پنج شعر کوتاه از علیرضا پنجهای
۱)
پر از تنهاییام
و تنها
زخم شبها و روزهایی ست
که بی تو گویی
هزاران سال را سپری کرده است
۲)
این آسمان و من
آبگیری که
عکس ما را
بر کفِ خیابانِ یک روز بارانی
قاب کرده است
۳)
گفتم در آیینه بخندم
بهار سر زده است
دیدم بهارِ عمر من از من
چه دور
دور……
میگذرد
۴)
نگاه بیرون پریده از من میداند
هر قوس رنگین کمان
چند آه
با پَرِ دامان تو فاصله دارد
۵)
شب را به خانه راه نمیدهم
شب میشود دلم
آسمانش خانه: ستاره باران!
به خانه راه نمیدهم
شب را!