UA-28790306-1
تبلیغات

صفحه را انتخاب کنید

شعری از زبیده حسینی برای تمام جان‌های عزیز راهِ آزادی

شعری از زبیده حسینی برای تمام جان‌های عزیز راهِ آزادی

به مهسا امینی
به نیکا شاکرمی
و به تمام جان های عزیز راه ِ آزادی


من که ایستاده ام روی شلاق
و دیوار ِ حروف را
به کنده کاری ِ زخم و فریاد می شویَم ،
می توانم در شکافتنِ شب سهیم شوم؟
یا بر صورت ِ دیگر ِ مرگ
بر فشردنِ رنج توانایم !؟
فشردن ِ دندان بر خون ِ شهریورم مهساست
دندان ِخشم روی لبم
در پارگی ِ تن ، خون ِ لبالبم نیکاست

فریادها نوشتند :
درختان جوان را برده اند
درختان جوان را بریده اند
و ریشه هایشان ، در خیابان به راه افتاده ست

خیابان به راه افتاده است

زبان ها را بریده اند
اما کلمات ِ خون به راه افتاده ست

بر پیشانی ِ خاکستر بنویسید :
حکّاکی ِ قلب بر پوستی کبود
و تجزیه بر سطحی مشبّک
همچون جداسازی ِ تن ، به وقت ِ اعتراف است
ایستاده و حیران
به پاره هایت نگاه می کنی
و پیغامی بزرگ
چون تیغِ آزادی
به باقیمانده ات وصل می شود
به گیسوان ِ رها
به ریشه های خیابان


آرشیو نوشته‌ها و شناسایی نویسنده:

>> واپسین نوشته‌ها
تبلیغات

آگهی‌های اجاره خانه:

آگهی‌های تجاری:

ویدیوی تبلیفاتی صرافی عطار:

شهرگان در شبکه‌های اجتماعی

آرشیو شهرگان

دسته‌بندی مطالب

پیوندها: