UA-28790306-1
تبلیغات

صفحه را انتخاب کنید

قرارهای عاشقانه زیر باران

قرارهای عاشقانه زیر باران

 

زیر باران (۱)


تو بودی و واقعیت من که تو بودی    و اسمش را  در هر قطعه ی عاشقانه می نویسم
دلبری و شفابخشی واجب است    تکان می خوریم و تکان می دهیم   با هر انتخاب
وباز در هرکجا که بگویی    حاضر می شوم
با هر صورت در شعر امروز که بماند برای بعد
تلمبار و خرد شده / خرد نشده
در تهران که فکرش رابکن  در اول شب که پیاده
می نویسم و می خوانی در زبان فارسی
یکی یکی باصورت های مختلفی که اتفاقی یا تصادفی      البته که حق انتخاب هم داریم
و تکلیف مان روشن است  قبول دارید؟       سیاه نمی شویم
وارد هر ماجرا یا بازی هم بشویم / شده ایم
زن زیر باران ببارد و جلو چند دوربین انقلابی
دستم را بگیرد با انرژی مثبت و درست
و باز معتبر باشد با خلاف و گناه به روز
و عاشق کشی بی اندازه  که خب ملاحظه می کنید
مخفی کاری نمی خواهد این همه هلاکتم
تجربه ی خوبی ست    واثر دارد       به زبان عریان ام توجه کنید   اثر دارد
روی حرف های حسابم می ایستم این بیرون
و باز قاتل خودمانی ام را می نویسم
و  تو این واقعیت را انتخاب می کنی 
درست؟ تا دلت بخواهد و گلی به جمالت!
در هر غزل عاشقانه          که واجب است
که با این رابطه و تماس جان دار گول نمی خوریم
وحاضریم   و دیدنی   و شنیدنی می شویم
یکی یکی چه قدر هم سربه هوا جلو دوربین و زیر باران
که باز هم دلبری کنی و بخوانی با این صدای تازه
و این اجرای فوق العاده  که دارم می نویسم و تو واقعیت شعرم بودی.

زیر باران (۲)

و حق داریم دیده شویم و شنیدنی هم باشیم
و کلمات بزنند     به خیابان های هنوز جان دار
حق داریم به هر صورت و البته همه گیر      تاریخ مان را تغییر بدهیم
‌از زیبایی فراگیر و خیره سری عده ای دم بزنیم
از هوای تازه ی ایمان می آوریم      دسته جمعی
و شعر را از مفهوم رهایی پر کنیم
عشق ورزی     در این غزل غزل هادر هرشب جایزه
در خاک و خل بی ترس ولرز      گاهی بریز
بریز و دست و دلباز تر ازاین حرف ها باش
بریز و خط نخورده در این ماجرای پراز نیاز
که نوشتن از تو به خصوص لذت دارد     که می برم
تا بخوانی و مرا هم به اشتراک بگذاری
تا درلمس و تماس های زیر باران نم نم      بیفتیم
و باز بزنیم زیر آواز در خیابان های تهران
مزه مزه مزه می خواهم       و خبر خوش آیند
که نمیرم و در این زبان فارسی امروز   آره
که نمیریم در وسط صحنه و دل این ماجرا
که وقت ها هرشب برای نوشتن ات مساعد اند
قابل پیش بینی ست فلانی         خواستنی باش در همین خیابان های جان دار
وبیا در کافه های دبش     و قهوه داغ سفارش بده
عاشقی و معشوقی همین طوری و تابلوست
چاقوی دسته قرمز هم بگو سرجای خودش!
من چیزی را دیگر دستکاری نمی کنم
خرابکاری هم حرف مفت است     و گر و گر       خیلی جدی شده
این همه حق انتخاب که باتوست
خیلی هم در آزادی و سیامستی های  دیدنی و کاری.
      
 ۱۷-بهمن ماه- ۱۴۰۲

آرشیو نوشته‌ها و شناسایی نویسنده:

>> واپسین نوشته‌ها
تبلیغات

آگهی‌های اجاره خانه:

آگهی‌های تجاری:

ویدیوی تبلیفاتی صرافی عطار:

شهرگان در شبکه‌های اجتماعی

آرشیو شهرگان

دسته‌بندی مطالب

پیوندها: