UA-28790306-1

صفحه را انتخاب کنید

معنی نام نیشابور

جواد مفرد کهلان

 

سبئوس مورخ ارمنی ابر شهر را کنار نیشابور ذکر کرده است لذا اَبَر شهر (شهر عالی) مطابق قصبۀ ریوند (با شکوه) کنار نیشابور است که این دو در سکه های ساسانی-عرب و نوشته های بطلمیوس به صورت اپرشه (محل عالی) و میسیا (محل استراحت) یاد شده اند. لذا نیشابور و اَبَر شهر (اَپَرشه، جایگاه عالی) پیشتر از ساسانیان هم وجود داشته اند. بنا بر این در اساس انتساب نیشابور به شاپورهای ساسانی درست نیست. نامهای پرتو نیسایه در خبر پلینی (دارای نیسای پرتوان یا نیسای سرزمین راه) و سمنگور نیسایه (دارای نیسای کامل) در خبر یاقوت حموی که متعلق به نیشابور (نیسابور) هستند، نشان میدهند که آن در اصل نیسا- بوئیری (دارای محل پُر استراحتگاه، دارای کاروانسرای پر مسافر) بوده است. نی-سای به قول استاد پورداود به معنی محل پایین آسودن (محل دارای استراحتگاه) نام شهرهای باستانی چندی از جمله نهاوند (نیهاوند= نیساوند) بوده است. به نظر می رسد شکل نیشاپور آن را به تأسّی از نام شاپور ساسانی از هیئت اوستایی نیسا- بوئیری پدید آورده و رسمیت داده اند:

शय्या f. shayyA  bed, place

समङ्ग adj. samanga complete

هیئت دندی شاپور شهر نیشابور هم که درمنابع عهد اسلامی یاد شده  مترادف با معنی متداول نیشابور به معنی شهر زیبای ساختۀ شاپور(همراهی کنندۀ شهروندان) است:

नयति {नी} verb nayati {ni} bring [into any state or condition]

सपौर adj. sapaura accompanied by citizens

दान्त m. dAnta giving, giver

सपौर adj. sapaura accompanied by citizens

दण्ड m. daNDa fine

सपौर adj. sapaura accompanied by citizens

نام نیشابور در نقشه های بطلمیوسی به شکل میسیا آمده است که می توان آن را به شکل اوستایی میثیا به معنی محل دارای اقامتگاه و استراحتگاه، از واژۀ میث (اقامت کردن) گرفت. واژۀ میهمان نیز بر گرفته از این کلمه به نظر می رسد. در آغاز کتاب تاریخ نیشابور تألیف ابوعبدالله حاکم شیرازی نیز نیشابور و نیسا ضمن روایتی مطابقت یافته اند. و نام ابرشهر در سکه های عهد ساسانی-اعراب به صورت اپرشه آمده است که مترادف با ریوند به معنی جایگاه عالی می باشد.

صور نام‌گذاری نیشابور (نتایجی که پیشتر بدان رسیده اند.)

فریدون گرایلی

«نام نیشابور به گونه گون صوری در تاریخ آمده است. به شهادت نامه ی پهلوی شهرستانهای ایرانشهر (شترستان های ایران) در اسناد جغرافیایی ایران کهن شاهپور اول زاده ی اردشیر درخراسان پادشاهی تورانی بنام (پهلیزک، پالزهاک، پالچیهاک) را شکست داد و کشت و در همان آوردگاه نیوه شاهپور (کار نیک ِ شاهپور) را بنیان نهاد که قله ی فرمانروایی ولایت ابرشهر یا سرزمین اپرنها(۱) که طایفه ای کوه نشین و چادرزی از سلاله داهه بودند(۲) گردید.

فراچنگ آمدن سکه‌هایی که از روزگار ساسانیان در کاوش‌ها و پژوهش‌های علمی در خاک نیشابور بدست آمده نمایانگر آنست که این شهر در آن دوران ارج و اعتبار ویژه‌ای داشته است(۳). گفته‌اند شکل دیرین واژه‌ی نیشابور (نیو شاه پوهر) به مفهوم کار نیک یا جای نیک شاهپور بوده است به پاسِ بستگی به شاهپور دوم ساسانی که آن را در قرن چهارم میلادی دوباره بنا کرد از آن پس، به نام او خوانده شد. گر چه بنای اصلی آن را به شاهپور اول پسر اردشیر بابکان نسبت داده اند(۴) و نیشابور را شاهپور بنا کرد و در آغاز «بنا شاهپور»  بود پس «با» و «الف» بیفکندند و الف به «یا» بدل کردند و نیشابور شد.

فرزند هرمزد پادشاه استخر (شاپور دوم) که از ملوک بلند همت و با تدبیر و آگاه دل بود و سایه‌ی همای دولتش بر تارک شرق و غرب گسترده بود، شهر نیشابور را در کران مرز کهن دژ (قهندز) بنا نمود و به اطراف شهر خندقی حفر کرد و این شهر را با قهندز به هم پیوند کرد.

نیشابورِ زمان او را چهار دروازه به گونه‌ای بود که خورشید از هر چهار به بامدادان درون می‌شد و در شامگاه بیرون می‌رفت. امام حاکم فرموده و آن بناست که تا ابد پایدار است. هنگام حفر خندق گنجی پیدا شد که هشتاد خروار زر بود بر عامه تفقد کردند(۵). از این جاست که می‌توان پذیرفت شهری در این دیار پیش از هرمزد هم وجود داشته است. چه گنج بازمانده تمدن و فرهنگ کهن تری است.

و باز آمده است که شاهپور به آن سامان گذشت نیزاری وسیع دید(۶)، در خاطرش گذشت که این دیار شایان ساختن شهری بزرگ است، فرمان داد آن نیزار را تراشیدند و بر جای آن شهری بنیاد کردند. اختر شماران شاپور را گفتند: در سلطنت بشکوه او زوالی پدید خواهد شد. در هنگام  تولد مصیبت و بلا از مردم و مملکت گریخت بزرگان و نجبا به جستجوی او بر آمدند. چون به خطه ی نیشابور رسیدند از بنیان‌گذارِ شهر پرسیدند و مردم از شاهپور نشان دادند. پس نام این شهر را «شاپور خواست» نامیدند. و پس از شاهپور، «دندی شاپور» خوانده شد(۷).

گر چه صورتی دیگر هم هست و آن این که نیشابور را ترکیبی از نه شاپور دانسته (نه) را در واژه‌نامه‌ها به معنی ده گرفته و نه شاپور را «ده شاپور» گفته‌اند.

نیشابور را مادر شهرهای خراسان از اقلیم چهارم می‌دانند. و شاپور پسر اردشیر(۸) که والی خراسان بود از پدر آن شهر را در خواست کرد(۹). اما پدرش آرزوی او را اجابت نکرد. بر شاپور غیرتمند این گران آمد و آن شهر را دگرباره ساخت و نه شاپور نام نهادند که نیشابور شد و  عرب آن را «نیسابور» خواندند. حیطه‌ی بارویش پانزده هزار گام و بر شیوه‌ی رقعه شطرنج هشت قطعه در هشت قطعه نهاده‌اند.  و جانشینان ساسان مغ بد را عادت چنان بود که شهرها را به هیئت و هیبت اشیاء و جانوران می‌ساختند و شاپور ذوالاکتاف در عمارت آن شهر سعی کرد(۱۰). مشهور شهریست نیشابور در دشتی گسترده یک فرسنگ در یک فرسنگ  از آنجا تا طوس سه منزل فاصله است. بیشتر آب آن از قنات ها تامین می‌گردد و هوای مطبوع و فرح فزایش سالم است.

 در اللباب آمده که نیشابور پرنعمت‌ترین و آبادترین و خرم‌ترین شهر خراسان بوده(۱۱)، و چون شاپور بدانجا رسید گفت نیکو جایی است. شایسته است شهری شود و در آن زمان آنجا نیزاری بود(۱۲). پس واژه مرکب از دو کلمه‌ی (نی) و شاهپور می‌باشد و نیز محققان (نی) را به معنی بنا، یا ساختمان فرض کرده‌اند و نیشابور را بنای شاهپور شمرده‌اند(۱۳). بعدها نیشابور، قلب تجارت خاوران و مقصد بازررگانان شد. امروزه نیز به نشاور معروف است. بدیهی است این نشاور با شهری که در فارس در کُوَرَه دارابجرد و جهرم قرار داشته کاملا متفاوت است و باید آن را نیشابور گفت تا نشابور و نشاور(۱۴). و نیشابور کفن پوش فراموشی شده است.

و بفرموده‌ی شاپور، در خاک خراسان شهری ساختند که آن را نیشابور نامیدند و در شمار شهرستان‌های ایران درآمد. پاره‌ای تذکره‌نویسان و تاریخی مردان را گمان رفته است که تندیسی ستبر پیکر از شاپور اول در نیشابور وجود داشته است. همسان پیکره‌ای که از وی در کازرون فارس بپای بوده است (مجسمه‌ای از شاپور در نیشابور بود که اعراب خراب کردند)(۱۵). چنین می‌نماید که شاید نشان گونه‌ای چون سنگ تراشیده شاپور نمای کازرون در این شهر وجود داشته است و آنها که بی‌ذوق و جشن بودند و از تمدن و هنر، مایه‌ای نداشتند این تن‌واره را نیز مانند پیکره‌ی کازرون شکسته باشند تا شهر و مردم نواعتقاد آن را (به زعم خویش) از شر شیطان آدمی‌زاده ای که از فرط گناه و خطا مورد خشم و نفرت خدا قرار گفته و سنگ شده است برهانند.

چنان که اشارت رفت شهر نشاور فارس را که به قولی طهمورث دیوبند ساخته و شاپور اول آن را پس از ویرانی اسکندر دگرباره رونق و آبادی بخشیده با نیشابور خراسان عوضی گرفته‌اند و مجسمه و داستان طهمورث را به نیشابور نسبت داده اند(۱۶). در خرده اوستا هنگام مراسم عقد از زر ِ سرخ نیشابور سخن به میان می‌آید و ابن فندق درباره قطع سرو کاشمر می گوید:

زرتشتیان حاضر به پرداخت پنجاه هزار دینار زر نیشابوری در مقابل از پای نینداختن آن حاضر شدند بپردازند. به هر حال آنان که نیشابور را زاده‌ی نیزار دانسته، یا نشست و شاپور را به هم پیوند کرده، به خطا رفته‌اند. در گویش اعراب به نیسافور، نیساور و نبسابور بدل شده است. نیسافور به معنی سایه سار است (۱۷) و شاید در آنجا درخت‌هایی وجود داشته که سایه‌گستر تارکِ خستگان بوده است.

پاره‌ای از مورخان آن را (نیسایا) یا نسایا، می دانند و در وندیداد که از کتب پنجگانه‌ی اوستاست از شانزده سرزمین نام برده است، از پنجمین اقلیم آن، نیسایه است که پنداشته‌اند حوالی نیشابور تا سرخس امروز است(۱۸). اگر حدود دولت پارت را که در زمان هخامنشی که در اوستا (ورنه) و در سنگ‌نبشته‌ی داریوش پرثوا، و در نامه‌های تاریخی هرودت (پارتر، و در کتاب استرابون (پارتی به) آمده است، در نظر آوریم نیشابور را نگین تاج ِ این خشترپاون می‌بینیم(۱۹). پوشیده مباد که نیشابور، را  ترکیبی از دو واژه ی (نو) و (شاهپور) هم که به معنی شهر زیبای شاهپور است آورده‌اند(۲۰).

در ضمن، مسکوکاتی از سلسله‌ی باکتریان در بلخ و افغانستان بجای مانده است که از پادشاهانی بنام، نیکه فور، یاد و گفتگو می‌کند و اینان دامنه‌ی فرمانرواییشان تا نیشابور گسترش داشته، که این شهر نیکه فور را بنیاد کردند که بعد ها نیسه فور، نیسافور و نیشابور شده است(۲۱). و طبق فرهنگ پهلوی از دو کلمه‌ی نشست و شاپور به معنای جای نشستن آمده و مسکن و مسند هم گفته شده است(*).

نام دیگر نیشابور را ابر شهر ضبط کرده‌اند، چنان که اشارت رفت، از اپرن‌ها شهرت قوم داهه مشتق گرفته‌اند. و باز آمده است که نام ابر شهر بدان خاطر به نیشابور داده‌اند که به ابرهای آسمان نزدیک بود! و بر فراز بلند پایگاهی ساخته شده بود، و اعتدال هوای آن نیز به همان سبب بوده است(۲۲).

و گویند: پیش از شاپور دوم به گمان قوی این شهر بنام به شهر مشهور بوده است، چرا که شهری عمده در یک نوار مرزی مهم به همین نام بوده و حاکم این خطه مرزبانی معروف به کنارنک بوده و چون این منطقه در معرض یورشِ وحشی‌ها قرار داشته است؛ وظیفه‌ی این حاکم بیشتر گشودن دشواری‌های نظامی بوده است تا امر مملکتی و اداری (حتی بعد از شاپور دوم نیز این بنام ابه شهر خوانده می‌شده است)(۲۳).

نیشابور که از شهر‌های دیرسال و باستانی خراسان می‌باشد معروف به ابرشهر و ایرانشهر است(**).  در آغاز اسلام حتی در عهد عباسیان هنوز نام نیشابور را ابرشهر می‌نگاشته‌اند.

مسیو شفر، مترجم سفرنامه ناصر خسرو قبادیانی (حجت) گوید: من سکه‌ای دارم از عهد هارون الرشید که در یک روی آن به خط کوفی به سه سطر نقش شده است (لااله الا الله وحده لا شریک له) در سواد آن نوشته‌اند (بسم الله ضرب هذه الدر هم بمدینه ابرشهر سنه اثنین و تسعین و مائه)، در طرف دیگر آن، در سه سطر: محمد رسول الله، و در حاشیه: (محمد رسول الله ارسل بالهدی المشرکون)(۲۴). هم چنین بر اساس سکه‌هایی که از خلفای بعد از هارون الرشید پیدا شده باز نام ابرشهر ذکر شده است.

شهر زیبای نشابور را که بر دشتی وسیع بنیان نهاده شده است؛ ابرشهر خوانده‌اند(۲۵). از نام‌های دیرین نیشابور، ابرشهر یا ایرانشهر، لیکن صحیح‌تر آن نماید که نام «ایران شهر» به تمامت مملکت بین جیحون (آمودریا و رود خشاب یا اگزوس) تا دشت قادسیه اطلاق می‌شده است. و یاقوت حموی، ایرانشهر را به معنای همه‌ی خاک ایران گرفته است(۲۶). از اشتباهات وی به شمار است، لیکن جای خرده‌گیری بر او نیست.

مقدسی می‌گوید: ایرانشهر تمام زابلستان و سیستان و اطراف نیشابور می‌شده است و برخی نیز این نام را اختصاصاً به نیشابور اطلاق کرده‌اند. و ما نیز این عقیده را می‌پذیریم چرا که مورد اتفاق مورخان است و به دستاویز و دلیل دیگری نیاز نیست(۲۷).

و باز در تواریخ آمده است: در سده‌ی پنجم آلب ارسلان سلجوقی به سال (۴۶۶ ه. ق.) جشن شکوهمندی برای ازدواج دختر قاآن و پسرش ترتیب داد و شاه قصری برای آنها ساخت بنام شادکاخ که بعدها به شادیاخ تغییر نام یافت(۲۸). گرچه طاهر که قبل بود و دست‌نشانده‌ی مامون (۲۰۵ ه.ق.)، در مشرق حکومت می‌کرد ‌به همت او و فرزندانش خراسان استقلال یافت که نیشابور در زمان طاهریان پایتخت شد و عبدالله بن طاهر باغ معروفی بنام شادیاخ بساخت. عبدالله بن طاهر در بیرون شهر سرایی بساخت که دارالامانش نام کردند. و لشکریان هر یک بر گرد آن بنائی نهادند و شهری پدید آمد که «شادیاخ» خوانده شد. بعد آلب ارسلان آن را مرمت کرد و بر پای ماند تا پایان سلطنت سنجر به دست غزان ویران شد به هر حال زمانی نیشابور را بنام شادیاخ هم می‌گفتند. شادیاخ، اول، محله یا دهی بود چنان‌که ابوالفداء گوید: (از جمله آنچه به نیشابور منسوب است شادیاخ است بر در نیشابور چون دیهی است که به شهر پیوسته باشد و دارالسلطنه آنجاست) (۲۹)

و سوگمندانه امروز اثری از شادیاخ نیست. اما آرامگاه پیر بزرگ خانقاه عرفان ایران، عطار و بربت کمال المللک در همان نقطه ایست که در قدیم‌ بدین نام خوانده می‌شده است و در جنوب شرقی نیشابور امروزیست که روزگاری نوشاپور، نیوشاپور، نیوشاه پوهر، دندی شاپور، نیسافور، نسافور، نشاور، نشابور، نشایا، نیسایا، نیسه فور، نیکه فور، ابرشهر، اپر شهر، بر شهر، ابه شهر، شادکاخ، شادیاخ و سمن جور و در زبان عربی، سمنگور نامیده می‌شده و امروز در گستره جغرافیائی به نام نیشابور خودنمایی می‌کند.»

 

 پانوشت‌ها و منابع:

  1. ۱. نقل از سفر نامه فریه ص ۱۰۴ از شهرستانهای ایران.

.۲ جواد مشکور، ایران باستان.

 .۳ لسترنج، خلافت شرقی، ترجمه محمود عرفان بنگاه ترجمه و نشر کتاب، سال ۱۳۳۵، ص ۴۰۸ به بعد.

  .۴حمدالله مستوفی، نزهه القلوب؛ به کوشش دبیر سیاقی ص ۱۸۲ و لسترنج خلافت های شرقی ص۴۱۲ به بعد و تاریخ ابن فندق، تاریخ بیهق ص۴۳.

.۵ ابو عبدالله الحاکم، تاریخ نیشابور ص ۱۱۸.

  1. ۶. عزالدین اثیر: اللباب فی تهذیب الانساب چاپ قاهره ج ۳ ص۲۵۲.
  2. ۷. حمد الله مستوفی: نزهه القلوب چاپ ۱۳۳۶ دبیر سیاقی ص۱۸۱.
  3. ۸. صنیع الدوله (اعتماد السلطنه): مطلع الشمس، ج ۳، ص۲۱۳، چاپ سنگی.
  4. ۹. قاضی احمد غفاری تروینی: تاریخ جهان آرا، از روی عکسی استانبول، به سعی استاد مینوی، ص ۳۱.
  5. ۱۰. حمد الله مستوفی: نزهه القلوب چاپ ۱۳۳۶ دبیر سیاقی ص۱۸۲.
  6. ۱۱. عزالدین اثید: اللباب فی تهذیب الانساب (به زبان عربی)، چاپ قاهره، ج ۳، ص۲۵۱.
  7. ۱۲. مجدالدین محمد حسینی: زینت المجالس از انتشارات کتابخانه ی سنائی، سال ۱۳۴۲، ص۸۰۱.
  8. ۱۳. ابوافداء: تقویم البلدان، ترجمه ی عبدالمحمد آیتی از انتشارات بنیاد فرهنگ ایران، ص۵۱۲.
  9. ۱۴. مجدالدین محمد حسینی: زینت المجالس، ص ۷۹۵.
  10. ۱۵. معتمدالسطان: گنج دانش، چاپ سنگی، ص۴۹۶.
  11. ۱۶. مجدالدین محمد حسینی: زینت المجالس، ص۷۹۵.
  12. ۱۷. صنیع الدوله (اعتماد السلطنه): مطلع الشمس، ج ۳، صفحات مربوط به نیشابور.
  13. ۱۸. جواد مشکور: ایران باستان، ص ۱۴۹.
  14. ۱۹. جواد مشکور: ایران باستان.
  15. ۲۰. ابوالقاسم طاهری: جغرافیای تاریخ خراسان از نظر جهانگردان، انتشارات جشن های شاهنشانی، ص ۱۷۱.
  16. ۲۱. صنیع الدوله (اعتماد السلطنه): مطلع الشمس، ج ۳، صفحات مربوط به نیشابور.
  17. ۲۲. الحاکم: تاریخ نیشابور، ص۱۲۰.
  18. ۲۳. لارنس لکهارت به نقل از نیشابور: مجله ی دانشکده ادبیات مشهد، ترجمه عباس سعیدی، ص۲۳۹.
  19. ۲۴. صنیع الدوله (اعتماد السلطنه): مطلع الشمس، ج ۳، ص۱۰۹، چاپ سنگی.
  20. ۲۵. استخری: المسالک و الممالک، به کوشش ایرج افشار، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ص۲۰۴و ۲۰۵.
  21. ۲۶. معتمدالسطان: گنج دانش، چاپ سنگی، ص۴۹۳.
  22. ۲۷. مقدسی: احست التقاسیم فی معرفه الاقالیم، به زبان عربی، چاپ لیدن، ۱۹۶۰، ص ۲۹۹ و ۳۰۰.

.۲۸ صنیع الدوله (اعتماد السلطنه): مطلع الشمس، ج ۳، صفحات مربوط به نیشابور.

  1. ۲۹. ابوافداء: تقویم البلدان، ترجمه ی عبدالمحمد آیتی از انتشارات بنیاد فرهنگ ایران، ص۵۱۱.

* بهرام فره وشی: فرهنگ پهلوی، ص ۳۲۹.

** حافظ ابرو: تاریخ حافظ ابرو، ص ۲۷۱.

منبع: گرایلی، فریدون.«نیشابور؛ شهر فیروزه»، ۱۳۷۵، ص۳-۱۰. به کوشش ققنوس شرق، «نام‌ های نیشابور در گذر تاریخ؛ ریشه‌یابی و سبب نامگذاری»، وب‌نوشت ابرشهر، اسفند ۱۳۸۴.

 

 

آرشیو نوشته‌ها و شناسایی نویسنده:

>> واپسین نوشته‌ها

جواد مفرد کهلان محقق تاریخ اساطیری ایران

تازه‌ترین نسخه دیجیتال شهرگان

ویدیویی

شهرگان در شبکه‌های اجتماعی

آرشیو شهرگان

دسته‌بندی مطالب

پیوندها: