UA-28790306-1

صفحه را انتخاب کنید

حامد اسماعیلیون؛ یک ماه پس از فاجعه‌ی پرواز ۷۵۲

حامد اسماعیلیون؛ یک ماه پس از فاجعه‌ی پرواز ۷۵۲

خلاصه‌ای از ترجمه‌ی گفتگوی حامد اسماعیلیون با رادیو سی بی سی

سی بی سی (رادیو ملی کانادا) یک ماه بعد از سانحه سقوط هواپیمای اوکراینی ۷۵۲ در تهران ، با دو نفر از خانواده‌های بازماندگان جان‌باختگان در تورونتو مصاحبه کرد: حامد اسماعیلیون که فرزند نه ساله‌اش،ری‌را، و همسرش، پریسا اقبالیان، را در این حادثه از دست داد، و ریحانا دیرانی که پدر ۷۴ ‌ساله‌اش،‌ اصغر دیرانی، را.
ریحانا دیرانی، پیش از این مقاله‌ای با عنوان ”پدرم در پرواز ۷۵۲ مرد. این‌چیزهایی است که دوست دارم از او بدانید” نوشته بود که در نشریه‌ی آنلاین تورونتو لایف منتشر شد (لینک در قسمت کامنت). پدر او، از شیعیان شمال آفریقا که سال‌ها پیش به کانادا مهاجرت کرده بود و مسئول تور مذهبی-زیارتی به عراق، سوریه، و ایران بود، از سفر زیارتی‌اش از کربلای عراق آمده بود، در ایران به مشهد و قم سفر کرده بود و در راه بازگشت به خانه‌اش در منطقه‌ی مارکام از تورونتوی کانادا بود. مادر ریحانا که در این سفر همراه پدرش بود، با پرواز امارات به کانادا برگشت و در فرودگاه تورونتو، وقتی پروازش به زمین نشست از مرگ شوهرش با خبر شد.
ریحانا که معلم است و ساکن می‌سی‌ساگا (غرب تورونتو)، هم در مقاله‌اش و هم در این مصاحبه از رابطه‌ی خوب و صمیمی‌ای که با پدرش داشت صحبت کرده است، از اینکه پدرش را همیشه با لبخند به یاد دارد، از خوبی‌های او، از تاثیر مثبتی که بر زندگی دیگران گذاشته، از اینکه عادت داشت روزی ۵ بار تلفنی با پدرش صحبت کند، از اینکه درآخرین تماس تلفنی‌شان، وقتی پدرش در فرودگاه تهران بود، به پدرش گفته «همیشه یادت باشد که تو من را ”من” ساخته‌ای» و پدرش مثل همیشه به او «دوستت دارم» گفته است. ریحانا از محبت‌ها و همدلی‌هایی که در این مدت از مردم همه جای دنیا و خصوصا کانادا دریافت کرده گفته است، و از اینکه پدرش مسن‌ترین فرد آن پرواز بود. اینکه پدر ۷۴ ساله‌‌اش آدم قوی‌ای بود و زندگی خوبی را پشت سر گذاشته است، و با اینحال درد از دست دادن ناگهانی او هیچ وقت فراموش نخواهد شد. ریحانا گفت که هر روز به موبالش خیره می‌شود، هر روز و هنوز به پدرش تکست می‌فرستد، و هر روز منتظر دریافت پیغامی از اوست. «دیگر هرگز نمی‌توانم با پدرم حرف بزنم» و گریه می‌کند. هر روز گریه می‌کند.
ریحانا گفت که همیشه از پدرش می‌پرسیده که از بین این همه کشور دنیا، چرا کانادا –سردترین کشور– را برای مهاجرت انتخاب کرده؟ و پدرش همیشه جواب می‌داد که «چون کانادا بهترین کشور دنیاست. اینجا می‌توانی هر کس که دلت می‌خواهد باشی، و امنیت دارد.»
 
 
حامد اسماعیلیون در تمام مدت این یک‌ماه، تقریبا هر روز در صفحه‌ی فیسبوکش در سوگ از دست دادن همسر و دخترش نوشته است و می‌نویسد. در لابه‌لای این مصاحبه حامد گفت که حدود نه سال و نیم پیش با همسرش پریسا و کودک شش ماهه‌شان ری‌را به کانادا مهاجرت کرده‌ بودند و بعدها همیشه در جواب ری‌را که می‌پرسید چرا مهاجرت کردند به او می‌گفت که «چون می‌خواست از جنگ دور باشد. چون می‌خواست او جای امنی زندگی کند.»
ریحانا در این مصاحبه می‌گوید که مقامات کشور ایران، به او و مادر و برادرش که برای تحویل گرفتن جسد پدرش به تهران رفتند، اجازه‌ی بازدید از محل حادثه را داده‌اند. «هر چند محل را پاک کرده بودند، هنوز چیزهایی باقی ‌مانده بود مثل تکه‌هایی از کالسکه بچه …»
ریحانا می‌گوید پدرش به یکی از مرکز نگهداری از بچه‌های یتیم در شهری در نزدیکی مشهد کمک می‌کرد، و بعد از مرگ او در جایی نزدیکی مشهد ، یک بنای یادبود به اسم پدر او ساخته‌اند «که مایه‌ی دلگرمی خانواده‌ است.»
بعد انگشتر پدرش را نشان می‌دهد. پدرش همیشه دو انگشتر به دست می‌کرد. بعد از انجام تست دی-ان-اِی موقع تحویل وسایل بازمانده از پدرش در سردخانه‌در تهران، این دو انگشتر را به همراه پاسپورت پدر به او و برادرش تحویل داده‌اند. ریحانا می‌گوید انگشتر کج و کوله شده و او را به این فکر می‌اندازد که در حین حادثه چه بر سر پدرش آمده است. او و برادرش هر کدام یکی از انگشترهای پدر را به یاد او همیشه به دست دارند. (ریحانا اشک می‌ریزد و بابتش عذرخواهی می‌کند.)
 
 
حامد می‌گوید که انگشتر همسرش و حلقه‌ازدواج‌شان را به او تحویل نداده‌اند: «من همین را هم ندارم.» هیچ چیزی از وسایل آنها را به او تحویل نداده‌اند.
حامد می‌گوید که عزاداری‌اش تازه دو هفته بعد از حادثه، وقتی که به کانادا برگشت شروع شد. «دو هفته‌ای که ایران بودم می‌جنگیدم و نمی‌توانستم عزاداری کنم. حالا به این خانه‌ی خالی برگشته‌ام.»
حامد گفت پریسا برای مراسم عقد خواهرش به ایران رفت. گفت از این تصمیم مشترک پشیمان نیستم. «آنچه در ایران اتفاق افتاد تقصیر تصمیم مسافران پرواز نبود.»
«هر روز از خاطرات دخترها (ری را و پریسا) را می‌نویسم اما نمی‌توانم به آن لحظه که خبر سقوط هواپیما را شنیدم نزدیک شوم.»
حامد از پیگیری‌اش برای دادخواهی گفت. ریحانا گفت خبرهای مربوط به این پرواز را ”شکار” می‌کند چون دیگر در اخبار و مطبوعات چیز زیادی درباره این موضوع پیدا نمی‌شود.
 
* این متن خلاصه‌ای از ترجمه‌ی این گفتگوست. باقی را حامد اسماعیلیون به خوبی گفته و نوشته و می‌نویسد.
 
 

آرشیو نوشته‌ها و شناسایی نویسنده:

خانه | >> واپسین نوشته‌ها

ماندانا جعفریان؛ فارغ‌التحصیل دانشگاه تهران و رایرسون (تورونتو) در رشته مهندسی کامپیوتر، با گرایش شبکه‌های کامپیوتری است و در تورونتو - کانادا زندگی می‌کند. ماندانا عاشق نوشتن‌ است و در وبسایت مانلی می‌نویسد. او حدود ۱۰ سال بلاگر و مترجم است. آثار ترجمه‌یی او در سایت‌های مختلفی از جمله «قلمرو» و «شهرگان» منتشر می‌شود.

تازه‌ترین نسخه دیجیتال شهرگان

ویدیویی

شهرگان در شبکه‌های اجتماعی

آرشیو شهرگان

دسته‌بندی مطالب

پیوندها: