UA-28790306-1

صفحه را انتخاب کنید

فرار از گذشته تا به امروز: مروری بر چانی‌ ونجک نوشته جوزف بویدن

فرار از گذشته تا به امروز: مروری بر چانی‌ ونجک نوشته جوزف بویدن

شهرگان: در دنیای ادبیات اگر از کسی بپرسید در موضوع بومیان کانادا سراغ کدام نویسنده بروم؟ جوزف بویدن اگر اولین نام نباشد، یکی از برترین‌های فهرست پیشنهادی خواهد بود.

در فارسی هم البته او به اندازه انگلیسی، نویسنده‌ای شناخته شده است،‌ چون محمد جوادی نشسته و تمامی آثار او را به فارسی ترجمه کرده است.

تمامی آثار بودین به فارسی ترجمه شده‌اند. این کار با اجازه نویسنده انجام شده است و جوادی و بویدن در بنف در آلبرتا با هم از نزدیک دیدار رسمی هم داشته‌اند

از سه‌گانه معروفش، «جاده‌ی سه روزه،» (برنده بهترین رمان اول کانادایی سال ۲۰۰۶ آمازون، جایزه ادبیات بنیاد نویسندگان راجرز، برنده ۲۰۰۵ جایزه گاورنر جنرال، قرار گرفته در فهرست کانادا ریدز) «در میان صنوبرهای سیاه،» (برنده جایزه اسکوشیابانک گیلر ۲۰۰۸ و قرار گرفته در فهرست کانادا ریدز) و «اورلاندو» بگیرید تا داستان‌های کوتاهش با عنوان «متولد شده با یک دندان» ‌و درنهایت تازه‌ترین کتابش، «چانی ونجک،» که بر خلاف دیگر آثار او، کم‌حجم است و در قطعی کوچک منتشر شده است، هم‌اکنون به فارسی در دسترس هستند.

یکی از معدود عکس‌هایی که از چانی ونجک بر جای مانده است

بویدن که اصالتی بومی در اجدادش دارد، دارای دکترای افتخاری دانشگاه نیپیسینگ و دانشگاه آلگوماست.

او همچنین مدال اوردر او کانادا – بالاترین نشان کشور – را هم در ۲۰۱۵ میلادی به‌خاطر حمایت ادبی‌اش از بومیان کشور، دریافت کرده است.

«چانی ونجک،» اثری است که انگار تصمیم نگرفته یک رمان کوتاه باشد یا دفترچه‌ای شعر با روایتی داستانی.

کتاب تازه بویدن، روایت یک پسربچه بومی است که مقامات دولتی کانادا او را از خانواده‌اش گرفتند و به اجبار به یک مدرسه شبانه‌روزی فرستادند.

مدرسه‌ای که در آن می‌بایست همانند هر بچه بومی دیگری، فرهنگ، مذهب و اندیشه خودش را کنار می‌گذاشت و به زور کتک و یا گرسنگی هم که شده، مذهب، زبان و فرهنگ تازه‌ای را می‌آموخت.

یا آن‌طور که بویدن در مقدمه کتاب می‌گوید:

«چارلی. اسم واقعی او چانی است. اما کسانی که او را مجبور کردند به آن مدرسه برود نمی‌توانند اسمش را تلفظ کنند یا اینکه برایشان اهمیت ندارد و برای همین اسمِ راحت‌تر را تلفظ می‌کنند. کاش می‌توانستیم برای او دلسوزی کنیم. در گذشته و آینده‌اش آسایشی نبوده است. تنها چیزی که می‌خواهد خانه است. دنبال می‌کنیم، همیشه دنبال می‌کنیم، نه برای راهنمابودن؛ برای گرفتن. کسی، بله، کسی زندگی این بچه را خواهد گرفت.» (برگرفته از صفحه ۳۴ ترجمه جوادی)

مدارس اجباری شبانه‌روزی بومیان که ریشه‌ اولیه‌شان به دهه ۱۶۲۰ میلادی در مناطق تحت‌ کنترل فرانسویان برمی‌گردد و سپس بتدریج در سرتاسر کانادا گسترش یافتند، به اجبار و زور بچه‌های بومی را از والدین‌شان می‌گرفتند و آنها را اغلب به راهبه‌ها و کشیش‌هایی می‌سپردند تا آنها را «متمدن» کنند، یا آن‌طور که امروز به گذشته نگاه می‌شود، در یک «نسل‌کشی فرهنگی،» آنها را از تمدن‌شان تهی کنند.

همچنین گنجینه‌ای از روایت‌ها بر جای گذاشته‌اند که بارها در موردشان نوشته شده، ولی هنوز حق مطلب بر این موضوع ادا نشده است و جا دارد بیشتر و بیشتر، روایت‌های بیشتری در موضوع بومیان کانادا و رودرروی آنها با نسل‌کشی فرهنگی، استعمارگری و نابودی سرزمین‌ها، تمدن‌ها، فرهنگ‌ها، زبان‌ها، مذهب‌ها و هویت‌هایشان نوشته شود.

بویدن در «چانی ونجک» سراغ این نمی‌رود تا داستانی از ابتدا تا انتها برای مخاطبش تعریف کند. او اساس را بر این می‌گذارد که مخاطبش می‌داند مدارس اجباری شبانه‌روزی چه هستند و اینکه می‌داند سفیدپوستان، چه با بچه‌های بومی کرده‌اند.

کتاب به زبان انگلیسی در قطع جیبی و همراه با تصویرسازی‌های سیاه‌ و سفید منتشر شده است

به‌جایش او خود را در ذهن راوی قرار می‌دهد و از دید چهره‌های مختلف طبعیت نگاه می‌کند که چه بر سر پسربچه‌ای ۱۲ ساله و بومی آمده است:

«می‌پرسی از کجا می‌دانیم؟ ما آنها را نگاه می‌کردیم. ما، که رفتن در قالب کلاغ را انتخاب کردیم، در سکوت اما سریع آنها را دنبال کردیم، به طرف آنها پایین آمدیم و بعد پیش از آنکه به زمین برسیم، روی شاخه‌های درخت‌های در حال خشک‌شدن نشستیم. آنها را نگاه می‌کردیم، آخرین پرتو نورِ روز در چشم‌های کبالتی ما منعکس بود.» (از صفحه‌های ۲۲ و ۲۳ ترجمه جوادی)

او از مدرسه‌اش در اونتاریو گریخته تا بتواند دوباره به والدینش ملحق بشود، ولی مابین راه ۶۰۰ کیلومتری مدرسه تا خانه، یخ‌بست و جانش را از دست داده است.

بویدن در مقاله‌ای که برای مک‌لینز در موضوع این کتاب نگاشته است، می‌گوید که ابتدا با این روایت در مقاله‌ای آشنا می‌شود که مک‌لینز در ۱۹۶۷ منتشر کرده بود: مرگ منزوی چانی ونجک. این مجله کانادایی البته هنوز در «پروژه فراری» بدنبال آشنایی با دیگر افرادی است که از مدارس اجباری گریختند.

آن‌طور که هم بویدن در کتاب تازه‌اش می‌گوید، هم بارها در دیگر روایت‌های بازمانده از این مدارس بدست ما رسیده، فرار برای کودکان وحشت‌زده، امری غیر عادی نبوده است:

«از روی علامت‌های دراز و قرمز که روی کمر نیجی ، دوستم، است می‌توانم بفهمم که کدامشان این هفته تلاش کرده از مدرسه فرار کند. همیشه یک عالمه علامت قرمز است؛ یک عالمه از دوستانی که این هفته سعی کردند فرار کنند. اما معلم شیربرنج، دوستان شیربرنجی دارد که می‌روند و فراری‌ها را می‌گیرند. ما راه مخفی داریم اما به‌زودی ممکن است دیگر مخفی نماند.» (از صفحه ۱۸ ترجمه جوادی)

کتاب روایتی اسطوره‌ای از این فرار ساخته است: همچنین تا توانسته به زبانی ساده، زبانی شعرگونه برایش باقی گذاشته است. این اثر ۱۱۲ صفحه‌ای در قطع جیبی را به زبان انگلیسی انتشارات پنگوئن رندم‌هاوس کانادا در اکتبر ۲۰۱۶ به بهای ۱۲ دلار منتشر کرده است. نسخه فارسی آن در ۹۴ صفحه و به بهای ۷ هزار تومان را انتشارات کتابسرای تندیس در تهران عرضه کرده است.

این کتاب کوچک را به گذر چند دقیقه می‌شود خواند، ولی اثرش در وجود آدمی باقی می‌ماند تا مکث کند و از خودش بپرسد من در کانادا، چقدر در مورد تاریخ و گذشته کشور و سرزمینم می‌دانم؟ چقدر بریتیش کلمبیایم را می‌شناسم؟ و بخواهد که بیشتر و بیشتر بگردد و بخواند و سعی کند ورای استعمارگری حاکم بر فضای فرهنگی کشور، کانادای واقعی را بشناسد و آن را بفهمد.

«عده‌ای از ما که روی درخت‌ها هستیم و تصمیم گرفته‌ایم جغد باشیم، سر خود را می‌چرخانیم و با چشم‌های زرد به آرامی پلک می‌زنیم و نور ماه و ستاره‌ها روی چشم‌هایمان منعکس می‌شود. سرها را به طرف همدیگر می‌چرخانیم و کو کو کو می‌کنیم، و به‌این‌ترتیب با بچه‌هایی که پایین خوابیده‌اند حرف می‌زنیم، سپس بال‌ها را به آرامی باز می‌کنیم و پایین می‌رویم، چنگال‌ها را باز می‌کنیم تا موش‌ها را شکار کنیم و آنها را به بالای درخت‌ها ببریم. روی شاخه‌ای می‌نشینیم و همان‌طورکه به بچه‌هایی که از سرما می‌لرزند نگاه می‌کنیم موش‌ها را می‌خوریم. دم موش‌ها در منقار ما تکان می‌خورد، وقتی به کودکی که اسمش چارلی است نگاه می‌کنیم بیدار می‌شود و ما را نگاه و خودش را به طرف دو برادر نزدیک می‌کند تا گرم شود.» (از صفحه‌های ۳۳ و ۳۴ ترجمه جوادی)

آرشیو نوشته‌ها و شناسایی نویسنده:

خانه | >> واپسین نوشته‌ها

سیدمصطفی رضیئی، مترجم و روزنامه‌نگار مقیم شهر برنابی است. او نزدیک به سه سال است در کانادا زندگی می‌کند و تاکنون ۱۴ کتاب به ترجمه او در ایران و انگلستان منتشر شده‌اند، همچنین چندین کتاب الکترونیکی به قلم او و یا ترجمه‌اش در سایت‌های مختلف عرضه شده‌اند، از جمله چهار دفتر شعر از چارلز بوکاووسکی که در وب‌سایت شهرگان منتشر شده‌اند. او فارغ‌التحصیل روزنامه‌نگاری از کالج لنگرا در شهر ونکوور است، رضیئی عاشق نوشتن، عکاسی و ساخت ویدئو است، برای آشنایی بیشتر با او به صفحه فیس‌بوک‌اش مراجعه کنید.

تازه‌ترین نسخه دیجیتال شهرگان

ویدیویی

شهرگان در شبکه‌های اجتماعی

آرشیو شهرگان

دسته‌بندی مطالب

پیوندها: