UA-28790306-1
تبلیغات

صفحه را انتخاب کنید

حکم اعدام می‌خواهم 

 

جهت‌های باد را بر ما بستند

و به ذلت دادند

حکم ابد را برای خیال…

 

مسیح از ما نبود

یهودا هم 

ما روزهایمان را به شب باخته بودیم

و به تشییع جنازه‌ی شب‌تاب‌هایمان

 می‌رفتیم

 

بر فراز سروی خمیده 

که پا در برکه‌ای بی‌آب می‌شوید

جنازه‌ی سیمرغی را می‌بینم

دست به دست می‌چرخد 

رستم‌ش را به اسارت برده‌اند

 

می‌دانی…

حکم اعدام می‌خواهم 

نازنین!

 

پاییز سهم مرگ درختان بود

این بچه‌ها سهم مرگ ایران…

 

درب‌های مرده شورخانه‌ها را 

گل بگیرید

خون‌آلوده به خاک سپردید 

رستم ما را…

این همه سلاح جنگی در شهر 

برای کشتن قهرمان…

 

تمام سخت‌پوستان زمین 

به سوگواری 

صف کشیده‌اند

دایَه گیان لالایی‌ات  

بهار 

انگور یاقوتی بر درخت می‌شود 

سیاوش‌ات را به خاک سپردی

دایه گیان 

سیاوش ما زن و مرد نمی‌شناسد.

 

حیف که بهار ایران در راه مانده است 

و سروهای خمیده پا در جویی بی‌آب

می‌شویند….

جسد سیمرغ بر زمین مانده 

و تو ای سینه ریز مادر 

بلندی‌های اورامانات 

بلندی‌های زاگرس 

بلندی‌های دماوند

و تو ای دریاچه‌ی خزر

دریاچه‌ی مریوان

رود کارون

سپید رود

اشک‌های کوله بران

اشک‌های پدران پسران بر دار

شما شاهدان این محکمه‌اید

که خون‌آلوده به خاک نشستند

انگورهای یاقوتی ما که زن و مرد نمی‌شناسند

‌و جسد سیمرغی هنوز بر زمین مانده

حیف که بهار ایران در راه مانده است

 

و خدای جنگ 

خدای بچه‌های ما نبود…

 

حکم اعدام می‌خواهم‌.

نازنین!

 

#نازنین رحیمی

 

آرشیو نوشته‌ها و شناسایی نویسنده:

>> واپسین نوشته‌ها
تبلیغات

آگهی‌های اجاره خانه:

آگهی‌های تجاری:

ویدیوی تبلیفاتی صرافی عطار:

شهرگان در شبکه‌های اجتماعی

آرشیو شهرگان

دسته‌بندی مطالب

پیوندها: