UA-28790306-1
تبلیغات

صفحه را انتخاب کنید

دو شعر از محمدعلی شاکری یکتا

دو شعر از محمدعلی شاکری یکتا

 

۱

از دفتر چاپ نشده‌ی ” آری خوش است بر ما”

*

 

کمی عاشقانه…..

 

آه ِ با کلاه

آه ِ بی کلاه

 

شکل واژه‌های یخ‌زده

نصفه نیمه‌های ساعت اتاق

تیک تاک ساکت غروب

استخوان لای زخم

روزنامه هم خبر نداشت

طاق ابرویت شکسته است

پشت چشم نازکت

پرنده‌ای نشسته است.

 

آه ِ با کلاه

آه ِ بی کلاه

 

آه ِ شعر عاشقانه

زیر سقف ضربی گذر

من تو را غزل سروده‌ام

تو مرا قصیده گفته‌ای

وزن و قافیه

ترازوی ردیف

حرف باصدای آمرانه

زیر تازیانه‌ی خدای مهربان

پای چوبه‌های دار… بست حرف‌های بی صدا.

 

آه ِ با کلاه

آه ِ بی کلاه

 

ماه من بیا!

شعر عاشقانه گفتن مرا ببخش!

زیر پرچم سه رنگ این وطن

در میان سطل های بو گرفته،

عشق هم گرسنه است.

 

۱۵ شهریور ۱۴۰۱


 

۲

سروده‌ای از دفتر چاپ نشده‌ی «مشق‌های شاعری»

 

تا کی به شاخه زخم و به ریشه تبر زنیم؟

تا کی گرفته تیشه و بر بام و در زنیم

تاکی به آسمان تهی دل‌خوش‌ایم و چشم

از خاک برگرفته و فالی دگر زنیم؟

شاهین پرشکسته‌ی افتاده را چرا

در چنگ بی‌ترحم خود بال و پر زنیم

چون آتشی دمنده و پیچان به جان باغ

بر جان خود چه سود که زخم و ضرر زنیم؟

در مذهب ریا چو کند شیخ‌، اقتدا

این شعله را چرا به خرمن نوع بشر زنیم؟

ر نگ و ریا و نقش دروغ است بر جبین

هرگز مباد دشنه که از پشت سر زنیم!

بر پرده های پاره ی آویز بر زمان

شایسته نیست نقش و نگار شرر زنیم

ما راه رفته باز نگردیم و ننگریم.

آینده را رقم‌، نه بر دُمِ گاو و نه خر زنیم

گامی بلند بهر رسیدن به قلّه هست

همچون عقاب پربگشاییم و پر زنیم

نام قلم اگر به حرمت اهل قلم بریمَ

با یاد عشق بر لب خود شعر تر زنیم

نومیدی ات زچیست ؟ نه هذیان سروده‌ای

باید سرود مهر به دیوار و در زنیم

شاعر! ببین که خون جوانان شراره زد

باشد که آتشی به پیکر آن محتضر زنیم!

 

آرشیو نوشته‌ها و شناسایی نویسنده:

تبلیغات

آگهی‌های اجاره خانه:

آگهی‌های تجاری:

ویدیوی تبلیفاتی صرافی عطار:

شهرگان در شبکه‌های اجتماعی

آرشیو شهرگان

دسته‌بندی مطالب

پیوندها: