس آغاز شد. استعمار انگلیس خواهان آزادی تجارت در قالب آزادی فروش تریاک در چین و پرداخت غرامت و پول‌های ناشی از فروش تریاک بود.

تاریخ تجارت تریاک در چین از اواخر قرن هفدهم تا اوایل قرن بیستم را در بر میگیرد، که بیش از دو قرن می‌باشد ولی جنگ‌های مابین امپراطوری چین و استعمار انگلستان، در اواسط و اواخر قرن نوزدهم شدّت گرفت، که در تمامی این جنگ‌ها، بخاطر برخورداری استعمار انگلستان از تکنولوژی بهتر نظامی، امپراطوری چین بازنده بود و شکست خورد. باختن چین در این جنگ ها موجب میشد تا نه تنها  غرامت زیادی به استعمار انگلیس بپردازد، بلکه هر بار در نتیجه هر شکستی، امتیازات جدیدتری را به استعمارگران بپردازد. با مشاهده بازار پر رونق و سودآور تجارت تریاک با چین، استعمارگران جدیدی مانند فرانسه و پرتقال و دیگران هم به میدان آمدند، تا آنها هم از این سفره بهره برداری نمایند.

 امپراطوری چین پس از شکست‌های جنگی مجبور شد  تجارت تریاک توسط تاجران انگلیسی با چین را آزاد کند. آنها در مقابل این تسلیم، مجبور شدند تا  بندرها و شهرهایی مانند هنگ کنگ، ماکاو و کانتون را کاملا به استعمارگران واگذار ‌کنند. اگر تجارت تریاک در چین موجب مرگ و میر صدهای میلیون نفر شد، تنها پس از جنگ جهانی اول  و به دلایل مشخص تاریخی بود که این تجارت توسط خود استعمارگران انگلستان، پس از حدود دویست سال متوقف گردید.  این توقف هم به دلیل آبروریزی جهانی برای انگلستان و عدم سودآوری آن و تغییر وضعیت در هندوستان و جنگ جهانی اول اتفاق افتاد. بعد از جنگ جهانی اول، انگلستان نه تنها قادر شده بود امپراطوری عثمانی را متلاشی کند، بلکه منابع پر در‌آمد تر نفتی خاورمیانه در عربستان، کویت، عراق و غیره را به چنگ آورده بود.

 

مساله فلسطین

این روزها، آپارتاید نوین صهیونیستی قرن بیست و یکم در سرزمین‌های اشغالی فلسطین، آنچه را که از سرزمین فلسطین در نوار غزه باقی مانده است را که به یک زندان دو میلیون نفری شباهت دارد،  زیر بمباران شدید قرار داده و موجب ویرانی‌های عظیم و کشته شدن ده‌ها  کودک و جوان و زخمی شدن صدها نفر گردیده است. این اقدامات جنایت کارانه که هیچ تناسبی با مقیاس عملیات دفاعی مقابله گرانه فلسطینی ها ندارد، باز توجه همه جهانیان را به خود جلب نموده است.

همزمان با پیروزی استعمار انگلیس در جنگ اول جهانی و بدنبال تسلط آنها بر سرزمین‌های امپراطوری عثمانی سابق، بر اساس فرمان‌نامه “بالفور”، نخست وزیر وقت انگلستان، ‌اراضی فلسطینی‌ها به صهیونیست‌ها بخشیده می‌شود. اگر این فرمان، در توافقنامه “ورسای”، تصویب شده و رسمیت می یابد، بعضی دیگر از نیروهای ارتجاعی، الترا ناسیونالیست و ارتجاعی  امروزین در منطقه ما، گاها ادعا میکنند، که استعمار انگلیس آن موقع به آنها هم وعده‌هایی مشابه‌ی وعده به صهیونیست‌ها داده بود، که به آن عمل نکرده است. این نیروها از طریق خویش خدمتی به امپریالیسته‌ای امروزی، توقع دارند که آنها نیز امتیازات مشابهی مانند صهیونیست‌ها را از استعمارگران سابق، و امپریالیست‌های امروزی دریافت دارند.

در مورد تاریخچه نوین مصیبت‌های مردم فلسطین لازم نیست من توضیحات زیادی بدهم، چونکه این، بخشی عمده از تاریخ معاصرمان می باشد که همه ما بصورت زنده شاهد آن بوده‌ایم. آنچه که لازم است به آن اشاره کوتاهی کرد، این می‌باشد که چگونه طی پنجاه سال اخیر تمامی کشورهای منطقه‌، از جمله نهضت ‌مردم فلسطین نیز مانند بقیه صدها میلیون مردم خاورمیانه، به افیون اسلام گرایی سیاسی مبتلا گردید. همه ما میدانیم، همین چندین دهه پیش، تمامی جنبش آزادیخواهانه منطقه، از جمله جنبش آزادیبخش  فلسطین، مانند دیگر جنبش‌های آزادیخواهانه در خاورمیانه، جنبش‌هایی سکولار و ترقی‌خواه بودند که برای مردم کشورهای خویش خواهان یک زندگی مدرن، مترقی و سعادتمند بودند.

 

افیون تریاک نوین امپریالیستی در خاورمیانه

اگر نظری کوتاه به ردپای چگونگی پایه ریزی، آبیاری و رشد شکل گیری و به قدرت رسیدن اسلام سیاسی در خاورمیانه و در نهایت برآمد و رشد و تبدیل آن به قدرتمداری‌های حاکمه در خاورمیانه بیاندازیم، همه جا رد پای استعمار سابق انگلیس، و بعد ها به تبع آن دیگر امپریالیست‌ها از جمله امپریالیست آمریکایی را می بینیم. اگر از نقش صدها و هزاران مستشار سیاسی، امنیتی، دینی و تجاری و غیره، از قبیل ” لورنس عربستان” گرفته تا “خانم لمبتن” در ایران از چند صد سال پیش آغاز نموده باشیم، بعدها رد پای آنها را در شکل گیری جریانات اسلامی ارتجاعی از حجتیه، فدائیان اسلام در ایران گرفته، تا تشکیل القاعده و طالبان در افغانستان شاهد بودیم، که متعاقب آن در سرتاسر خاورمیانه مانند قارچ همه جا پرورش یافته و همه گیر شدند.

بهتر است در این زمینه‌ها تاریخ‌دان‌ها کار کارشناسی کرده و  نظر بدهند، که چگونه و توسط چه کسانی سازمان‌های سیاسی نظامی اسلام سیاسی، از طالبان و القاعده و مجاهدین در افغانستان گرفته، تا جمهوری اسلامی ولایت فقیه در ایران، حشدالشعبی‌ها در عراق، جبهه النصر، جیش السلام و داعش در سوریه، و بالاخره حزب الله در لبنان و حماس در فلسطین شکل گرفته، تقویت شده و تمامی خاورمیانه از کوه‌های هندوکش تا دریای مدیترانه را احاطه نمودند.

 به یاد داریم که چگونه زمان ریاست جمهوری آقای جیمی کارتر، مقامات ویژه ریاست جمهوری مانند “سایروس ونس”، ” “برژینسکی”، “ویلیام سالیوان” و غیره با میلیاردها دلار تزریق پولی اقدام به تشکیل و حمایت از مدرسه‌های اسلامی در پاکستان نمودند، تا از آن طریق پشتوانه حمایت دائمی القاعده و مجاهدین و طالبان‌ها در افغانستان را برای آینده‌ای دراز‌مدت تربیت نموده و  تضمین نمایند. امروزه نتیجه تزریق این افیون‌های نوین آنها در منطقه را در میوه‌هایی که می‌دهد شاهد هستیم. به گفته برخی دوستان افغان ما، هر شهید انتحاری تربیت شده در این مدارس اسلامی که سّن آنها سیزده چهارده سال بیش نیست و از کودکی شستشوی مغزی داده شده‌اند، نیم میلیون تا چند میلیون دلار به فروش میرسند. روزی نیست که مردم افغانستان با خون خویش قربانیانی را به دست افیون ارتجاع کاشته شده توسط امپریالیست‌ها از دست ندهند.

 جنگ تریاک خاورمیانه، با پروژه کمربند سبز اسلامی از کوه‌های هندوکش، تا دریای مدیترانه را – که جنبش فلسطین نیز بخشی از آن می‌باشد – در بر‌میگیرد. این پروژه که از همان زمان ریاست جمهوری جیمی کارتر آغاز شد، با روی کار آوردن مجاهدین و طالبان در افغانستان، جمهوری اسلامی ولایت فقیه در ایران ادامه یافت و سپس با فرارویی آن به داعش، حشدالشعبی، جبهه النصره، جیش الاسلام و ده‌ها جریان مشابه دیگر در عراق و سوریه تداوم پیدا می‌کند.

پیدا کردن رد پای این استراتژی در از‌هم‌پاشیدن جبهه آزادیبخش مردم فلسطین که جبهه‌ای متشکل از سازمان‌های ‌آزادیبخش سکولار و دموکراتیک بود، ‌و به  صحنه آورده شدن نیروهای اسلامی مانند حزب الله و حماس و امثال آنها از طریق حمایت‌های مستقیم، و غالبا غیر مستقیم مالی، امنیتی، تبلیغاتی و غیره، موجب گردید تا نه تنها سازمان آزادیبخش فلسطین قدرت خود را کاملا از دست بدهد، بلکه مانند دیگر جاهای خاورمیانه، این جریانات اسلامی باشند که به میدان داری و قدرتمداری برسند.

 اما، آیا واقعا ما خواهیم توانست از چگونگی و کیفیت کارکردهای “ام آی شش”، “سیا”، یا “موساد” در این موارد رد پاها و شواهد دقیق داشته باشیم. این امر تقریبا غیرممکن است. جستجوی پاسخ به سوالاتی از قبیل اینکه میلیاردها دلار بودجه‌های نظامی طالبان‌ها، و داعش‌ها، جبهه النصر‌ها و القاعده‌ها، حماس‌ها و حزب‌الله‌ها از کجا تامین می‌گردد، که آنها قادر می‌باشند در مقابل قدرتمندترین ارتش جهان، آمریکا و ناتو ده‌ها سال مقابله کرده و هزینه صرف نمایند.

 ممکن است پرسش شود که در مقابل دو میلیارد دلار در سال حمایت نظامی آمریکا از اسرائیل، این جمهوری ولایت فقیه اسلامی ایران میباشد که در سال صدها میلیون دلار به حماس و حزب‌الله کمک مالی و نظامی می‌کند. مگر قدرتمداری ولایت فقیه را در ایران چه کسانی بر سر کار آوردند؟ همان‌هایی که سر رشته صحنه بازی اسلام افراطی را در منطقه در دست دارند، با  دست ولایت فقیه حماس، حشدالشعبی و حزب‌الله را مسلح و تقویت نموده، با دست حکومت‌های فاسدی مانند عربستان دیگر جریان‌های اسلام افراطی را و از طریق  دیگر سالانه با تزریق میلیاردها دلار دولت صهیونیستی نتن‌یاهو را تقویت و حمایت نظامی می‌نمایند.

 امروز‌ آنها حتی حاضر نیستند کشتارهای دولت اسرائیل از مردم عادی فلسطینی در زندان دو میلیون نفری نوار غزه را محکوم نمایند. در شرایطی که افیون حاکمیت‌های قدرتمداری اسلام افراطی در خاورمیانه که توسط استعمار و امپریالیست‌ها کاشته و نشو و نما داده شده است، روزگار صدها میلیون نفر مردم خاورمیانه را سیاه کرده است، در عین حال همین امر بهانه‌ای شده است تا با دستاویز قرار دادن آن، امپریالیست‌ها اقدام به لشکر کشی جهت صدور دموکراسی فاشیستی صهیونیستی خویش به منطقه نمایند. این امر بهانه‌ای شده است تا با دستاویز قرار دادن آن، آپارتاید صهیونیستی کشتار مردم عادی فلسطینی را تحت پوشش جنگ با حماس توجیه نموده و همچنان اشغال اراضی آنها را ادامه دهد.

 

آیا مردم خاورمیانه قادر خواهند بود در  نبرد بر علیه این افیون  پیروز گردند!؟

آیا مردم کشورهای خاورمیانه قادر خواهند بود بر افیون جدید حاکمیت‌های قدرتمدار اسلام سیاسی، که توسط امپریالیست‌ها، از حماس و حزب‌الله گرفته تا طالبان و القاعده، از حشد الشعبی گرفته تا جمهوری ولایت فقیه، غالب آمده و در جنگ‌های “تریاک” ویژه خویش، بر افیون قدرتمداری اسلام سیاسی پیروز گردند؟ این‌بار قدرتمدار‌های همه این افیون‌ها آنقدر پشتوانه مالی؛ امنیتی و اجتماعی دارند که قادر بوده باشند تا ده‌ها سال دیگر ‌حاکمیت های خویش را حفظ نمایند.

شاید شناخت بیشتر از تاریخچه، چگونگی تشکیل و روی کار آورده شدن و تامین مالی، نظامی ـ امنیتی این جریانات، آغازی بوده باشد بر اینکه در راه مقابله جهت زدودن افیون این بیماری‌ها از صفحه تاریخ منطقه و این کشورها، به خود آنهایی که این بیماری را در منطقه شیوع داده و به یک اپیدمی همه گیر تبدیل نموده‌اند ‌تا اسلام سیاسی را در منطقه بر سر کار آورند، رجعت نکرده، و در عوض به وجدان‌ مردم خویش ‌که قربانیان اصلی این بیماری بوده‌اند، مراجعه کنند. شاید بهتر باشد در عرصه‌های بین‌المللی به وجدان‌ مردمی روی آورند و دنبال دوستان بی‌طرف با سمتگیری صلح طلبانه، خصوصا در میان کشورهای ‌با سمت‌گیری سوسیالیستی مراجعه نمایند.

امروزه دنیای انقلاب دیجیتال، رسانه‌های مجازی و تکنولوژی‌های روبوتیک و هوش مصنوعی، ده‌ها و صدها میلیون مردمی را که در منطقه خاورمیانه زندگی می‌کنند، از امکانات عظیمی جهت روشن بینی، شفافیت و ‌آگاهی یافتن از واقعیت‌ها برخوردار کرده است. مردم این منطقه جهت سازماندهی و مبارزه علیه افیون جنگ تریاک نوین، نبرد برای عبور از حاکمیت اسلام سیاسی در خاورمیانه از امکانات شگرف و عظیمی برخوردار هستند.

دنیز ایشچی ۱۵ می ۲۰۲۱

آرشیو نوشته‌ها و شناسایی نویسنده:

خانه | >> واپسین نوشته‌ها
تبلیغات

تازه‌ترین نسخه دیجیتال شهرگان

ویدیویی

شهرگان در شبکه‌های اجتماعی

آرشیو شهرگان

دسته‌بندی مطالب

پیوندها: