UA-28790306-1

صفحه را انتخاب کنید

«سفیدها سیاه شده‌اند!»

«سفیدها سیاه شده‌اند!»

شورش در انگلستان

نوشته: استفن هیوم
برگردان: محسن صفاری

 


یادداشت مترجم:
چندی پیش مطلب کوتاهی در مورد شورش ونکوور را که یکی از دوستان در فیس‌بوک به اشتراک گذاشته بود و شامل یک سری داده‌های آماری بود، تحت عنوان «شورش در بهترین جای جهان، چرا؟» ترجمه کردم که در شهروند بی‌سی چاپ شد. در آن شورش عکس‌العمل مقامات از جمله شهردار ونکوور این بود که اقدامات تخریبی به وسیله اقلیتی محدود و شاید هدایت شده از مجرمان و افراد بی‌مسئولیت صورت گرفته است. اما هرکس آن شب از تلویزیون صحنه‌های شورش را می‌دید به وضوح در می‌یافت که صحبت از اقلیتی محدود، تنها پاک کردن صورت مسئله است.
ارقام ارائه شده در آن مطلب اگرچه کوتاه اما بسیار گویا بود و روی دیگر سکه را نشان می‌داد. وقتی که بهای بلیط فینال استانلی کاپ در بازار سیاه (۷۸۰۰ دلار) بیش از درآمد یک ولفر بگیر مجرد در طول یک سال (۷۳۲۰ دلار) است، وقتی در یک دوره بیست ساله (۲۰۰۸-۱۹۸۹) ۱۰درصد خانواده‌های بالای جامعه سالانه ۵۲ درصد افزایش درآمد داشته‌اند و در همان دوره زمانی ۴۰درصد پائین جامعه سالانه ۴ درصد کاهش درآمد داشته‌اند، آیا نمی‌بایست انتظار سرخوردگی اجتماعی، خشم و فوران این خشم در یک لحظه معین را داشت؟
شورش‌های انگلستان اگرچه بسیار گسترده‌تر است و نقطه شروعی کاملا متفاوت (قتل یک جوان سیاهپوست به وسیله پلیس) دارد اما از دو جنبه با نمونه کوچک‌تر ونکوور شباهت دارد. اول سرخوردگی اقشار وسیعی از نسل جوان و بیگانگی آنان از جامعه خود و دوم کوشش مسئولین در حذف صورت مسئله و کاربرد سیاست مشت آهنین. اگر در ونکوور سیاست مشت آهنین کمتر بکار گرفته شد، در انگلستان شاهدیم که دولت برای سرکوب بهتر شورش‌ها از یک فرمانده سابق پلیس آمریکا، بیل براتن، که فرمانده سابق پلیس لس‌آنجلس و مسئول سرکوب شورش‌های سال ۱۹۹۲ لس‌آنجلس بود، کمک می‌گیرد. و یا بدتر، می‌بینیم که در یک مناظره تلویزیونی در BBC تاریخ‌نگاری انگلیسی به نام دیوید استارکی علت حضور جوانان سفیدپوست در شورش‌ها را چنین توضیح می‌دهد: «سفیدها سیاه شده‌اند». وی شورش‌های انگلیس را نتیجه پذیرش و غلبه فرهنگ سیاه بر فرهنگ جوانان سفید شورشی می‌داند.
اما مترادف شدن این شورش‌ها با خیزش‌های ملت‌های خاورمیانه و آفریقا حاوی درسی دیگر برای ما اهالی خاورمیانه است. تلاش و جانفشانی‌های ملت‌های خاورمیانه برای رهایی از دیکتاتوری و حکومت‌های خودکامه و دست‌یابی به دموکراسی اگرچه تلاشی تاریخی و گامی عظیم رو به پیشرفت و ترقی است اما شرط موفقیت آن برداشتن گام‌ها و تدوین سیاست‌هایی در جهت تحقق عدالت اجتماعی و تأمین حقوق اجتماعی و اقتصادی طبقات فرودست جامعه است. نظاره‌گری ویترین مصرف لوکس در خیابان، مشاهده گوشه‌هایی از زندگی فرادستان در رسانه‌های تصویری و ناتوانی در دسترسی به آن چه که روزمره چشم می‌بیند و دل تمنا می‌کند، در بلند مدت حاصلی جز سرخوردگی، خشم و طغیان ندارد. شورش‌های انگلستان نمایش این سرخوردگی است.
«م. ص»


آیا چرخش پاندول زیاده از حد به طرف مدارا با ناآرامی‌های مدنی رفته است؟
پاسخ عده‌ای به سئوال فوق همواره مثبت است. اعتراضات به کمبود حضور پلیس زیاد شده است و درخواست‌ها برای اقدامات خشن، بکارگیری ماشین‌های آب پاش، گلوله‌های پلاستیکی و حتی ارتش افزایش یافته است.
تاریخ، اما، می‌گوید که قضاوت در مورد چرخش پاندول، به جایگاه شما بستگی دارد. از دیدگاه راست پلیس بیش از حد مدارا کرده است. از دیدگاه چپ، به نظر می‌آید که جوانان محروم پلیس را دشمن خود می‌دانند. شاید در این میان سخت‌ترین کار، کار پلیس باشد.
اولین شورش قابل توجه انگلستان در دوران پس از جنگ شورش لندن در سال ۱۹۵۸ بود. سفیدها پس از دیدن یک زن سفید با شوهر هندی‌اش به سیاه‌ها حمله کردند. پس از آن سیاه‌ها اعتراض کردند که در مورد احتمال حملات به پلیس هشدار داده بودند اما هشدارشان نادیده گرفته شد.
شورش دیگر لندن در ۱۹۷۶ و شورشی دیگر در ۱۹۷۹ هنگامی به پا خواست که نئوفاشیست‌ها به معترضان به نژادپرستی حمله کردند و معلمی را از میان مخالفین نژادپرستی کشتند.
در ۱۹۸۰ شورشی در بریستول ۲۵ نفر شامل ۱۹ پلیس و ژورنالیست را روانه بیمارستان کرد. در ۱۹۸۱ شورش‌هایی در لیدز، منچستر (جائی که یک پاسگاه پلیس اشغال شد و پلیسی مورد اصابت تیرکمان قرار گرفت)، لیورپول، بیرمنگام و لندن در گرفت. در لندن تعداد زیادی وسیله نقلیه از بین رفت و ۳۰ ساختمان به آتش کشیده شد.
در ۱۹۸۵ شورش‌هایی در لندن – جائی که اولین پلیس در طول ۱۵۲ سال در خشونت خیابانی کشته شد – و در بیرمنگام به وقوع پیوست. در ۱۹۸۷ لیدز شورش کرد؛ در ۱۹۹۰ لندن؛ در ۱۹۹۱ بیرمنگام؛ در ۱۹۹۵ لیدز، برد فورد و لندن.
از سال ۲۰۰۰ لیدز، اولدهام، بردفورد، برن‌لی (شهری کوچک در لنکاشایر) بیرمنگام، منچستر، لوتن و لندن همه شورش‌هایی داشته‌اند. این شورش‌ها از هندی‌ها، آسیای جنوبی‌ها، برتری‌طلبان سفید، افراطیون اسلامی، نئوفاشیست‌ها، مخالفین نژادپرستی تا معترضان به مالیات و دانش‌جویان دانشگاهها را در برگرفته است.
و البته ایرلند شمالی را هم داریم که الهام دهنده سی سال خشونت خیابانی و اقدامات سرکوبگرانه با بکارگیری ماشین‌های آب‌پاش، گلوله‌های لاستیکی و پلاستیکی و گلوله‌های واقعی بود. شورش دیگری چند هفته پیش بلفاست را آشوب زده کرد که با ماشین‌های آب‌پاش گلوله‌های پلاستیکی، ماشین‌های آتش‌زده، پلیس‌های مجروح و دستگیری‌های وسیع تکمیل شد. این زمینه‌ی تاریخی را از آن جهت آوردم که بتوانیم با تعمق در اظهاراتی که اتفاقات اخیر را پدیده جدیدی در پادشاهی متحده می‌دانند و نیز قول نخست‌وزیر آقای دیوید کامرون جهت سرکوب، عکس‌العملی منطقی داشته باشیم.
هربار، و با هر ناآرامی مدنی فریاد‌هایی جهت تنبیه بی‌احترامی به صاحبان قدرت و اتخاذ اقدامات سرکوب‌گرانه‌تر برمی‌خیزد، در حالی که تحقیقات بعدی دوباره کشف می‌کند که ریشه ناآٰرامی‌ها در فقر، بیکاری و اقلیت‌های به حاشیه رانده شده است.
فریاد می‌گوید: «ارتش را بیاورید. چند نفر از غارت کنندگان را به گلوله ببندید. اشرار زوزه کشان به خانه باز می‌گردند». و یا از سوی دیگر طیفی که به گوشه قبایشان برخورده است، درخواست پلیس بیشتر، ماشین‌های آب‌پاش و گلوله‌های پلاستیکی می‌شود.
اما انگلستان پیشاپیش تعداد بیشتری پلیس (۱۳۷۰۰۰ نفر) دارد تا نیروهای عادی ارتش (۰۰۰/۱۱۰ نفر) که تعدادی از آنان نیز در جنگ‌های آن سوی دریاها درگیرند.
شاید آن چه که انگلیسی‌ها نیاز دارند نه سرکوب خشونت‌آمیز بیشتر بلکه دریافتن این مسئله است که چگونه تمامی یک نسل از جوانان شهری تا بدین پایه نسبت به جامعه خود بیگانه شده و از آن خشمگین‌اند، و آنگاه کاری در این مورد صورت دهند. کامرون در بازگشت‌اش از تعطیلات نیمه‌کاره برای مقابله با آشوب گسترش یابنده، ژستی حق به جانب گرفته و «رویکرد قوی‌تر پلیس» را قول داد. اما چنین ژستی چیزی جز یک نمایش سیاسی نیست. تحت حکومت آقای کامرون و جهت کاستن از خدمات عمومی تعداد افراد پلیس ۹۰۰۰ نفر کاهش یافته است.
با این همه قرار است ماشین‌های آب‌پاش در اختیار پلیس قرار گیرد اما باید دید که آیا این وسیله پر سروصدا برای مقابله با شورشیان مجهز به تکنولوژی پیام سریع به اندازه کافی چالاک است؟
کامرون از ۷۵۰ دستگیری خبر داده و قول دستگیری‌های بیشتری را داد با این تعهد که «ما اجازه نمی‌دهیم ملاحظات دروغین در مورد حقوق بشر مانع کارمان شود.»
این اظهار نظر جالب از جانب کسی است که چند ماه پیش می‌گفت هرگونه استفاده از نیروی قهریه به وسیله دولت مصر جهت درهم شکستن ناآرامی‌ها «کاملا و قطعا غیرقابل قبول» است. و آیا لیبی به علت سرکوب بی‌رحمانه شهروندان ناراضی به وسیله ائتلاف نظامی‌ای که انگلستان نیز در آن عضویت دارد بمباران نمی‌شود؟
لذا باید به این هشدار تاریخ توجه داشت که وقتی ادعا می‌کنید پاندول زیادی چرخیده است، چنین ادعایی تماما بستگی به این دارد که از پاندول چه کسی صحبت می‌کنید و نیز از کدام زاویه به آن می‌نگرید.
[ترجمه از روزنامه ونکوورسان] 

آرشیو نوشته‌ها و شناسایی نویسنده:

>> واپسین نوشته‌ها

محسن صفاری؛ مترجم ساکن ونکوور – کانادا است که نوشتن مقالات اقتصادی را از زمان دانشجویی با نشریه دانشجویی باران در لاهیجان آغاز کرده و تاکنون نیز ترجمه‌های زیادی از او در نشریات فارسی به‌ویژه شهروند بی‌سی و سایت شهرگان چاپ شده‌است.
کتاب «زمین، سیاره آسیب پذیر: تاریخ اقتصادی کوتاهی از محیط زیست» اثر جان بلامی فاستر را ترجمه کرده که در سال ۱۳۹۵ در تهران، توسط انتشارات جهان ادیب، منتشر شده‌است. ‌
کتاب «تله ی پیشرفت، پژوهشی در زمینه های محیط زیستی فروپاشی تمدن‌های باستانی» نوشته رونالد رایت در زمستان ۱۳۹۸ از سوی نشر چشمه انتشار یافت که تاکنون به چاپ چهارم رسیده، و نسخه صوتی آن نیز منتشر شده است. کتاب «انقلاب زیست بومی، صلح با کره‌ی زمین» نوشته جان بلامی فاستر را پاییز ۱۴۰۰ نشر چشمه منتشر کرد.
کتاب «تاریخ جهان در آیینه هفت چیز ارزان» از سوی همین انتشاراتی در آینده نزدیک منتشر می شود.

تازه‌ترین نسخه دیجیتال شهرگان

ویدیویی

شهرگان در شبکه‌های اجتماعی

آرشیو شهرگان

دسته‌بندی مطالب

پیوندها: