UA-28790306-1

صفحه را انتخاب کنید

موجودات سرکش و ترسناکی‌اند جوانان دهه‌ی هشتاد

موجودات سرکش و ترسناکی‌اند جوانان دهه‌ی هشتاد

– گپ و گفت با «نفرین» و «تَشا» به مناسبت ترانه‌ی Persian Revolution

این ترانه در روز ۳ ژانویه ۲۰۲۰  به بازار آمد و گفت و گو در روز ۶ ژانویه صورت گرفته است.

صدای تیر میاد

 بابا تویِ خونه

 چشا پُرِ خونه

 منتظر جوونش

ولی دیگه نمیاد

 ولی دیگه نمیاد

ولی دیگه نمیاد

 ولی دیگه نمیاد

 ولی دیگه نمیاد

ولی دیگه نمیاد اون

“نفرین”: مردم ایران را من این طوری می شناسم که قهرمان پرستند. همیشه دنبال hero می گردند که بیاد دستشون رو بگیره و بکشدشون بیرون. خودشون پتانسیل رو دارند. می رند وسط خیابون. ۴ روز، ۵ روز می مونند. خوب که چی! آخرش چه کار می تونند بکنند؟ و این رو هم که کشیدند پائین خوب بعدش کی بیاد؟!”

هنوز مدت زیادی از رخداد دیماه ۹۶ نگذشته شاهد خیزشی همه جانبه تر و متحول تر در آبان ۹۸ شدیم. و پدرو مادرها در خانه در انتظار بچه ها هستند که “Persian Revolution”  ساخته می شود: بلافاصله. “نفرین” می گوید به محض اینکه حادثه ای رخ می دهد و حس مرا می گیرد دست به کار می شوم. “نفرین” بی معطلی متن را حین ماجراهای خیزش آبان ۹۸ تهیه می کند. انگار وحیی از آسمان آمده است. آنقدر حادثه نیرومند که غوغا در تن می افتد. فقط باید بریزیش بیرون. و “تشا” موزیک و ویدئویش را می سازد. کاری بسیار متفاوت با صدایی پر از خشم و در عین حال اندوهگین و اما امیدوار. و موسیقی ترکیبی از جاز و کلاسیک. برای اولین بار در موسیقی رپ ایران من چنین ترکیب با چنین کیفیت حرفه ای می بینم. آنجا که لازم است ضرباهنگش را با طمأنینه وارد می کند. و اوج می گیرد وقتی که صدای خیزش فرا می رود. و ملودی ملانکولیک در برابر فاجعه ی مرگی که گویی انتها ندارد. ویدئو خاکستریست بیشتر با هوایی مه آلود. مه آلود از گاز اشک آور اما بیشتر نمایانگر وضعیت مه آلود. وقتی مردم دست خالی فریاد می زنند Free Persia سیاه و سفید بدون هیچ طیف خاکستری ما را در مقابل دو تضادِ انگار غیرقابل سازش می گذارد. کنتراستی که یعنی فقط یکی باید به نفع دیگری نابود شود. و آن گاه که کفش له می کند تصویر معمم را صحنه رنگ می گیرد. رنگ نارنجی تیره است. اما رنگ است. رنگی که البت با اندوه آکنده از رنج مرگ جان باختگان. رنگی که می گوید ۴۰ سال ساختیم تا شاید بسازیم. نشد. چاره ای نیست. باید که دست به کار شد.

“نفرین” و “تشا” هر دو ۲۵ ساله اند. یکی بزرگ شده ی ایران. و دیگری بزرگ شده ی کانادا و آمریکا. بسیاری از هم سن و سال های آنها اگر هم به موسیقی روی آورده اند حاصل کارشان اغلب ترانه های “عاشقانه” ی تکراری و خسته کننده و بازاری بوده است. یا بچه های بزرگ شده در خارج اغلب از سیاست خیلی کم می دانند و سیاست شاید آخرین امری باشد که بخواهند به آن توجه کنند. پیوند این دو نفر و هماهنگی شان که مانند بسیاری از امور زندگی اتفاقی رخ می دهد از قضا اتفاقی بسیار گوارا بوده است در پیوند هنر دو جوانی که هردو در کارشان بسیار علاقمند هستند و در اولین کاری که با هم کرده اند اگر چه ناگواری های پساخیزش جوانان ایران را در آبان ماه ۹۸ عرضه می کنند گوارایی امیدی که در دل ها می افکنند اما نوید روشنائی است که “جوانان سرکش ایران” به گفته ی “نفرین” در آینده به ارمغان خواهند آورد.  مهم نیست که “تشا” فارسی را خیلی خوب نمی داند. مهم اینست که علاقه اش به ایران همانگونه زیاد است که علاقه اش به از بین رفتن ظلم در دنیا. و اعتراض به بی عدالتی در هردو جوان مشترک و بس نیرومند است که این دوهنرمند را کنار هم گذاشته قبل از اینکه علاقه به موزیک رپ آنها را این چنین با هم یکی کرده باشد.

“خواستیم کاری ارائه بدیم که خون های ریخته شده به انرژی تبدیل بشه”

“نفرین”: نزدیک دو ساله که اینجام. دیگه نتونستم بمونم آمدم. کارهام رو نمی تونستم بدم بیرون.

“مهین میلانی“: من فکر می کنم اگر تغییری داده نشود در این رژیم، آنها راحت می پذیرندکه هرکس نمی تواند در ایران زندگی کند برود بیرون و کشور را بدهند دست عرب ها. از اطلاعات موثقی که دارم خیلی از ویلاهای شمال ایران دست عرب هاست. تو مشهد خیلی مغازه ها از آن عرب هاست و سلیقه ها و فرهنگ خودشان را در مثلن استایل و طراحی جواهرات و وسایل زندگی به دیگران تحمیل می کنند. خوزستان شده است بازار خرید عراقی ها.

“نفرین” : دقیقن. می خوان همین کار رو بکنند. برنامه شون همینه. کسانی که هم عقیده ی آنها نیستند و یک جورهایی متمدنانه فکر می کنند یا آنها را می کنند توی زندان یا شرایطی براشون بوجود می آرن که آنها خودشون ناچار به فرار بشن. یعنی خانواده و آشنا و دوست و هرکسی رو که دارند، همه چیزشون رو می گذارند و می روند. یعنی کارشون، زندگی شون، و همه چیزشون. برای چی؟ فقط برای این که برن یک جا که با اون افکاری که دارند زندگی کنند. یعنی حقی رو که خدا بهشون داده رو مردان خدا دارند ازشون می گیرند. به اسم خدا البته.

“تشا”: باهم کار را شروع کردیم از طریق ویدئو کال و در چگونگی تصاویر مشاوره می کردیم.

“مهین میلانی”: چرا سیاه و سفید؟

“نفرین”: خاکستری و سیاه و سفید ناگواری شرایط رو که در تصاویر هم خیلی گویا بود بهتر نشان می داد.

“تشا”: آخرِ کار را رنگی کردیم. چون نمی خواستیم فقط ناگوار بودن شرایط را گفته باشیم. خواستیم رنگ بدهیم که امیدی در نهایت به ویدئو داده باشیم.

“مهین میلانی”: “هیچکس” هم یک رپ هم زمان با خیزش مردم بیرون داد.

“نفرین”: “هیچکس” را وقتی در ایران بود خیلی دوست داشتم و او را دنبال می کردم. و او را به عنوان رپ فارسی می شناسمش. ولی مخصوصن این آهنگش رو نتونستم هضم کنم چون موزیکی که استفاده کرده یک جورهایی داره ناله می کنه. و یک جورهایی حس غم و اندوه به مردم می ده. و مردم رو نا امید می کنه برخلاف کار ما که داره انرژی می ده. کار ما به شکلیه که مردم وسط میدان و خیابان ها می توانند آن را استفاده کنند. می توانند آن را بلند پشت هم تکرار کنند. ما دوست داشتیم کاری ارائه بدهیم که با این همه خونی که جوان ها دادند نتیجه اش آه و ناله نشود. این خون های ریخته شده یک انرژی بده به آن هایی هم که از ترس به خیابان نیامده اند و حالا جرأت کنند و به خیابون بیایند.

“مهین میلانی”: من یک انتقادهایی  شنیده بودم در تمایز بین این ترانه ی “دستش مشت کرده” از”هیچکس” و کار اخیر “نامجو” به نام “یادآر” در همین اواخر به همین مناسبت. یک نظر هست که کار “هیچکس” تهییجی هست و اما “نامجو” آه و ناله کرده است و کارش ناامید ناامید کننده است. 

“نفرین”: با چنین کارکرد غمگنانه ای شأن کاری را که مردم در خیابان ها کرده اند پائین می آورند. کیفیت کار آنها آن طور که واقعن بوده نشان داده نمی شود. چرا که قدرتی که مردم از خودشان نشان دادند غیر قابل تصور بود و کل خارج از کشور را حیران کرد. انگشت به دهان گذاشت. حالا ما سعی کردیم به نوبه ی خودمون بتونیم این کار را کرده باشیم. به همان میزان که شایسته بوده است آن را عرضه کنیم.

“مهین میلانی”: “هیچکس” کار را طوری ارائه می دهد که انگار یک مقاله گذاشتی و داری از روش می خونی.

“نفرین”: مثل انشاء بود. به نظر من بیشتر یک دل نوشته بود.

“مهین میلانی”: حالا شما چرا رپ انتخاب کردید برای این ترانه؟

“نفرین”:  من سال ۸۲ -۸۳ در سن۱۰ -۱۱  سالگی با رپ آشنا شدم. وقتی رپ آمده بود توی ایران. توی کاست و سی و دی و اینها. که می گرفتیم و گوش می کردیم. از همان موقع رپ را خیلی دوست داشتم. استایل لباس پوشیدن و متن آوازهاشون و استایل خواندنشون و … چیز متفاوتی بود که تازه آمده بود. در فکر کنم ۱۱ سالگی اولین متن ترانه ام را نوشتم. یک متن اجتماعی و پرمفهومی هم از کار در آمده بود. بعد دیدم به خوبی می توانم این کار را انجام بدم. به خوبی می توانم آرایه بدهم به کار. به خوبی می توانم از ایهام استفاده کنم.

“مهین میلانی”: رپ در آغاز چطور بوجود آمد و چگونه است که در هنگام چنین خیزش هایی موسیقی رپ خیلی خوب عمل می کند؟

“نفرین”:  رپ برای اعتراض بوجود آمد. حالا نه به این معنای ریتمیکش. اما چیزی که من دنبال کرده بودم، بر می گردد به سیاه پوست های خیلی سال پیش از این که در آمریکا به عنوان برده بیگاری می دادند. وقتی توی زمین ها داشتند کار می کردند و بذر می پاشاندند ،اینها به سبک رپ دردهای زندگیشان را می خواندند. واین چنین است که رپ خلق می شود. رپ ایجادش ریشه در اعتراض دارد.

“مهین میلانی”: اما حالا در همه ی ساحت ها از رپ استفاده می کنند.

“نفرین”: در مطابقت با زمان گروه های مختلف از آن استفاده کردند. توی کلاب ها می خوانند. سیاسی می خوانند. رپ های ضد دینی داریم. رپ های عاشقانه الان هست. به مرور زمان شکل های مختلف گرفته. شاخ و برگ هایی بهش دادند. در زمینه های دیگر هم آنها را امتحان کرده اند.

“تشا”: من جذب رپ آمریکا شده بودم. رپ هایی که بیشتر سیاسی است. و رپ اعتراض.  در این اواخر کار ساختن Beat را شروع کرده بودم. می خواستم به همان صورتی که موسیقی رپ را شناخته بودم کارهایم را بسازم. و دوست داشتم با کسی که رپ می خونه کار کنم تا یک کار خوب ارائه بدهیم. فرق نمی کرد که به زبان فارسی یا انگلیسی باشه. و وقتی با “نفرین” آشنا شدم هردو می خواستیم یک نوع کار را انجام بدهیم. و به محض آشنائی خیلی زود شروع به کار کردیم. وقتی جوانان در آبان ماه در ایران شروع به اعتراض کردند و دولت اینترنت را بست و مردم کشته شدند، “نفرین” به سرعت متنش را نوشت و برای من فرستاد ومن یک Beat  برایش درست کردم. می دونستیم می خواهیم با هم کار کنیم اما این خیزش به سرعت ما را کنارهم گذشت و به سرعت کار را انجام دادیم.

“نفرین”: من در عرض نیم ساعت متن را نوشتم. و “تشا” هم در عرض یک روز کار Beat   آن را انجام داد. و توی یک روز هم ضبطش کردیم و فقط برای تنظیم کارمون یک کم طول کشید.

“مهین میلانی”: این کار مثل یک وحی بوده است. نه که از خدا و آسمان و این چیزها آمده باشد. یک حس درونی به گفته ی “نفرین”.  یک حسی که با این خیزش یکی و اندرونی می شود. مال خودت است و ناخودآگاه بیرون می زند. این خصلت شعر و هنر است که یکباره خود را عرضه می کند. بدون طرح و پلان. مانند همان خیزش که ناگهانی بود و بی خبر. به این هردو می گویند رخداد. و در موسیقیِ این کار شما حس هماهنگی با این رخداد و بالا پائین هایش است که Beat گاهی آرام می گیرد، گاهی فرا می رود و همراه با ملودی ملانکولیک و ترکیب آن با Beat   در مجموع تولید کار بسیار نو است و هم چون خیزش آبان ماه، شعر نابهنگام “نفرین” خود یک رخداد در کار رپ و در اینجا رپ سیاسی است.

“تشا”: من خیلی در کمپوزیسیون موسیقی کلاسیک و هم جاز کار کردم. و دوست دارم این دو را با هم ترکیب کنم. و آن چه که من ساختم از حسی بود که از متن “نفرین” گرفتم و حوادثی که در ایران ما شاهدش بودیم. و سعی کردم این حس رو روی کی بوردم منتقل کنم.

“مهین میلانی”: “تشا” آیا فارسی می تونی بخونی؟

“نفرین”: برایش به انگلیسی نوشتم. یعنی به فینگلیش

“مهین میلانی”:  وقتی متن خوانده می شود تو “تشا” همه چیز برایت واضح و روشن است؟

“تشا”: آنقدر خواندمش تا کاملن حفظ شدم.

“مهین میلانی”: کلمات در شنیدار اولیه چندان واضح نیستند. در عین حال که خوانش ترانه بسیار زیباست. هم خشم مردم توی تن صدا و کشش ها، توقف ها و کلن لحن پیداست. هم اندوهشان. و هم امیدی که خودت از آن صحبت می کنی.

“نفرین”: گفتیم که به سهم خودمون کاری برای این حادثه کرده باشیم. نامفهوم بودن کلمات سبکی است برای خودش. اسمش هست rap  mumble. سبکی است که کلمات کامل گفته نمی شوند که البته ویدئو هم زیرنویس دارد و هم در توضیح زیر ویدئو آن را به فارسی نوشته ایم. البته من ذاتن پشت میکروفن کلمات را کامل بیان نمی کنم. کلمات را خورده ادا می کنم. چون خیلی تند می خوانم. و این تند خواندن به من اجازه نمی دهد که بخواهم زمان بیشتری برایش بگذارم. با توجه به زمان و beat، کلمات باید سر ضرب ها بنشینند. کاریه که خیلی ها می کنند و یک چیز خیلی منحصر به فرد هم هست. و افراد خاصی این سبک را دارند.

“همه ی وسایلمون رو سوراخ کردند. میکروفونمون رو شکستند”

“مهین میلانی”: چرا نفرین؟

“نفرین”: معنایش در خودش مستتر است. مثل خود نفرین می ماند. شروع کردنم به موزیک و اتفاقاتی که بعدش برام افتاد، اتفاقاتی که الان کاری که دارم می کنم درش می افته. این به نظرم کامل ترین کلمه ای بوده که می توانستم انتخاب بکنم. آن شعرهایی که من می نویسم خودم نیستم. این نفرین است که این شعرها را می نویسد.

“مهین میلانی”: می تونی بعضی از این اتفاقات را بازگویی؟

“نفرین”: زیاد دوست ندارم واردش بشم. فراموش که نمی شه. اما سعی می کنم کم کم کنارش بگذارم. خوب ما توی ایران استودیو داشتیم. داشتیم کارمون رو انجام می دادیم. کارمون رو ضبط می کردیم که با دولت به مشکل برخوردیم. آمدند استودیومون رو بستند. وسایلی را که با خون ودل پول گذاشته بودیم و خریده بودیم، ۵ هزارتومنی، ۱۰ هزارتومنی گذاشته بودیم وسایل را خریده بودیم، جلوی چشممون سوراخ کردند. میکروفون هامون رو شکوندند… بدترترین چیز این بود که داشتند وسایلمون رو می بردند. چون وسایل کارمن مثل بچه هایم می مانند. حس عمیقی نسبت بهشون دارم.

“مهین میلانی”: نفرین بار مذهبی دارد. ما دعا می کنیم که به آرزویی برسیم. یا کسی را نفرین که به دردی مبتلا شود.

“نفرین”: نه. من معنای مذهبی برایش ندارم به این معنا. می گویند مثلن ببین طرف نفرین شده است.

“مهین میلانی”: یعنی برمی گردد به خودت که نفرین شده ای. که خوب این هم یعنی که سرنوشت بلایی سرت آورده که نفرین شده ای.

“نفرین”: یک چیز سوپرناچرال خوب دارد.

“تشا”: به انگلیسی احتمالن anathema  باشد. که زیاد آن را استفاده نمی کنند. من یک زمان یک آهنگ نوشته بودم به این نام.

“مهین میلانی”: “نفرین” انگلیسیت خوبه؟

“نفرین”: بد نیست.

“مهین میلانی”: تو ایران هم خوب بود؟

“تشا”: انگلیسی رو اینجا یاد گرفت. خیلی زود.

“نفرین”: توخیابون اینجا یاد گرفتم.

“مهین میلانی”: همه چیز تو خیابونه.

“نفرین”: زندگی هم توی خیابونه.

“مهین میلانی”: انقلاب هم تو خیابونه. اخیرن تئاتری های فرانسه اعتصاب کرده بودند و توی خیابون نمایش بازی می کردند. بازدهش صد برابر از این بود که آدم های پولدار بروند سالن های گران قیمت پول بدهند و هیچ نفهمند.

“مهین میلانی”: این پیوند شما یکی از ایران و دیگری از غرب برای من خیلی جالب است.

“نفرین”: “تشا” با این که اینجا بزرگ شده چیزی کم نداره از بچه هایی که توی ایران بزرگ شدند. بعضی وقت ها از من هم بیشتر بها به کار می دهد و برای پیشینه ی خودش خیلی نیرو می گذارد. خیلی دنبال می کند که من خیلی دوست دارم در او.

“تشا”: من هیچ وقت ایران نتوانستم بروم ولی ارتباطم با ایران خیلی قوی است. و با موسیقی این ارتباط را حفظ می کنم و قوی تر می کنم.

“نفرین”: اتفاقن من و “تشا” سعی کردیم خیلی راجع به این مسئله حرف بزنیم. البته الان اول کارماست و مسیرمون طولانیه تا ما بخواهیم برسیم به هدفی که داریم. به هدفمون برسیم و تور و کنسرت بگذاریم و… ولی مردم ما هم خودشون خیلی درخواست می کنند این سبک ها رو. آرتیست های زیادی الان در تورنتو رپ کار می کنند و عمدتن در باره ی دختر و مواد و دراگ و این چیزهاست. و پیروان زیادی هم دارند.

“مهین میلانی”: یعنی آنها دنبال پیروان هستند و تابع جو حاکم.

“نفرین”: آنها دنبال شهرت هستند. خوب هیچ کس از شهرت بدش نمی آد. اما ما سعی می کنیم دوطرف رو داشته باشیم. ما سعی می کنیم حرفمون رو بزنیم ولی سعی می کنیم حرف نویی هم داشته باشیم. مثلن توی ماشین هم موسیقی ما رو گوش بده و خونش بره بالا. بتونه باهاش ارتباط برقرار کنه. دوست دارم کار بالا و پائین داشته باشه. یکی از چیزهای خوبی که در خودم می بینم، یعنی می دونم که می تونم کار کنم اینست که می تونم روی سبک های مختلف کار کنم. و روند تکراری بودن را پیش نمی برم. یعنی هرکاری رو به موقعش انجام می دهم. و سعی می کنم کار را در زمان مناسب خودش بیرون بدهم.

“مهین میلانی”: نظرتون راجع به شاهین نجفی چیست؟

“نفرین”: از بچگی به کارهاش گوش می دادم. تا وقتی که رپ می خوند بیشتر بهش گوش می دادم. بعد با سبک راک کار کرد که من زیاد با راک ارتباط برقرار نمی کنم. ولی امروز هم گاهی مثلن به “تبر” که کار آخرش بود یا “مسیح” ش گوش می دم. “بی بی سی” ش رو خیلی دوست داشتم.

“مهین میلانی”: هنرمند قابلیست ولی بعضی وقت ها فکر می کنم به سبک روضه می خونه.

“نفرین”: اون هم داره سبک های جدید رو امتحان می کنه.

“مهین میلانی”: شاهین نجفی و نامجو از کسانی هستند در میان هنرمندان که تا حدی مطالعه دارند. به نظر من هنرمند هرچقدر باسواد تر باشد و فلسفه و تاریخ و ادبیات بیشتر بشناسد کار بهتری عرضه می کند. زیرا اطرافش را بهتر می می بیند و می تواند بهتر تشخیص بدهد چه چیز اهمیت بیشتری دارد. و این امکان بسیار خوبی است همکاری با “تشا” که دانشگاه دیده. اهل کتاب و مطالعه است و در عین حال در میدان هنر نیز دست دارد.

“نفرین”: بله مطالعه خیلی مهم است و مهم تر از آن فهم چیزی که می خوانیم. خوبست چیزی را که می نویسیم خوب فهمیده باشیم و خودمان قبول داشته باشیم. من به شمس تبریزی خیلی علاقه دارم. خیلی سخته خواندنش چون به سبک قدیم است. اما خیلی دوست دارم این کتاب را.

“اپوزیسیون خارج بهتر است بازی های احمقانه اش را کنار بگذارد”

“مهین میلانی”: چقدر به  تغییراین وضعیت امید داریم؟

“نفرین”: از قدیم می گفتند که نور برتاریکی پیروز می شود. از بچگی این رو تو ذهن ما گذاشتند خواسته یا نا خواسته. چه در فیلم های هالیوودی و چه در کارتون ها و چه توی کتاب ها همیشه گفتند نور برتاریکی می تابه. و پیروزی به دست می آید. و من مطمئنم که این اتفاق می افتد. خیلی امید داشتم تا قبل از این که اتفاق اخیر افتاد و این ژنراله توسط آمریکا کشته شد. الان به گمان من ذهن ها برگشته و رفته به چیز دیگری. دارند سرپوشی می گذارند روی اتفاقاتی که داره می افته. و طول می کشه که چنین چیزی دوباره بخواد شکل بگیره. ولی مطمئنم که شکل می گیره چون من با خیلی از دوستانم که دارم در ایران صحبت می کنم دیگه واقعن چیزی برای از دست دادن ندارند. یعنی آدم هائی اند که می گن دلمون می خواد شب بخوابیم و صبح بیدار نشیم. یعنی به این درجه رسیدند. ۲۰ ساله، ۲۱ ساله، ۱۹ ساله. خوب آدمی که هیچ چیز برای از دست دادن نداره مطمئن باشید موقعیتش پیش بیاد صددرصد وسط خیابونه. فقط یک موقعیت درست می خوان و یک پشتیبانی. که اون رو ندارن. یک لیدر می خواهند مردم. یک لیدر درست. یک لیدر واقعی.

“مهین میلانی”: آیا الان زمانه ایست که مثل سابق لیدری مثل گاندی یا ماندلا یا چه گوارا داشته باشیم؟ آیا یک ستاد رهبری از مجموع آدم ها نمی تواند این کار را پیش ببرد؟

“نفرین”: این خوبست که اپوزیسیون چنین چیزی را شکل بدهد. مردم ایران را من این طوری می شناسم که قهرمان پرستند. همیشه دنبال hero می گردند که بیاد دستشون رو بگیره و بکشدشون بیرون. خودشون پتانسیل رو دارند. می رند وسط خیابون. ۴ روز، ۵ روز می مونند خوب که چی. آخرش چه کار می تونند بکنند. و این رو هم که کشیدند پائین خوب بعدش کی بیاد؟

مهین میلانی: یعنی آلترناتیو ندارند.

“نفرین”: دقیقن.  این موضوع اول روشن بشه. خوب خیلی ها هم هستند که آمدند خارج از کشور ادعاهایی دارند. یکی می خواد بره پادشاه بشه، یک می خواد بره ملکه بشه. یکی رئیس جمهور بوده حالا می گه می خوام برگردم رئیس جمهور بشم. هرکی داره حرف خودش رو می زنه و همه شون هم لنگه ی هم هستند. من امیدوارم که یک نفر با خرد و اندیشه باشد و من مطمئنم که چنین کسی در هرزمان برای مردمش وجود دارد.

مهین میلانی: چقدر پتانسیل چنین امکانی را در این شرایط نارضایتی عمومی و بی عدالتی و نابرابری می بینید؟

“نفرین”: اگر این بازی های احمقانه ی خارج از کشور تموم بشه، مطمئنن کسانی هستند که بتونند قدم بذارند جلو و مسئولیت رو قبول بکنند.

مهین میلانی: خارج از کشور چگونه مانع می شود؟

“نفرین” : یکی می آید می گوید بروید توی خیابون به کسی آسیب نرسونید و فقط بروید و آنجا بایستید. یکی دیگه می آد بیرون و می گه برین بانک ها رو آتیش بزنید. یکی دیگه می آد و می گه حرف این دوتا رو قبول نکنید و مثلن امروز برین یک کار دیگه بکنید. خوب معلومه که این هم مردم رو پراکنده می کنه وهم مردم گیج می شوند و نمی دانند دارند چه کار می کنند. از اون طرف هم اینها خودشان همدیگر را می زنند و وضعیتی است که ما را از چاه در می آورند و می کنند توی چاله.

“دو- سه روز جمعیت میلیونی توی خیابان و تسخیر صدا و سیما کار را تمام می کند”

“مهین میلانی”: منظور شما اینست که اگر خارج از کشور دخالت نکند مردم خودشون راهش رو پیدا می کنند؟

“نفرین”: راهش اینه که یک ماه، دو ماه به صورت شبانه روز فقط توی خیابون بمونند. کار خاصی هم نمی خواد بکنند. فقط توی خیابون بمونند تمومه. به نظر من هدف اول باید صدا و سیما باشد. این همه مردم توی ایران متحد بشوند و صدا و سیما را بگیرند. مطمئن باشید صدا و سیما را بگیرند همون روز جمهوری اسلامی سقوط می کند. در صدا و سیما شبکه ها پرچم سه رنگ بلند می کنند.

“مهین میلانی”: می دونید که جمهوری اسلامی خیلی قوی است؟

“نفرین”: جمهوری اسلامی خیلی قویست. خیلی باهوش است. مغز و هوش و ذکاوتی که جمهوری اسلامی داره، خوب اگه نداشت توی این ۴۰ سال با گردن کلفتی توی خاور میانه قد علم نمی کرد.

“مهین میلانی”: همه جای خاور میانه تو دست حکومت اسلامی ایران است.

“نفرین”: صد در صد.

“سلیمانی یکی از مهره های کلیدی بود که می بایست از بین می رفت”

“مهین میلانی”: فکر نمی کنید ترامپ اشتباه کرد سلیمانی را کشت؟

“نفرین”: اشتباه نکرد. اون خیلی خوب کارش رو بلده. گذاشته اش توی منگنه. الان نمی دونند چه کار کنند. اگر بخواهند جواب بدهند جنگ می شود. چون ایران هم واقعن دلش جنگ نمی خواد. چون نه پشتیبانی مالی اش رو داره، نه مردم ایران پشتش هستند… زمان جنگ ایران و عراق که ۸ سال طول کشید مردم با جون و دل می رفتند و می جنگیدند.

“مهین میلانی”: نمی تواند از نیروهایش در خاورمیانه استفاده کند؟

“نفرین”: مگر چقدر می تواند نیرو بیاورد؟ آمریکا خیلی قوی تر است. اگر فقط یک ناو بیاید توی خلیج فارس، اگر ایران یک میلیون آدم هم که بیاورد، که نمی تواند، قادر نخواهد بود مقابله کند. و می دانید که دورتادور ایران پایگاه های نظامی آمریکا هست. در ترکیه، کردستان، عربستان، افغانستان، همه جا…..

“تشا”: من هم فکر نمی کنم جنگ بشه ولی فکر می کنم که کشتن سلیمانی کار درستی نبود و مشکلات بیشتری ایجاد می کند. چرا که مسئله را عوض کردند و دیگر آن انرژیِ آمدن به خیابان و تظاهرات پائین می آید و دولت شعار “مرگ برآمریکا” را گنده می کند و آن momentum از دست می رود. دیگر این که ایران گفته است برنامه ی هسته ای خود را ادامه خواهد داد.

“نفرین”: این کار را به هرحال انجام می دادند. برنامه ی آنها قطع این برنامه نبود. منتهی خرد خرد می خواستند این کار را بکنند. اما این اتفاقی که افتاد زمانش خیلی بد بود چون بعد از خیزش آبان ماه بود و مردم شروع کرده بودند از تظاهرات حمایت بکنند. عکس کشته شدگان توسط مردم بیرون می آمد… ولی کسی که از بین رفت یکی از مهره های کلیدی بود که باید واقعن از بین می رفت. او مسئول قتل هزاران انسان از جمله کودکان درخارج از کشور بود.

“تشا”: برای من آن آدم مهم نیست. آن چه اهمیت دارد اینست که چه بر سرمردم خواهد آمد. چه تأثیراتی خواهد گذاشت؟ شاید فکر نمی کردند کسی بیاید و سلیمانی را بکشد. ولی می خواستند که آمریکا کاری بکند. یعنی منتظر بودند که یک حرکتی از آن طرف انجام بشود که بتوانند خودشان را تقویت کنند. توی تاریخ هم خیلی خوندیم که وقتی دولت ها دارند قدرتشون رو از دست می دهند در مقابل مقاومت و اعتراضات مردم، یعنی مشروعیتشان را از دست می دهند، همیشه جنگ به آنها کمک می کند تا زیر عنوان ملت همه را دوباره زیر پرچم خود متحد بکنند و بگویند که مشکل ما نیستیم. مشکل آمریکاست و باید با آنها بجنگیم.

“نفرین”: بله این هم یک بخش ماجراست و من قبول دارم.

“مهین میلانی”: آیا فکر نمی کنید آخرین راه حل این رژیم برای حفظ خود جنگ باشد؟

“نفرین”: این ها پسر خودشون رو هم می کشند. مثل خلخالی و جنتی برای حفظ نظام. این ها به هیچ چیز رحم نمی کنند. یعنی مسئله ی ایدئولوژیک مهم است. و هیچ بعید نیست که جنگ دیگری به راه بیاندازند. در جنگی که با عراق راه انداختند این همه شهید دادند و بعد از ۴۰ سال هنوز با اسم آن شهیدها خودشون رو نگهداشته اند و این نشانه ی هوشمندی خمینی بود که جنگ را دامن زد. و هیچ بعید نیست باز جنگی را راه بیاندازند. خودشان ضرری نمی بینند. این مردم ایران و خاک ایران است که متضرر می شود.

“اول و آخر، یک جنگ داخلی بین نسل جدید و حکومت اسلامی بوجود میاد”

“مهین میلانی”: تاریخ به ما نشان داده که بعد از انقلاب های بزرگ مثل انقلاب فرانسه، انقلاب های اکتبر روسیه و کوبا و غیره دهه ها طول کشید تا نظام به شکل های دیگری درآید. آیا فکر نمی کنید چنین پروسه ای برای ایران هم مصداق داشته باشد؟

“نفرین”: این وظیفه به عهده ی نسل های بعدی است. چون قدیمی ها خودشون رو وفق دادند با شرایطی که بوده، ولی الان می بینیم مثلن دهه ی هشتادی ها رو که  اگر توی کلیپ ها نگاه کنین اونا هستند که حرف اول رو می زنند. اونا هستند که می بینیم خیابون رو می بندند، سنگ پرت می کنند… در بیشتر کلیپ ها بیشتر دهه هشتادی ها هستند. خوب نسل جدیدی که داره میاد، با دنیای بیرون ارتباط برقرار می کنه. داره خودش رو همسو می کنه با دنیای بیرون. از اون ور تو داخل دارند بلوکش می کنند، در داخل نمی گذارند ایدئولوژی های خودش رو استفاده کنه و بخواد پخش کنه. این می خوره به هم. یک تناقضی ایجاد می کنه که اول و آخر یک جنگ داخلی بین نسل جدید و خودشون بوجود میاد؛ و نسلی هم هستند که خیلی سرکشتند. موجودات ترسناکی اند جوانان دهه ی هشتاد. 

“مهین میلانی”: ما در زمان شاه تمام آزادی ها و حقوق  فردی را داشتیم. این جوان ها الان هیچ حقی ندارند.

“نفرین”: چیزهایی که الان اینجا هست، من وقتی نگاه می کنم، توی ایران بوده. الان شاید تازه یک چیزهایی اینجا باز می شود ولی قبلن در ایران بوده است. من یک عکس خیلی خوشگل دیدم از شهر آبادان در سال ۵۴ و ۵۵ . آنقدر این رودخونه خوشگله! پلی که زدند، شهر ترو تمیز که باور کنید اگر یک عکس از ونکوور کنار آن بگذارید از ونکوور خوشگل تر است. خیلی پیشرفته تر و خوشگل تر بوده از الان. اما الان چی؟ بروید و اهواز را نگاه کنید. زیر خاک است. مردم آب ندارند بخورند. نان ندارند بخورند. اهوازی که ده کیلومتر جلوترش پالایشگاه نفته.

“مهین میلانی”: در باره ی ساسی مانکن چی فکر می کنی؟

“نفرین”: فکر نمی کنم راجع بهش. نه به این سبک ها گوش می دم و نه قبولشون دارم. ولی خوب این چیزها هم باید باشد. طرف عروسی می گیره میاد می خواد موزیکی گوش بده که مردم رو شاد بکنه. نمی ره اونجا شاهین نجفی بزنی وسط عروسی. من ولی ارتباط زیادی با این موسیقی ها برقرار نمی کنم. گوشم رو خراب می کنه گوش بدم. ایده هایی رو که دارم می ریزه به هم. شاید اگر یک آدم عادی باشه که شعر نمی نویسه برایش مهم نباشه. اما اگر گوش بدم روم واقعن تأثیر می گذاره.

“مهین میلانی”: آیا مسئولیت و تعهدی برای هنرمند قائل هستید؟ به این معنا که چون در شرایط بدی زندگی می کنیم پس می بایست کارهنری ما باید بازتاب این شرایط باشد؟

“نفرین”: من کارهام رو در زمانش انجام می دم. مثلن این ترانه ی Persian Revolution. شبی که اینترنت را شات داون کردند متولد شد. نوشته شد همون شب. یک: بستگی به مود من دارد و دیگر بستگی دارد به اتفاقی که در آن زمان دارد می افتد.

“مهین میلانی”: یعنی اگر عاشق بشوید ترانه ی عاشقانه می سازید؟

“نفرین”: من هیچوقت شعر عاشقانه نمی نویسم.

“مهین میلانی”: چرا؟

“نفرین”: سبکی است که اصلن با من جور نیست.

“مهین میلانی”: خوب میگین که ساختن ترانه بستگی به مود شما و اتفاقی که میافتد دارد. عاشق شدن هم یک رخداد است و هم یک مود جدید. و هر مود کاملن متفاوت و نو مثل هر رخدادی از جمله رخداد سیاسی نوآوری می طلبد.

“نفرین”: خوب هنوز دچارش نشدم

“تشا”: وقتی دچارش بشی حتمن می نویسی

“مهین میلانی”: این گپ و گفت نمی تواند در ایران منتشر شود. برخی از نشریات در این جا نیز ملاحظات سیاسی دارند یا بسته به سلیقه ی خودشان مطلب را خوب ارائه نمی دهند. اما امیدوارم جایی مناسب کار شما آن را منتشر کنیم.

“نفرین”: حمایتی که شما از ما می کنید خیلی قابل ستایش هست. شما به این کار بها می دهید. این کار را خیلی از بزرگ های آرتیست که الان دارند تو ایران کار می کنند من براشون فرستادم قبول نکردند این کار را پخش کنند. ترسیدند. خیلی از میدیا هایی که من فرستادم ترسیدند از پخش آن.

“مهین میلانی”: ممنون از کاری که با عشق، با نفرت، با توانائی ها و هماهنگی هم انجام دادید. کار شما مجموع شایستگی های شما دونفر است. کار شما یک نوع اتحاد داخل و خارج ایران است. یک نوع وحدت متکثر است. چیزی که انتظار می رود همه ی مردم ایران به آن اتکا کنند.

آرشیو نوشته‌ها و شناسایی نویسنده:

خانه | >> واپسین نوشته‌ها

مهین میلانی: روزنامه‌نگار آزاد، نویسنده، مترجم، عکاس، گرافیست و فارغ‌التحصیل روزنامه‌نگاری و جامعه‌شناسی از تهران و پاریس است. در ایران با روزنامه‌های آدینه و دنیای سخن، جامعه‌ی سالم، ادبیات اقلیت، شرق، و...فعالیت داشته است. در فرانسه با روزنامه‌های فرانسوار و لوپوان. در کانادا با نشریات لووار، جرجیا استریت، کامان گرانت، نورت شور، میراکل، شهروند‌ بی‌سی، رادیو زمانه و بسیاری نشریات دیگر.
کتاب "کنسرت در پایان زمستان" از اسماعیل کاداره نویسنده‌ای که بعد در سال ۲۰۰۵ برنده‌ی ادبی "‌من بوکر پرایز" شد را از زبان فرانسه به فارسی در ایران ترجمه کرد و نشر مرکز آن را به چاپ رساند. صدها مقاله، گزارش، نقد ادبی و ترجمه به زبان‌های فارسی، انگلیسی و فرانسه به چاپ رسانده است. با مجامع ادبی کانادایی و ایرانی در کانادا فعالیت های زیاد داشته و بارها برای داستان خوانی و شعر خوانی توسط آنها دعوت شده است. در سال ۲۰۰۴ به عنوان مدیر هنری فستیوال قصه خوانی ونکوور استخدام شد و چندین سال در فستیوال‌های فیلم و جاز این شهر سمت‌هایی در بخش مطبوعات داشته است. در اولین فستیوال فیلم به زبان فارسی در ونکوور به عنوان یکی از قضات در داوری فیلم‌ها شرکت داشت.
مهین میلانی کتاب "تهران کوه کمر شکن " را در سال ۲۰۰۵ آغاز به نگارش کرد. نگارش آن متوقف شد تا سال ۲۰۰۹ و در سال ۲۰۱۰ اولین بار به چاپ رسید. این کتاب از طریق آن لاین به فروش می‌رود. به تازگی نشر زریاب افغانستان کتاب " تهران کوه کمر شکن " را منتشر ساخته است. مهین میلانی هم اکنون چندین مجموعه‌ی داستان کوتاه، شعر و رمان در دست انتشار دارد.
عکاسی و گرافیک دو رشته ایست که بخشی از تحصیلات و فعالیت های حرفه ای مهین میلانی را به خود مشغول داشته و با نشریات گوناگون به عنوان طراح گرافیست و دیجیتال آرتیست و عکاس همکاری داشته است.
http://milanimahin.blogspot.ca/
http://vancouverbidar.blogspot.ca/
[email protected]

تازه‌ترین نسخه دیجیتال شهرگان

ویدیویی

شهرگان در شبکه‌های اجتماعی

آرشیو شهرگان

دسته‌بندی مطالب

پیوندها: