تازگی جنها توی خانه ما عروسی گرفتهاند. شبها که همه میخوابند دسته جمعی توی راهروهای خانه برای خودشان راه میافتند. به قول مادربزرگم دیگر کاری است که شده. یکیشان همیشه کفش های مادرم را میپوشد. دیشب هم کفش ده سانتی قرمز مادرم را پوشیده بود. عادت دارد جلوی آئینه زل …
بیشتر بخوانید